به گزارش
خبرنگار بازار باشگاه خبرنگاران اینکار یک جهش بزرگ در زندگی شما است و خبر خوب این است که این کار قابل انجام است. ما با پنج نفر از کسانی که مانند شما از شغلشان متنفر بودند و آن را رها کردند تا کسبوکار خودشان را شروع کنند درباره چگونگی انجام این کار و اینکه چه پیشنهادهایی برای شما دارند، صحبت کردهایم.
1) طرح و برنامه داشته باشید.سارا شفر کلی (Sarah Shaffer Kelly) مشاور سیستمهای کسبوکار در بانک ولز فارگو (Wells Fargo) بود. او هنگامی تصمیم به ترک کارش گرفت که زنگ زدن پیوسته گوشی تلفن همراهش دیگر برایش قابل تحمل نبود. او میگوید که پس از 14 سال کار در شرکت همیشه خسته و مضطرب بوده است.
او سرانجام سال گذشته شغلش را ترک کرد و سی هزار دلار برای بازکردن یک سالن آرایش مو به نام hair design سرمایهگذاری کرد.
او میگوید: «تصمیمگیری در این زمینه کار آسانی نبود. گاهی جهنمی که آن را میشناسید بهتر از جهنمی است که آن را نمیشناسید و من نمیدانستم که در این چالش ممکن است با کدام یک روبهرو شوم.»
هنگامی که او تصمیم به انجام این کار گرفت به دقت برای اقداماتش برنامه ریزی کرد. او در ابتدا بخشی از سرمایهاش را برای یادگیری مهارتهای لازم جهت راهاندازی یک سالن پسانداز کرد. سپس از زمانش برای تدوین یک برنامه کسبوکار (Business Plan) استفاده کرد.
کلی توصیه میکند: «اصول اولیه در راهاندازی کسبوکار را بهتر است انجام دهید، اما خود من هر آنچه درباره چگونگی راهاندازی یک برنامه کسبوکار با نوشتن یک برنامه کسبوکار خوانده بودم را هیچگاه انجام ندادم. به نظر من برنامه کسبوکار (.B.P) برای بانکها و سرمایهگذاران است و نه واقعا برای یک بنگاه کوچک، اما این به آن معنا نیست که من برنامهای نداشتم. من صورت سود و زیان داشتم و محاسبات نقطه سر به سر را انجام دادم. همینطور به دقت ساختار قیمتی خود را مورد بررسی و محاسبه قرار دادم تا بهترین نقطه قیمتی را برای یافتن مشتریان هدف داشته باشم. این بسیار مهم است که بدانید مشتری شما کیست و کجا او را بیابید.»
فقط پس از یک سال، او موفق شد و سالن او شروع به سوددهی کرد، او عاشق آنچه که انجام میداد، بود. کلی در اینباره میگوید: «بدترین روز من در سالن آرایش، از بهترین روز من در بانک بسیار بهتر است.»
2) به کار کردن ادامه دهید.جیسون فینبرگ (Jason Feinberg) قبل از اینکه تصمیم بگیرد کار متفاوتی را امتحان کند، معلم بود. سرانجام، او شغلش را ترک کرد و شرکت Jailbreak Toys که محصولات هنری میساخت را راهاندازی کرد. فینبرگ با خلاقیت هنری قصد داشت تا اسباب بازی هایی بسازد که تلفیقی از فرهنگ عامه با سرگرمی و شوخی بود. چراغ خوابهای خرسی او نمونهای از این کار هستند.
او میگوید: «تصمیم گیری برای حرکت به سوی راهاندازی یک کسبوکار چالش بزرگی بود. تغییر شغل یک تغییر مالی و احساسی بود. سخت ترین قسمت این کار وجود عدم اطمینان بود. هنگامی که شما دست به ریسک و ابتکار میزنید، مهم نیست که چقدر فکر کردهاید و مطمئن هستید،زیرا باز هم خطر شکست کامل وجود دارد.»
شرکت فینبرگ بیش از آنچه که او پیشبینی میکرد، به سوددهی رسید، چیزی نزدیک به 3 سال ولی خوشبختانه او وقتی که کار جدیدش را شروع کرد هنوز به عنوان معلم به کار مشغول بود.
او میگوید: «من شرکت را در سال 2005 تاسیس کردم و معلمی را تا زمانی که به اولین محصول واقعی دست یافتم ادامه دادم.»
کسبوکار او آنچنان موفق بود که او تصمیم گرفت تا راهی ایجاد کند تا سایر هنرمندان هم بتوانند کاری مشابه او انجام دهند. او شرکت Jailbreak Toys را به Jailbreak Collective را توسعه داد، که آن را یک نام تجاری برای هنرمندان میداند.
او میگوید: «پس از شناسایی هنرمندان و حس کردن اینکه محصولی وجود دارد که برای مشتریان ما جذابیت دارد، ما اقدام به تولید، توزیع و انجام همه کارهای لازم برای عرضه محصول میکنیم.با این روش برای هنرمندان زیرساختهای ضروری که برای عرضه کارهایشان به مصرف کنندگان لازم است فراهم میشود و به ما نیز اجازه میدهد تا تواناییهایمان را توسعه دهیم.»
توصیه او به کارآفرینان نوپا این است که وقتی میخواهند زندگیشان را تغییر دهند، به اینکه از چه کسی مشاوره میگیرند دقت کنند.
او میگوید: «درباره اینکه از چه کسی مشاوره میگیرید بسیار گزینشی عمل کنید، زیرا وقتی که به سراغ کسبوکار میروید، هر کسی چیزی برای گفتن دارد. به دقت درباره افرادی که به شما میگویند که با کارتان و پولتان چه کنید، تحقیق کنید و از آنها مطمئن شوید. از خودتان بپرسید که آیا این فرد نوعی از موفقیت یا کسبوکاری را که من برای خودم میپسندم، دارد؟ اگر این فرد الگوی مناسبی برای آنچه که شما میخواهید نیست، بنابراین شما احتمالا از روشهای او برای انجام امور پیروی نخواهید کرد.»
3)کارتان را به دقت انتخاب کنید.ریچار ای. یبرفلاس (Richard E. Ueberfluss) یک فیزیوتراپیست بود که مدیریت یک بیمارستان را بر عهده داشت. او اکنون مالک شرکت Assisting hands home care است که خدمات نگهداری و پرستاری از بیماران، در منزل را ارائه میکند. او شغل سازمانی خود را مناسب نمیدانست و در این باره میگوید: «من به دنبال چالشهای جدید شغلی بودم و آنچنانکه توقع داشتم در سازمان پیشرو نبودم. من سالهای زیادی را به فعالیت در زمینه بهداشت و درمان اختصاص داده بودم و به سودآوری کسبوکارهای دیگران کمک کرده بودم.»
او تصمیم گرفت بااخذ حق امتیاز مرکز «Assisting hands» و افتتاح آن،از استعدادش برای شرکت خودش استفاده کند. او توصیه میکند، از آنجایی که شما ریسک بزرگی را میپذیرید و میخواهید تا شانس موفقیتتان را بالا ببرید، بنابراین در انتخاب کسبوکارتان بسیار دقت کنید.
او میافزاید: «یک صنعت در حال رشد را انتخاب کنید و از رقابت نهراسید. به تواناییهای خودتان برای موفق شدنایمان داشته باشید و بدانید که موفقیت طی یک شب حاصل نمیشود و اگر شما به کارتان دل بدهید آنگاه به اهدافتان دست خواهید یافت.»
او اخیرا دومین حق امتیاز خود را نیز خریداری کرده است و حق امتیازهایی را به دو حق امتیاز گیرنده دیگر در محدوده جغرافیایی خودش فروخته است.
4)کوچک شروع کنید.امی و دیوید رزپکا (Amy & David Rzepka) مالکان شرکت محصولات مراقبت پوست و موی طبیعی Beecology پیش از آنکه تصمیم به راهاندازی کسبوکار خود بگیرند در زمینه مدیریت و فروش املاک و مستغلات مشغول به کار بودند.
امی میگوید: «در حدود هشت سال پیش، ما درباره گذاشتن یک کندوی زنبور عسل در مزرعه خانوادگیمان توافق کردیم. ما قصد نداشتیم که این کار را به عنوان شغلمان ادامه دهیم، اما زندگی ما را به این کار متمایل ساخت و ما زنبوردار شدیم.»
این زوج به تدریج به این کار علاقهمند شدند. آنها میگویند: «هنگامی که این ایده به ذهن ما رسید، میخواستیم با استفاده از عسل، موم و سایر ترکیباتی که برای ما و جهان ما مفید هستند، محصولات طبیعی مراقبت از پوست و مو بسازیم.»
بههر حال شرکت چهار نفره آنها الان در یک انبار بزرگ کار میکند و آنها در ابتدا کارشان را از خانه خودشان شروع کردند و به این ترتیب توانستند طعم کارآفرینی را با یک شروع کوچک بچشند.
آنها میگویند: «ما حداقل بیست هزار دلار در یک سال صرفهجویی کردیم. در ابتدا کار کردن در خانه راحت بود. ما مجموعه بسیار کوچکی از محصولاتمان را میساختیم، اما با توسعه کار به فضای بیشتر و تجهیزات بزرگتری نیاز داشتیم.این کار روش خوبی بود برای اینکه به جای پرداخت اجاره بها، آن پول را در توسعه محصولاتمان استفاده کنیم.» همچنین دیوید میافزاید: «این وضعیت یک فرصت دیگر برای من فراهم کرد که بتوانم دو شغل داشته باشم، یک شغل در طول روز و یکی در شبها و آخر هفتهها.»
توصیه آنها برای همه کسانی که میخواهند کسبوکار خودشان را شروع کنند این است که صبور باشند.یک شبه انتظار معجزه نداشته باشید. این کار نیاز به تلاش و زمان زیادی دارد تا بتوانید مشتریان را تک تک جذب کنید.»
5)از یادگیری لذت ببرید.دیوید گرینبرگ (David Greenberg) هنگامی که به عنوان وکیل یک شرکت مشغول به کار بود، یک فرصت کاری را شناسایی کرد.
او میگوید: «در حدود دوسال پیش، من باید جابهجا میشدم و لازم بود تا آدرس خود را تغییر دهم. من شروع به درست کردن یک لیست از کلیه جاهایی که لازم بود تا آدرس جدیدم را به آنها اطلاع دهم، شدم و دریافتم که این کار احتیاج به چندین ساعت وقت برای تماس با همه آنها دارد. من در اینترنت به جستوجوی جایی که مرا در انجام این کار یاری کند، پرداختم. با کمال تعجب نتوانستم که سایت مناسبی جهت این کار پیدا کنم. با توجه به اینکه سالانه 45 میلیون آمریکایی جابهجا میشوند، من حس کردم که احتمالا این نیاز میتواند، ایده کسبوکاری موفق باشد.»
گرینبرگ در پاسخ به این نیاز سایت updater.com را راهاندازی کرد. این سرویس اجازه میدهد تا کاربران آدرسشان را با سرویس پستی تغییر دهند و کنترل کنند که چه کسانی میتوانند به آدرس آنها دسترسی داشته باشند و از آن استفاده نمایند و این امکان را مهیا میسازد تا آنها دریافت نامههای ناخواسته را متوقف کنند و شانس سارقان هویت را کاهش دهند.
با توجه به اینکه او هیچ سابقهای در زمینه تکنولوژی نداشت، بنابراین باید قبل از راهاندازی کار، به تحقیق بسیار بپردازد. او میگوید: «من باید از صفر شروع میکردم. من میدانستم که یک فرصت خوب کاری وجود دارد، اما من تخصصی در زمینه تکنولوژی اطلاعات و سیستم پستی نداشتم که این بسیار بد بود، بنابراین من ماههای زیادی را به تحقیق درباره این صنعت و تکمیل استراتژی کاری خود اختصاص دادم. من هر چیزی را درباره بازار اطلاعات مصرف کنندگان، سیستم پست، تکنولوژی وب، کارآفرینی و غیره میخواندم. من در ابتدا خودم را در اردوگاه آموزش راهاندازی کسبوکارم قرار دادم.»
توصیه او به دیگران این است که از یادگیری فرآیند کار لذت ببرید. او میافزاید: «راهاندازی یک کسبوکار بسیار سرگرمکننده و پربازده ولی پرتنش است. من فهمیدم که این بسیار مهم است که به خودمان یادآوری کنیم که چقدر چیزهای زیادی یادگرفتهایم و طی این فرآیند چه تجربه بزرگی به دست آوردهایم. تمرکز بر آنچه که یاد گرفتم، مرا از آنچه که انجام میدادم بیشتر خوشحال میکرد.»