آنها می خواستند سیاست را بخرند. این نوار مدرکی قدرتمند از این است که مرادک و آیلیس سیستم‌مند سعی در انجام چنین کاری داشته‌اند.

آنها می خواستند سیاست را بخرند. این نوار مدرکی قدرتمند از این است که مرادک و آیلیس سیستم‌مند سعی در انجام چنین کاری داشته‌اند.خوشبختانه پِتریوس در آن لحظه تصمیم دیگری گرفت: او تصمیم داشت تا ریاست سیا را قبول کند و این کار را هم کرد. پِتریوس گفته بود: «هیچ‌وقت نمی‌شود چنین اتفاقی بیافتد. خودتان می‌دانید چنین نمی‌شود. مساله فقط خود من نیست... همسرم بفهمد مرا طلاق می‌دهد!»

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران ،  تیتر گرارش روزنامه انگلیسی گاردین این است: «چرا رسانه‌های امریکا فراموش کرده‌اند، مورداک بی‌باکانه تلاش کرد انتخابات ریاست‌جمهوری را بدزدد؟» این تیتر سرآغاز افشاگری خواندنی است درباره نقش ی; غول رسانه ای یهودی برای تاثیر گذاری در سیاست. بدون توضیح اضافه افشاگری گاردین از پیشنهاد انتخاباتی رابرت مورداک به ژنرال پترائوس را بخوانید.

***

خب حالا ماجرا را کامل می‌دانیم: ما مداراکی قاطع و غیرقابل‌رد داریم که روپِت مورداک تلاش کرده بود آخرین فعالیت خودش را به هولناک‌ترین شکل ممکن انجام بدهد و انتخابات دموکراتیک امریکا را برباید، همان‌طور که تلاش کرده بود سازمان اساساً دموکراتیک بریتانیای کبیر!!! را با پول، تاثیرگذاری و سوءاستفاده از امتیازهای رسانه‌های آزاد، از آنِ خود کند.

در امریکا مورداک تلاش کرده بود تا با استفاده از امپراتوری رسانه‌ای خود – مخصوصاً فاکس نیوز – روند انتخابات گذشته را تحت‌تاثیر خود قرار بدهد و مستقیماً از نمایندگی ژنرال دیوید پِتریاس در انتخابات 2012 حمایت کند.

برای پیش‌برد این برنامه در بهار 2011 – درست ده هفته پیش از آنکه مورداک رودررو با رسوایی روزنامه‌اش در بریتانیا بشود – مدیر بخش اخبار فاکس، راجِر آیلیس برای ماموریتی وارد افغانستان شد تا از پِتریوس بخواهد پیشنهاد رئیس‌جمهور اوباما را رد کند، رئیس سیا نشود و درعوض نامزدی خود برای حزب محافظه‌کار را اعلام کند، البته با حمایت و سرمایه‌گذاری مستقیم مورداک. خود آیلیس قرار بود از سمت‌ خویش در فاکس استعفا داده و کمپین انتخاباتی را رهبری کند. گفت‌وگوی بین پِتریوس و آیلیس در حضور کی تی مک‌فارلند صورت گرفته بود.

تمامی این ماجرا در نواری موجود است که مک‌فارلند از این جلسه ضبط کرده بود و توسط باب وُودوارد (روزنامه‌نگار شهیر امریکایی) منتشر شد. گزارش این نوار در نسخه‌ی آن‌لاین 3 دسامبرِ واشنگتن‌پست منتشر شد.

عکس‌العمل رسانه‌های دیگر امریکایی به این خبر از همان ابتدا برابر لحن آرام و رفتار معمولی‌گرای واشنگتن‌پست نسبت به این خبر بود: خبر را مانند هر موضوع جزئی دیگری بازپخش کردند و درون فضای گسترده‌ی شایعات رسانه‌ای جا دادند، یعنی خبر در محدوده‌ای از روزنامه‌ها و وب‌سایت‌ها پخش شد که بیشتر به سرگرمی، شایعات، فرهنگ و اخبار چهره‌ها می‌پردازند به‌جای اینکه این رسوایی به صفحه‌ی نخست رسانه‌ها راه پیدا کند.

پِتریوس در نسخه‌ی دیجیتال نوار با صدایی شفاف می‌گوید: «آیلیس بگو اگر من در انتخابات شرکت کنم...» سپس می‌خندد و بعد ادامه می‌دهد: «... که البته شرکت نخواهم کرد... اما اگر شرکت کنم، پیشنهاد او را قبول می‌کنم... او گفته از فاکس بیرون می‌آید... و هزینه‌ها را هم پرداخت می‌کند.»

مک‌فارلنک حرف او را تصحیح می‌کند: «رئیس بزرگ هزینه‌ها را پرداخت می‌کند. راجر برنامه را اجرا می‌کند و بقیه‌ی ماها همراه تو خواهیم بود.» درنتیجه مک‌فارلند در همین جا این بحث رسانه‌ای را تایید می‌کند که اخبار فاکس درون سیاست‌های داخلی شبکه تایید می‌شود و برابر داده‌های ایدئولوژیک این شبکه است و بر پایه‌ی آزادی رسانه‌ها بنا نمی‌شود.

بیاید ماجرا را به شکلی دیگر ببینیم، اگر یک بار کسی به نمایندگی از رئیس ان‌بی‌سی یا سردبیر نیویورک تایمز یا وانشگتن‌پست جایی چنین حرفی زده باشد و نوار آن منتشر شده باشد، هیاهو و سوگورای‌ها بلند خواهد شد، مخصوصاً از شبکه‌ی فاکس و بخش تندروی حزب محافظه‌کار امریکا، بحث از کنگره تا وزارت امور بازرگانی تا بنیاد هریتیج را پر خواهد کرد و آرام نخواهد گرفت تا وقتی که مجازاتی برای آن سردبیر یا آن ناشر یا آن رسانه یا آن روزنامه مشخص شود. یا اینکه ثابت شود این داستان از پایه بی‌اساس بوده است. و البته چنین داستانی هر روز بر صفحه‌ی نخست رسانه‌ها نقش خواهد بست تا زجه‌موره‌ها در مورد آزادی رسانه‌ها و بحث دست‌انداختن به انتخابات ریاست جمهوری همه را خسته کند.

نوار ضبط شده بین پِتریوس و مک‌فارلند، گفت‌وگو و سندی حیرت‌انگیز است. چون شهادت می‌دهد مورداک آگاهانه و با نبوغ خود سعی داشته با کمک اخبار شبکه‌ی فاکس بر موج احساسان مردم امریکا سوار بشود و چشم‌انداز سیاسی این کشور را تغییر بدهد بدون توجه به اینکه نیاز به حضور روزنامه‌نگاران صادق و مستقل داریم. در بریتانیا مشابه همین رسوایی روی داد و نشان داد او تلاش کرده بود سه پایه‌ی اصلی حقوق شهروندی این کشور را مخدوش کند – رسانه‌ها، سیاست‌مدارها و پلیس – ولی در اینجا نوار گفت‌وگوی آیلیس و پِتریوس که آشکارا اهداف مورداک در مورد امریکا را بیان می‌کند فقط موضوعی مشکوک، مضحک و بی‌اهمیت تلقی شده است. هرچند در اینجا آشکارا از خرید و فروش سمت «ریاست جمهوری امریکا» صحبت می‌شود.

باید با ذهنی مستقل این نوار را تفسیر کرد. مورداک و آیلیس سعی کرده بودند با کمک امپراتوری رسانه‌ای مورداک قدرت فرهنگ انگلیس و امریکا را فتح کنند. آن‌ها به جای اینکه از این قدرت کمک بگیرند تا فرهنگ گزارشگری و استانداردهای روزنامه‌نگاری را ارتقاء ببخشند، سعی کرده بودند تا بیشتر از یک مرتبه، تبلیغات به هدف احساسات‌گرایی، حمایت از دروغ‌ها، ایدئولوژی‌سازی و تاثیرگذاری بر سیاست‌مداران را اجرا کنند – یعنی سیاست را بخرند و این کار را با قدرت رسانه‌های آزاد و مسئولیت‌پذیر انجام بدهند. این نوار مدرکی قدرتمند از این است که آن‌ها سیستماتیک سعی در انجام چنین کاری داشته‌اند.

داستان مورداک – تلاش او برای تاثیرگذاری بر نظام‌های سیاسی برجسته‌ی دو سمت اقیانوس آرام شمالی – یکی از مهم‌ترین داستان‌های مرتبط بین فرهنگ و سیاست در سی سال اخیر به‌شمار می‌رود و تاکنون برابری برای این داستان نیافته‌ایم. مانند ریچارد نیکسون و نوارهایش، این داستن هم می‌توانستند مانند گلوله‌ای بدون هیچ شکی واقعیت‌ها را تایید کند: بگوید بی هیچ شکی اصل دموکراسی، امتیاز رسانه‌های آزاد است و این رسانه‌ها به‌دست مورداک مخدوش شده‌اند و او از این رسانه‌ها به‌قصد قدرت شخصی و اهداف فردی خود استفاده کرده است.

البته پِتریوس در آن لحظه تصمیم دیگری گرفت: او تصمیم داشت تا ریاست سیا را قبول کند و این کار را هم کرد. پِتریوس گفته بود: «هیچ‌وقت نمی‌شود چنین اتفاقی بیافتد. خودتان می‌دانید چنین نمی‌شود. مساله فقط خود من نیست... همسرم بفهمد مرا طلاق می‌دهد!»
منبع : فردا
برچسب ها: پترائوس ، مورداک ، سیا
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.