به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، وبلاگ
سایرن در جدیدترین نوشته خود آورده است:
برای هر مجموعه همگن شامل یک جمعیت، جامعه یا حکومت یک مسیر بنیانی وجود دارد که یا به وسیله رای (رفراندوم) به صورت مستقیم تثبیت شده یا به صورت غیرمستقیم توسط برگزیدگان قانونی پذیرفته و قانونی شده است. مثال خطوط بنیانی می تواند شامل قوانین اجتماعی فرهنگی، سیاسی و غیره باشد. حجاب یک خط بنیانی اسلامی است. دموکراسی و پایبندی به رای و نظر مردم یک خط بنیانی استوار بر آزادی مردمی است. خط بنیانی استوار بر ارزش های تبیین شده امام (ره) نیز بر اساس قدرت مردمی ثبت شده است.
مدت هاست در جامعه سیاسی ایران گروه هایی در تلاش هستند خطوط بنیانی نظام جمهوری اسلامی را به صورت من درآوردی از مرتبه ای بالاتر از خواست مردمی- قانونی با لابی گری پنهان و آشکار تغییر داده و مجددا ترسیم کنند. به مجموعه همگنی که با ابزار و شیوه های گوناگون تلاش می کند یک یا چند خط بنیانی از مجموعه جمعیت، حکومت یا حاکمیت در مسیر انحرافی دلخواه آنان طی شود یا به کل دستخوش تغییر شود، "گروه فشار" می گویند. ابزارهای چنین طی طریق اجباری شامل بدنام کردن، زور، قتل، تهدید، قدرت نمایی، ایجاد رعب و وحشت، لابی گری نامرئی و نافرمانی مدنی است که هر کدام در سطوحی می تواند مورد استفاده قرار گیرد.
یکی از آسان ترین راه ها برای فرار از اتیکت چسبناک "گروه فشار" نسبت دادن آن به رقیب است. به نظر می رسد از همین رو هاشمی رفسنجانی در مقاطع زمانی مختلف از انگ "گروه فشار" برای ترسیم شخصیت حقوقی مخالفینش بهره برده است. یک بار در دوران بعد از جنگ ، هنگامه توسعه که "یقه سفیدهای دولتی" از داخل سر برآوردند؛ بار دیگر در دوران "آزادی اندیشه" دیکته شده توسط اندیشکده های چندملیتی غربی با تمرکز بر سیاست زدایی از اسلام پویا در دوران ننگین اصلاحات. از مرتبه سوم هم چند ماه بیشتر نمی گذرد!
کدام گروه فشار؟
گروه فشار فعلی به زعم هاشمی همان ها هستند که از "وحدت ملی با فتنه گران خیانت کار" بی زارند. معتقدند به ساکتین فتنه نباید پست های کلیدی و حساس مثل نمایندگی مجلس یا کرسی ریاست سه قوه را سپرد. ایمان دارند راهکارهای نمازجمعه کذایی هاشمی سر برآورده از همان اندیشکده های جهانی است که به رهبری امثال جان اسپوزیتو بناست دندان نیش اسلام سیاسی را در دهان تاریخ خورد کنند و با ایران بر سر میز همان معامله ای بنشینند که عبدالعزیز سعودی، حجاز و فلسطین را بر سرش تاخت زد. از همین روست که تلاش هاشمی برای بهبود روابط عربستان با ایران "در هر شرایطی" مشکوک و غیر عقلانی به نظر می رسد. حال هاشمی آگاهانه چنین می کند یا از سر غفلت موضوع این بحث نیست.
اعضاء گروه فشار:
قطع به یقین بزرگ ترین اعضای این گروه همان خزیدگان در پوستین مصلحت هستند که در ایام فتنه مکرر از رهبر انقلاب وقت می خواستند تا میخ های طرح ابطال انتخابات پرشکوه و قانونی ملت ایران را با فشار از پایین و چانه زنی از بالا در قلب انقلاب فرو کنند . صحبت از همان کسانی است که در جلسه برگزار شده در بیت چند روز بعد از 22 خرداد در حالی که سگان منافق در خیابان های تهران مشغول دریدن مردم و بسیج و نیروی انتظامی با رمز آشوب "تقلب" بودند صحبت از مذاکره و کوتاه امدن از قانون به هزار بهانه می کردند. خدا می داند اگر استعانت حضرت صاحب الزمان (عج) و ایستادگی رهبر انقلاب نبود امروز به جای تبیین چندباره ارزش های خمینی کبیر باید با آتاتورک های نوظهور ایرانی دست به یقه می شدیم و خون می دادیم دوباره و چندباره برای به دست آوردن نظامی که به فنا رفته بود!
بخش های مختلف گروه فشار:
الف- حوزه رسانه:
طبق مکالمات افشا شده مهدی هاشمی بازوی رسانه ای فشار شامل روزنامه ها و سایت های زنجیره ای- اجاره ای، وظیفه بدنام کردن ستون خیمه انقلاب را برعهده داشت به نحوی که شایعات منتشر شده پیرامون ثروت و حواشی زندگی رهبر انقلاب داد مزدوری مثل عطا مهاجرانی یا نیک آهنگ کوثر را هم درآورد. دروغ هر چه بزرگ تر باشد باورش راحت تر است اما نه برای آنها که هم سابقه نشستن بر سر سفره پدر شایعه ساز اعظم را داشتند و هم در بیت به جهت مسئولیت شان در دولت خاتمی میهمان طعامی حلال و بی زرق و برق بارها شده بودند. از طرفی آنها که در جبهه باطل شمشیر می زنند جملگی که "احمق" نیستند! نتیجه بی دقتی در رواج دروغ های شاخدار بر محبوبیت روزافزون رهبر انقلاب و یاران صدیقش افزود و اسباب شکست فتنه را فراهم ساخت.
ب-سیاسیون:
تازه به دوران رسیده های این بخش صحنه همان ها هستند که در ایام فتنه به دستور ارباب در لشکر ذخیره، مترصد فرمان حمله ایستادند و اکنون قلاده گشوده در فضای سیاست به زعم خودشان می تازند.
این ها همان کسانی هستند که در روزنامه ها و سایت های گروه فشار صحبت از "هاشمی! ریسمان وحدت ملی" یا "اجماع بر سر طرح نجات ملی هاشمی" یا "دولت ائتلافی" می کنند. همان ها که از قول پسر تیتر می زنند" "مادرمان با کاندیداتوری بابا موافق نیست اما رجوع سیاسیون به ایشان خیلی زیاد شده است(!)".
ج- پیاده نظام:
مروجین بازی یواشکی "ما بی شماریم" ، مدت مدیدی است که در میدان حاضرند و هیچ ترسی هم از آبروریزی سیاسی - اطلاعاتی ندارند چرا که در بازی بزرگان قادر به صعود نیستند. این ها بیشتر نقش هوادار و همسر و مرید ستم کش را برعهده دارند. حداکثر نیم نگاهی به کرسی شهرت دارند و بس!
پس اگر مراد از سیاسیون بی شمار رجوع کننده به حضرت آیت الله، هوادارانی مانند "نعیمه اشراقی" و "سهیلا جلودار زاده" یا حتی "معصومه ابتکار" است که باید از نام دیگری به جای "گروه فشار" استفاده کنیم!
یک احتمال دیگر هم هست... ممکن است منظور از رجوع کنندگان بی شمار در قمپزهای رسانه ای، "اشباح الرجالی" باشد که دست بیعت شان را مخفیانه از پشت چهره های زنانه هواداران شان بیرون آورده اند اما از شجاعت کافی برای بیرون خزیدن از پوستین بره در شرایط فعلی برخوردار نیستند. در این صورت واجب است به بره های شجاعی مثل یاران آقای خوئینی ها بگوییم این تیپ اجماع به درد خلیفه نوظهور نمی خورد!
بحران زیستی مهم ترین خصوصیت این گروه هاست. در شرایط عادی سازندگان این اجماع مخفی، به زندگی پنهانی و بی سر و صدایشان ادامه می دهند. همه گروه های بحران زیست مثل منافقین، سلطنت طلب ها و غیره برای بیرون خزیدن محتاج کمک های آشکار و پنهان خارج از کشور هستند. افزایش تحریم ها همان طور که مهدی هاشمی فهمیده، می تواند یک راه "بحران زایی" باشد.
دعواهای آشکار سران سه قوه و سایر مسئولین نیز از مسیرهای انحرافی جانبی برای بحرانی نشان دادن فضای جامعه است. مهار فرصت های بحران سازی اقتصادی، اجتماعی و حتی فرهنگی برابر است با شکست طرح های پیش روی گروه فشار جمع شده زیر خیمه فشار هاشمی رفسنجانی! از این روست که در شرایط فعلی سوال از رئیس جمهور، استیضاح پر سر و صدای وزرای دست چندم یا جنگ رسانه ای بیهوده با رئیس مجلس یا مسئولین موقعیت نشناس نه تنها اولویت ندارد بلکه نهی هم می شود. یک راه جهانی امتحان پس داده برای شکست گروهی که محتاج بحران است بحران زدایی منطقی و مردمی است.