لابی کردن با خدا اصطلاحی بود که نخستین بار علی دایی بر سر زبان‌ها انداخت؛ اما گویا هم‌اکنون این اصطلاح واقعاً بار معنایی کاملاً هویدایی دارد؛‌ دست‌کم در یک ماه اخیر، لابی با خدا برای اموات امر ضروری است.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران ؛ درگذشت برخی چهره‌های فرهنگی و هنری در حدود یک ماه اخیر، با حواشی غیرمنتظره‌ای در حین مراسم تدفین همراه شده و این ابهام را پدید آورده که سرانجام چه کسی با چه سازوکاری حق دفن در قطعه هنرمندان را دارد و آیا اصلاً کوچک‌ترین ضابطه‌ای در این باره هست، یا این حوزه نیز مشمول روابط و میزان علاقه مسئولان به هنرمند، ورزشکار، دانشمند یا هر چهره شناخته شده دست از دنیا کوتاهی است؟ 

لابی کردن با خدا اصطلاحی بود که نخستین بار علی دایی بر سر زبان‌ها انداخت؛ اما گویا هم‌اکنون این اصطلاح واقعاً بار معنایی کاملاً هویدایی دارد؛‌ دست‌کم در یک ماه اخیر، لابی با خدا برای اموات امر ضروری است. اشخاصی که امکان تماس گرفتن با دوستان برای تدارک یک قبر برای جنازه خودشان را ندارند و تنها خدا می‌تواند کمک کند، در نقطه‌ای که شایسته‌اش هستند، دفن شوند؛ هرچند در اعتقادات مسلمان محل دفن هیچ ارتباطی با میزان عمل صالح یا شأن اشخاص ندارد و چهره‌ای چون آیت الله مرعشی که خدمات بزرگی در حوزه فرهنگ و جمع‌آوری کتب خطی مربوط به تاریخ ایران و اسلامی انجام داد، وصیت کرد در زیر پای مراجعان به کتابخانه‌اش دفن شود و تا اندازه‌ای نیز به این وصیت عمل شد. 

با این حال، اگر برای چهره‌های مردمی یا مفاخر و فرهیختگان حوزه‌های گوناگون کشور، بخشی از بهشت زهرا برای دفن در نظر گرفته می‌شود تا دست‌کم دوستداران این چهره‌ها در شهر مردگان کار ساده‌تری برای فاتحه خوانی برای ایشان داشته باشند و ده‌ها مسیر را در جغرافیای عظیم بهشت زهرا نپیمایند، انتظار طبیعی این است که دست‌کم در این بخش، همه برابر باشند و این متراژ محدود پس از مرگ هر هنرمندی به وی تعلق گیرد. 

اما در این باره نیز اتفاق غالب، رعایت  نکردن رفتار عادلانه و حتی برخی رخدادهای عجیب است که تا اندازه‌ای رفتار مسئولان بهشت زهرا و همچنین مسئولان بالادستی را که مجوز دفن در قطعه نام‌آوران را می‌دهد، به چالش می‌کشد. 

در این زمینه آنچه حساسیت‌ها را دوچندان ساخته، نوع برخوردهای چندگانه در ماه‌های اخیر با این مسأله است؛ نخست اعلام شد احسان نراقی با مخالفت مهدی چمران، رئیس شورای شهر در قطعه هنرمندان دفن نشد. سپس اعلام شد، جاهد جهانشاهی با مخالف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در این قطعه دفن نشد و در پایان، امروز نیما نهاوندیان با مجوزی که مشخص نیست، این بار متولی صدورش که بوده، دفن شده است!

بنابراین، نخستین مسأله‌ای که در این باره مطرح است، مشخص سازی متولی تشخیص فرهیختگان و صدور مجوز برای دفن در قطعه هنرمندان است. با همین سه خبر این پرسش پیش روی قرار می‌گیرد که در این زمینه چه شخص حقیقی یا حقوقی و یا نهادی متولی صدور مجوز برای تدفین اشخاص در قطعه فرهیختگان است؟

هم اکنون قطعه هنرمندان به بخش‌های جداگانه و کنار یکدیگری ویژه چهره آکادمیک، ویژه هنرمندان، ویژه قهرمانان ورزشی و... تقسیم شده است. 

هم‌اکنون این پرسش به میان می‌آید که آیا دستگاه‌های کشوری مسئول در هر حوزه تخصصی، متولی تأیید اشخاص برای دفن در این قطعات هستند یا کمیسیون‌های شهرداری یا شخص شهردار یا رئیس شورای شهر، اختیار صدور مجوز دفن یا سلب امکان دفن یک چهره را در این قطعه را دارد؟ 

گویا هم‌اکنون ساختار مشخصی در این باره نبوده و مشخص نیست در این باره چه کسی یا نهادی تصمیم گیرنده است و آیا رئیس شورای شهر یا شهردار تهران حق دارد مانع دفن شخص هنرمندی شود یا به رغم مخالفت نهادی چون وزارت فرهنگ و ارشاد یا وزارت ورزش و جوانان، شخص مورد نظر را در قطعه فرهیختگان یا نام آوران دفن کند؟

همچنین مشخص نیست، اگر سازوکاری هست ـ که البته شواهد نشان می‌دهد سازوکار دقیقی در کار نیست ـ در صورتی که یک هنرمند یا استادی از چهره‌های شاخص، ولی منتقد دولت یا شهرداری بود و در ‌‌نهایت همین درگیری‌ها، منجر به آن شد که مجوز دفنش در قطعه هنرمندان صادر نشود، چه اتفاقی خواهد افتاد و به ویژه در چنین شرایط ویژه‌ای که امکان نگهداری جسد نیست و باید زود تصمیم گرفت، چه باید کرد؟ یا مشخص نیست اگر یک چهره علمی که جزو چهره‌های انقلابی نیست اما مشکلی نیز با نظام جمهوری اسلامی ایران نداشته، جسدش باید در قطعه هنرمندان دفن شود یا همچون احسان نراقی چنین مجوزی صادر نخواهد شد و رویه معمولی نیست، چرا که پیش از این، اشخاصی با همین مشخصات در‌‌ همان قطعه دفن شده‌اند! 

از سوی دیگر، با توجه به آن که اکنون قطعه هنرمندان ۲ به سرعت در حال پر شدن است و طبیعتاً در آینده‌ای نه چندان دور، سومین قطعه نیز با چنین رویکردی در بهشت زهرا شکل خواهد گرفت، این پرسش مطرح است که چه اشخاص با چه بیوگرافی و حداقل‌هایی می‌توانند مطمئن باشند که در قطعه هنرمندان دفن می‌شوند و چه اشخاص دفن نمی‌شوند؟ 

آیا این اشخاص باید در حوزه قهرمانی دارای عناوین قاره‌ای یا جهانی باشند یا از کف علمی خاصی برخوردار باشند؟ از اقدامات سلیقه‌ای در این حوزه اختصاص بخش اعظم قطعه هنرمندان به چهره‌هایی است که در شهر‌هایشان نیز به سختی شناخته می‌شود؛ اما کنار امثال حجازی دفن شده‌اند و یا استادان نه چندان مطرحی که در کنار برخی بیانگذاران برخی تخصص‌های علمی به خاک سپرده شده‌اند!

از همه این‌ها شگفت‌تر، اختصاص عمده قطعه هنرمندان به اشخاصی است که اعضایش پس از مرگ مغزی اهدا شده است. هرچند این کار، حرکتی ارزشمند و تقدیر شدنی است و چنین رویکردی نیز برای تشویق مردم به اهدای عضو در نظر گرفته شده، آیا منطقی است این عزیزان را در رده فرهیختگان و چهره‌های شاخص کشور بخش‌بندی کرد؟! 

آیا بهتر نیست قطعه‌ای بزرگ برای اشخاصی که عضو اهدا می‌کنند، در نظر گرفته شود و با منطق و اندیشه به توزیع قبور قطعه نام‌آوران پرداخت، تا دست‌کم دیگر نیاز به لابی برای اموات نباشد؟!

منبع: تابناک
برچسب ها: فرهیختگان ، لابی ، شاخص ، خدا
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.