به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، وبلاگ
قیام ا... در جدیدترین نوشته خود آورده است:
در
حقیقت جهانیسازی اطلاعات و ارتباطات میان فرهنگی، هویت جدیدی را رقم زده
که ضمن حفظ هسته ثابت، پوستههای متغیر جغرافیای-تاریخی و ابزارهای تولید و
ارتباط را در درون خویش مستحیل ساخته است. و صدور سریع این انقلابها را
از تونس، مصر، لیبی، اردن، بحرین، قطر، عربستان، امارات، موریتانی، مغرب و
حتی تغییر نوع مبارزه با اسراییل به راهپیمایی مردمی غیر مسلح به سمت
مرزهای اشغالی را فراهم ساخته است.بسم الله الرحمن الرحیم
ین
یادداشت پیشتر در «مجموعه مقالات کوتاه دانشجویی با موضوع بیداری اسلامی»
از سوی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری به کوشش مهدی یزدان پناه در سال ۱۳۹۰
منتشر شده است.
سبک زندگی اسلامی
آموزههای اصلی اسلام به
مثابه یک دین در قالب جهاننگری و عقاید، اخلاق و تنظیم گرایشها و منشها،
احکام و دستورهای عملی همه ساحات فرهنگ یعنی جهان بینی، ارزشها،
هنجارها، نمادها را میپوشاند و هویت خاص و سبک زندگی خاص آن را بازتولید
میکند. این نوع خاص از زیستن، اموال (سرمایهای و مصرفی)، فعالیتها
(عادات، شغل، گذران اوقات فراغت و ….)، نگرشها و گرایشها و روابط انسانی
(فردی تا اجتماعی) فرد را شامل میشود، و الگویی همگرا از رفتارهای درونی و
بیرونی، وضعهای اجتماعی و داراییها را بر مبنای تمایلات و ترجیحهای
دینی و در تعامل با شرایط محیطی شکل میدهد.
اختلال در سبک زندگی اسلامی
اختلالات
ایجاد شده در این سبک زندگی با فراز و فرودهای حاصل از حکومتهای فاسد
اموی و عباسی، هجومهای مغولی و تاتاری و صلیبی، امپراطوریهای قومی و
قبیلگی و تغییر و تحقیر جهانبینی، ارزشها، هنجارها و نمادها و الگوهای
عملی خرد و کلان دینی و در گام آخر مواجهه با هجوم فرهنگ یونانی – رومی
مدرن و استعمار انگلوساکسونی-اروپایی و در نهایت آمریکایی در سه دوره
استعمار کلاسیک، نئوکلاسیک و فرانو، زندگی مسلمانان کشورهای اسلامی و
علیالخصوص خاورمیانه به عنوان مهد زایش و رشد فرهنگ و تمدن اسلامی هجری را
با بحران مواجه ساخت. بحرانی که بین جهانبینی و ارزشهای دینی با هجوم
نمادها و هنجار شدن فرهنگ وابسته، التقاطی و تودهای حاصل شد. این فرایند
عکس العمل های مختلفی را شکل داد و زمینههایی از تحجر و نفی دستاوردهای
بشری، در نظر نگرفتن اقتضائات تاریخی و جغرافیایی، تا التقاط و رویکردهای
مدرنیستی و سکولار تا رویکردهای اجتهادی را در بر گرفت. هم در بعد معرفتی،
هم در بعد عملی و از متفکرین تا عامه مردم را شامل شد. جنبش های اتوپیایی و
مهاجرتی، اصلاحی، انقلابی، ارتجاعی، ابرازی و…. را در نقاط مختلف و به
گونه های مختلف شکل داد.
سید جمال و موج اول بیداری و بازگشت به سبک زندگی اسلامی
موج
اول بیداری که در سده ۱۹ نوزده با اقداماتی نظیر سید جمال الدین اسدآبادی
در سراسر جهان اسلام کلید خورد، مبتنی بر احیای هویت اسلامی در چارچوب
احیای سبک زندگی اسلامی شکل گرفت. این سبک زندگی –که نمود عینی آن در طرح
اصلاحی سید جمال در مصر نمود یافت که متشکل از مجموعه دستورالعمل های فردی و
اجتماعی که در قالب میثاق نامه ای تنظیم شد، – بر جاری شدن جهان بینی،
اخلاق و احکام اسلامی در زندگی فردی و اجتماعی تاکید داشت، لذا از پای
بندیهای فردی تا ایجاد نهادهای موازی نهادهای اجتماعی موجود تا نفی سبیل و
نفی استعمار و استبداد را شامل میشد. این موج که جرقههای امید و نیز
انحراف را پیمود در قالبهای مختلف بازتولید شد و از جریانهای رادیکال، تا
جریانهای فرهنگی، سنتی را شامل شد و جریاناتی نظیر اخوان المسلمین با
تاکید ویژه بر حرکتهای فرهنگی از دل آن شکل گرفت و سراسر دنیای اسلام از
افغانستان تا آفریقا و از قفقاز تا عربستان و یمن را در برگرفت و حتی اروپا
را متاثر ساخت. اما انحرافات از فرهنگی و پارلمانی شدن شدن صرف، تا
حرکتهای رادیکال عملی و صلب نظری نیز از دل آن جوشید و با تکثر شدید که
دستهای استکبار نیز آن را هدایت کردند، قدرت غالبی نیافت، گرچه هم در قالب
نهضتهای فکری و فرهنگی و سیاسی در سراسر دنیای اسلام از جماعت اسلامی و
اخوان المسلمین تا حرکت های جهادی سلفی در نقاط مختلف را شامل شد.
انقلاب اسلامی ایران، موج دوم
موج
دوم با رویکرد انقلاب اسلامی و امام خمینی شکل گرفت. این رویکرد که
مبتنی بر احیای سبک زندگی اسلامی بود، رویکردی فرهنگی دینی بود که با تکیه
بر عنصر مردمی بودن، رابطه متقابل رهبری دینی و امت اسلامی و قدرت معنایی و
معنوی حاصل از نفی نظام نابرابر جهانی شکل گرفته بود، موج جدیدی را به راه
انداخت.
از سویی انقلاب اسلامی و امام خمینی به جاری کردن این سبک
زندگی جدید در بعد فردی و اجتماعی، ضمن کوبیدن حصارهای خرافه و جهل و تحجر
فرامیخواندند، از سویی با گستراندن آن در همه ی سپهرها از تقلیل آن به یک
سپهر خاص زندگی یا حیات اجتماعی مثل حوزه فرهنگی خودداری کرده و از سوی
دیگر با تکیه بر نمادهای آن به نمادهای التقاطی و غربی موجود و اصول
پذیرفته شده آن حمله میکردند.
این مسئله و نوع نگاه به انقلاب و
صدور آن که صدور ارزشهای راستین اسلام ناب محمدی و نحوه ی تعامل با جهان
خواران و حتی ادبیات جدید آن مبتنی بر هویت دینی و شکلدهی خود و دیگری بر
اساس مستضعف و مستکبر و پایبندی به اسلام ناب محمدی با نگاه مجتهدانه و
غیر متحجرانه و التقاطی که انگارههای سنتی و مدرن را نفی میکرد. و به
صورت نمونه از حضور اجتماعی اما غیر مختلط و انسانی و غیر جنسی و جنسیتی زن
صحبت می کرد و از سویی با نگاهی گزینشگرانه با دستاوردهای بشری مواجه
میشد برمبنای سازگاری با سبک زندگی اسلامی، جهانبینی، ارزشها، هنجارها و
نمادها و بر اساس در نظر گرفتن هسته ثابت دین و تعامل با پوسته متغیر بر
اساس فرهنگ(تاریخ و جغرافیا)، و نگاه مردم گرایانه و غیر نخبهگرایانه که
نوع کنش و مبارزه را در قالب بیدار سازی و حضور دسته جمعی مردمی (خون در
برابر شمشیر و تسلیحات مدرن)میدید موجی از بیداری دوباره و حرکت را در
سراسر جهان اسلام برانگیخت. و سراسر دنیای اسلام را متاثر کرد.
موج مخالف
ضدّ
انقلاب و ضدّ صدور موجهای انقلابی آن نیز در قالب نفی این مدل زندگی شکل
گرفت. نه فقط در جهان اسلام که در غرب نیز نوع نگاه به دین و سبک زندگی به
مرکز مناقشات تبدیل شد، که یک نمونه جدی آن نوع تعامل با حجاب به عنوان
الگوی حضور انسانی و غیر جنسی و جنسیتی زن در اجتماع است. آشکار شدن نتایج
این سبک زندگی و نوع مقابلهی آن با دیگری خود بر مبنای تعاریف دین در قالب
جهاد در تمامی سپهرها از سپهر فرهنگ تا سیاست، علم، اقتصاد، نظامیگری و….
شامل میشد موج دیگری از بیداری را پدید آورد و همه ی جریان های اسلامی در
سراسر جهان اسلام را متوجه خود کرد.
گرچه موج ضدّ انقلابی و ضدّ
صدور اسلام ناب محمدی با تلاش در ایجاد اخلال در فراگیرسازی آن در سراسر
جهان اسلام، مقابله، بازنمایی تحریف شده از انقلاب اسلامی، گرفتار ترمیدوری
و اندلوسیزه کردن ایران اسلامی، ایجاد آلترناتیوهایی با ایجاد سبک
زندگیهایی گزینش شده و مشوّب با تحجر و سنت و تجدد نظیر بنیاد گرایی
طالبانی-القاعدهای، صوفیگری، اسلام دموکراتیک مدنی (اسلام میانهرو
اروپایی آمریکایی)، سنتگرایی و…. دچار افول کرد.
بخش عمده آن هم بر
اخلال در جبههبندی کلان دینی با اسلام آمریکایی و استکبار و تسری آن به
همه ساحتهای زندگی از پذیرش الگوها در زندگی فردی تا بر هم زدن ساختار
منسجم امت و ولایت اسلامی است. این فشارها از ایجاد الگوهایی مثل ترکیه و
مالزی و آلترناتیوهایی مثل طالبان تا ایجاد فشار برای جریانهای اسلامی
موجب شد تا تکیه به الگوهای نوع حیات فردی بیشتر شود و حتی بسیاری از
گروههای اسلامی به سمت تبدیل به شبکههای اجتماعی حقیقی و بعدها مجازی
شوند. (به صورت نمونه اخوان المسلمین قطر چند سال قبل در نتیجه فشارها
رسماً اعلام انحلال کرد و به سمت تبدیل به شبکه ی اجتماعی رفت.)
موج سوم بیداری در بهار انقلابهای عربی در ادامه موج دوم
سه
دهه کشاکش بعد از موج دوم بیداری، تداوم فشار و سرکوب و اخلال در سبک
زندگی اسلامی از یک سو، و تدوام پایدار الگوی مادر در جمهوری اسلامی و
حلقههای پیوسته به ام القرای جهان اسلام در سراسر جهان اسلام، و
دستاوردهای فردی و اجتماعی آن از دست یابی به تکنولوژیهای پیشرفته در
شرایط تحریم، تا ایستادگی مقابل آمریکا در سیاست خارجی و عدم استحاله کامل
در تهاجم فرهنگی و سیاسی و اقتصادی نظام سلطه ضمن تمام ضعفهای داخلی و
تهدیدهای خارجی، تحقیر فرهنگی، بیعدالتی اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و
فرهنگی، احساس محرومیت نسبت به ام القرا و دیگریها، موج سومی از بیداری را
رقم زده که در حقیقت از موج دوم جدا نیست.
ویژگی های موج سوم
این
موج هم به پایبندی به احکام و اخلاق اسلامی اعتقاد دارد و در مقابله با
رژیمهای ضدّ دین ایستاده است، هم نمادهای دینی در آن حضور فعال دارد
(حجاب، نمازهای دسته جمعی، آغاز از مساجد)، و به نوعی جنبش ابرازی است که
با کنش اجتماعی صورت عینی یافته است. (به فقدان توسعه یافتگی و عدالت
اجتماعی معترض است، و در عین حال حاضر نیست الگوی توسعه خطی غربی را
بپذیرد، که در قالب شعارها نه مطالبات متجددانه که مطالبات مردم گرایانه و
زندگی محور طرح میشود.)
تقیه موج سوم
البته با تجربه موج
اول و دوم به نوعی تلاش دارد تا قبل از دستیابی به قدرت سیاسی از نمایش
کامل و علنی آن و صورت شعاریاش خودداری کند اما هم در ساحت فردی و هم به
تناسب شیوهها و نحوه آغاز مبارزه، سعی در آوردن شعارهای دینی مثل عدالت
اجتماعی و مهمتر از آن نفی طاغوت دارد (الشعب یرید اسقاط النظام/الرئیس) و
دیگر حاضر نیست در حرکات پارلمانی یا فرهنگی صرف محدود شده و تقلیل بیابد و
به دنبال تغییر ساختار نظام حاکم است.(الرحیل الرحیل)
سبک زندگی جدید، سبک مبارزه جدید
نوع
و شیوه این مبارزه مردمی شده و از حزب گرایی و نخبه گرایی دست برداشته
است. نوع مبارزه به نحوی است که تودهها حتی المقدور با کمترین هزینه وارد
شوند و به نوعی روح جهادی حاکم بر آن با ادبیات حقوق بشری بیان میشود و
به شدت از حرکتهای تند و حتی المقدور از درگیری های نظامی باز می دارد.
(حرکتنا سلمیه مطالبنا شرعیه)
از سوی دیگر نقش آفرینان اصلی آن نه
احزاب که گروههای عادی از جوانان و مردم هستند و حتی احزاب اسلامی نیز مثل
اخوان المسلمین با مخفی شدن پشت این شیوهی مبارزه و بیان، به کنش
میپردازند. چهارچوبهای آغاز انقلاب شاید مدرن و با اعلام از طریق
شبکههای اجتماعی باشد، امّا همین ابزار را مثل تجربه موج اول و دوم بیداری
در خدمت اهداف اسلامی میگیرد. (ارتباطات جدید و شبکه حمل و نقل ابزار
قدرت این موجها مثل مرجعیت واحد در عالم شیعه و شبکه گسترده تولید و توزیع
و مصرف اطلاعات شد که حتی با این ساختار رسانههای ضعیف مثل نوار کاست و
اعلامیهها توانست در مقابل رسانههای قوی مانند رسانه های جمعی مقاومت
کند،) به نوعی رشد تکنولوژیهای جدید به جذب گزینشگرانهی مدرنیته و
مستحیل شدن آن در سبک زندگی اسلامی و به کارگیری آن در خدمت آن پرداخته
است. (حتی جریانهای آلترناتیو و انحرافی مثل بنیادگرایی طالبانی –
القاعدهای-وهابی سلفی، و حتی نفی کنندگان دستاوردهای بشری مثل سنتگرایان
نیز به استفاده ی از این ابزارها روی آوردهاند.) در حقیقت جهانیسازی
اطلاعات و ارتباطات میان فرهنگی، هویت جدیدی را رقم زده که ضمن حفظ هسته
ثابت، پوستههای متغیر جغرافیای-تاریخی و ابزارهای تولید و ارتباط را در
درون خویش مستحیل ساخته است. و صدور سریع این انقلابها را از تونس، مصر،
لیبی، اردن، بحرین، قطر، عربستان، امارات، موریتانی، مغرب و حتی تغییر نوع
مبارزه با اسراییل به راهپیمایی مردمی غیر مسلح به سمت مرزهای اشغالی را
فراهم ساخته است.
زمینه خیزش های بعدی
این هویت دینی، ملی،
عربی، ترقیخواهانه، حقوق بشری، هویت ملی و فراملی را در ارتباط با هویت
فردی متاثر ساخته و در قالب خط، زبان، سرزمین، جهان بینی، دین و مذهب،
فرهنگ، تمدن و تاریخ مشترک زمینههایی برای خیزش جدید و متّحد جهان اسلام
بر اساس هویت عقیدتی و دینی، فرهنگی، سیاسی، انقلابی، اخلاقی و جهانی سازی
هویت اسلامی خاورمیانهای فراهم ساخته است.
در حقیقت جهانی سازی
فرهنگ بر پایه ابزار و فناوری های جدید و تلاش برای استحاله فرهنگی به
پذیرش فرهنگ توده یا التقاطی و حتی متحجرانه که از جانب نظام سلطه تحمیل
میشد. و آثار خود را در قالب بحرانها، شکاف اجتماعی فساد، فحشا و کنترل
جمعیت بر جوامع اسلامی مشخص کرده بود. به نوعی به منطقهای و جهانی سازی
شدن این هویت انجامیده است که شمههایی از آن در اعتراضات اروپا و حتی بعضی
ایالت های آمریکا مشاهده شده است.
در حقیقت این تحقیر فرهنگی به
برانگیختگی فرهنگی انجامیده است، و در قالب تغییر سبک زندگی نه در قالب
صرفاً ابرازی چنان که در تئوریهای جنبش های اجتماعی جدید که در قالبی نو
ظهور و بروز یافته است.
چالش ها
البته این چیزی نیست که از
جانب نظام سلطه و سایر تحلیلگران دور مانده باشد کما این که در نامه ۶۰
نخبه در ماه مارس ۲۰۰۲ میلادی به رییس جمهور نومحافظهکار آمریکا نیز اعلام
انزجار از آمریکا در جهان اسلام به خاطر دشمنی با سبک زندگی و دشمنی با
دانش، فناوری و توسعه تکخطی انگلوساکسونی اشاره شده بود، گرچه نظریه
پردازان و سیاسیون آنها همین امروز شدیداً تلاش دارند، تا این اقدام را
خالی از هویت اسلامی و حتی اقدامی غرب گرایانه نمایش دهند و سعی در تغییر
آن دارند.
تلاش برای ایجاد آلترناتیوها و کانونهای جدید که با ضریب
دادن به ترکیه پسااسلامگرایی اروپایی جدید در قالب اقدامات گل و اردوغان
سامان یافته، و در تلاش است تا در مقابل الگوی اسلام ناب جمهوری اسلامی
نظیر اتفاقات موج دوم بیداری که با کانونهای متعددی نظیر ترکیه لائیک،
مالزی، عربستان صورت گرفت و نمایش کم هزینگی این مدل دست یابد. از سوی دیگر
تلاشهایی دوباره برای دامن زدن به دعواهای فرقهای، ایران هراسی،
بزرگنمایی خطر بنیادگرایی و علم کردن دوباره ی بنیادگرایان و تشبیه آن به
اسلام گرایان و نمایش آنها به عنوان تیپ ایدهآل اسلامگرایان و دچار
بحران ساختن ایران اسلامی به عنوان ام القرا در زمینههای سیاسی، اقتصادی و
فرهنگی اقدامات مهمی است که در جریان است.
چه باید کرد؟
مهم
ترین عنصر در این جا حفظ و بسط دستاوردهای سبک زندگی مبتنی بر اسلام ناب
از طریق رسانههای قوی و ضعیف است. به عبارتی ابزارهای دیداری و شنیداری
نظیر شبکههای بین المللی موجود مثل العالم و پرس تی وی و الکوثر و المنار و
یا حتی شبکههای دیگری که باید تاسیس شوند از یک سو و رسانههای تعاملی که
با استفاده از تبادلات دو طرفه در قالب شبکه های اجتماعی مجازی باید شکل
بگیرد از سوی دیگر. و نیز ارتباطات میان فرهنگی مستقیم و چهره به چهره ی
نخبهها و جوانان ایرانی حامل اندیشه و عمل مبنایی انقلاب اسلامی با جوانان
کشورهای مختلف جهان اسلام و حتی خارج از آن، در قالب مسافرتهای دوجانبه و
استفاده از فرصت هایی مثل فرصت حج می باشد.