به گزارش گروه
وبگردي باشگاه خبرنگاران به نقل از وبلاگ شاخص؛ اظهارات تعجب برانگیز روزهای اخیر حبیب الله عسگراولادی در خصوص فتنه سال 88 و به ویژه در ارتباط با میرحسین موسوی و مهدی کروبی (سران فتنه) سوالات و ابهامات زیادی را برای ما به وجود آورد. بنا داشتیم در اولین فرصت با مطرح کردن سوالات خود مطالبی را نسبت به ایشان بیان کنیم ولی تصمیم گرفتیم قدری صبر و سکوت کنیم تا شاید آقای عسگراولادی مواضع بی بصیرت شان را اصلاح کنند، اما متاسفانه مطلع شدیم ایشان به آقای موسوی خوئینی ها نامه نگاری نموده و با تکرار مواضع اخیرش با آنها به نوعی همدردی کرده است، لذا با توجه به این مطلب و تکرار مجدد این مواضع توسط ایشان سکوت را جایز ندانسته و وظیفه خود دانستیم سوالات و مطالب خود را خطاب به آقای عسگراولادی مطرح کنیم.
جناب عسگراولادی!
شما در حاشیه همایش سراسری جبهه پیروان خط امام و رهبری در جمع خبرنگاران، گفته اید: ما نباید تجزیه و تحلیل کنیم که چه کسی در فتنه بوده و چه کسی نبوده است.آقای موسوی خوئینیها گفت چرا به ما می گویند که باید از موسوی و کروبی تبری بجوییم که ما به او می گوییم که ما از شما میخواهیم که از فتنه تبری بجویید نه از آقای موسوی و کروبی. (خبرگزاری ایلنا)
جنابعالی بر اساس چه منطقی می گویید: نباید تجزیه و تحلیل کنیم که چه کسی در فتنه بوده و چه کسی نبوده است؟! هدف شما از بیان این حرف چیست؟ چطور می شود بدون شناخت افراد نقش آفرین در یک واقعه آنرا تجزیه و تحلیل نمود؟ ادعایتان مانند این است که بگوییم نباید در ارتباط با هر جرمی تجزیه و تحلیل کنیم که چه کسی مجرم بوده است، بلکه فقط باید از جرم بیزاری بجوییم!! حتما طبق مبنای شما ما در واقعه عاشورا هم نباید تجزیه و تحلیل کنیم که چه کسانی در آن نقش داشته اند و فقط باید از ظلم صورت گرفته نسبت به خاندان پیامبر(ص) تبری بجوییم! برادر عزیز آیا به لوازم حرف تان می اندیشید و آن را می پذیرید؟!
شما که به آقای موسوی خوئینی ها می گویید از فتنه تبری بجویید نه از آقای موسوی و کروبی! آیا بنظرتان این حرف تطهیر موسوی و کروبی نمی باشد؟ آیا عدم تبری از موسوی و کروبی بمعنای طاهر بودن آنها نمی باشد؟ چرا که موسوی و کروبی اگر طاهر باشند نیازی به تبری جستن از آنها نیست و اگر هم طاهر نباشند(که حقیقت هم همین است) پس باید از آنان تبری نمود! لطفا در پاسخ به ما با الفاظ بازی نکنید و نگویید من آنها را مفتون و فتنه زده می دانم!!
همچنین شما در این همایش اظهار کردید: من با هر دو این افراد سالها کار کردهام به گونهای که یک سال وزیر موسوی بودم و سالها در کنار کروبی در کمیته امداد قرار داشتم بنابراین معتقدم که اینها افرادی هستند که از ابتدای انقلاب بودهاند و ما نباید آنها را اهل فتنه بدانیم. (خبرگزاری ایلنا)
از اینکه سال ها در کنار موسوی و کروبی بوده اید و با آنها کار کردید، حرف و شکی نداریم ولی از این بابت که آنها را اهل فتنه نمی دانید با شما حرف داریم! البته شما در جایی دیگر هم در مورد موسوی و کروبی گفته اید: من اینها را اهل فتنه و فتنهگر نمیشناسم، بلکه مفتون میشناسم. واقعیت قضیه همین است.(خبرگزاری ایسنا)
ما علت این گونه اظهار نظرهای شما را از دو حال خارج نمی دانیم، یا بخاطر کهولت سن است! و یا بخاطر منافع سیاسی با توجه به نزدیکی انتخابات ریاست جمهوری می باشد! حال در اینجا برای شفافیت بیشتر لازم است به اظهارات اخیر دو چهره جریان فتنه توجه کنید:
1 – مجتبی واحدی(عنصر وابسته به موسوی خوئینی ها و فعال در بخش خارجی جریان فتنه) در مقاله اخیر خود می گوید: اظهارات اخیر عسگر اولادی را بخشی از یک پروژه می دانم که به صورت مشترک توسط گروهی از محافظه کاران و معدودی از اصلاح طلبان حکومتی، پیگیری می شود.هدف نهایی این پروژه، کاهش از مظلومیت موسوی و کروبی و نهایتاً اجرای پیشنهاد عبداله نوری است که « نباید به بهانه ادامه حصر موسوی و کروبی، فرصت حضور در انتخابات را از دست داد». اما در عین حال، ادبیاتی که عسگر اولادی برای اجرای همین پروژه انتخاب کرده و حرمت گذاری شرافتمندانه او نسبت به آن دوزندانی سرفراز، نشانه ای از بیدار شدن حس خداترسی و شرافت در اوست؛ چیزی که امروزه در میان اغلب مدعیان خدا ترسی، به شدت کمیاب و در داخل حکومت جمهوری اسلامی، نایاب است.
2 – موسوی لاری در مصاحبه با خبرگزاری ایلنا: سخن آقای عسگراولادی که گفته است فتنهگر آمریکا و اسرائیلی هستند راه برونرفت خوبی برای اصولگرایان است که از اتهامزنی به رفقای خود دست بردارند و قواعد رقابت اخلاقی را رعایت کنند. درست نیست که بهترین فرزندان امام(س) و انقلاب را با انگ و برچسبها حذف کنیم.
جناب عسگراولادی!
اولا به شما تبریک می گوییم از این که مواضع جدیدتان مورد استقبال فتنه گران به ویژه رسانه های معاند نظام قرار گرفته است و از آنجا که می گویید: آفتاب عمرم لب بام است امیدواریم عاقبت بخیر شوید و ذخیره خوبی برای آخرت به همراه ببرید! امروز کسانی چون مجتبی واحدی شما را خدا ترس و با شرافت می دانند و شخص دیگری مانند مهاجرانی( خادم آل سعود و وهابیت و فعال در بخش خارجی جریان فتنه) درباره جنابعالی می گوید: نمی توان اقای عسگراولادی را دوست نداشت! می توانی با او اختلاف نظر داشته باشی، اما نمی شود شکوه شخصیت و شور ایمان او را نادیده گرفت. گفته است افتاب لب بام است و حرف هایی زده است که این روزها خلاف مذهب مختار و جو روزگار ست. کاملا بر خلاف مسیر رود شنا می کند. قدر و قیمت انسان ها هم همین مواقع اشکار می شود. تعبیر برادر، برای کروبی و موسوی، حمایت و شهادت بر شخصیت شجاع و یگانه هاشمی رفسنجانی، کارهای کوچک و اسانی نیست.
همچنین هفت چهره اصلاح طلب هم طی نامه ای از مواضع اصلاح طلبانه تان تقدیر و تشکر نمودند. "جزاک الله"
در اینجا فقط سخن دیروزتان را برای امروزتان یاد آور می شویم:
ممکن است یک فرد سیاسی و مذهبی در اثر غفلت به سرعت به سرباز دشمن تبدیل شود؛ به همین دلیل امام خمینی (ره) میفرمودند که ببینید دشمن اگر از سخن و قلم شما خشنود میشود، بدانید که به بیراهه میروید. آنها نباید با قرار گرفتن در حاشیه امن و به بهانه سوابق مثبت، جرائمشان نادیده گرفته شود. کسانی که امنیت و اقتدار ملی را به خطر انداختند و در خط دشمن عمل کردند، باید در دنیا و آخرت پاسخگوی مردم باشند، این نوعی حقالناس است که خدا هم از آن نمیگذرد. (شهریور ماه 1388)
دوما در خصوص اینکه موسوی و کروبی را اهل فتنه و فتنه گر نمی دانید، اجازه دهید با منطق خودتان با شما سخن بگوییم. حضرتعالی در مصاحبه خود با خبرگزاری فارس در سال 87 در خصوص اعدام انقلابی حسنعلی منصور می گویید: قضیه کاپیتولاسیون رژیم به سمتی رفت و با تبعید مرجع تقلید شیعیان جهان حضرت آیتالله امامخمینی(ره)، استقلال و شرف مملکت را فروخت و حیثیت یک ملت بزرگ را به حراج گذاشت، لذا لازم بود یک پاسخی به رژیم وابسته آمریکا داده شود که شایسته همان فضا باشد، بنابراین صدای شلیک گلوله محمد بخارایی که گلوی حسنعلی منصور را درید سکوت سنگین استبداد را شکست، آمریکا و رژیم فهمیدند جوانان پاکی از همین ملت هستند که زیر بار ننگ وابستگی به اجنبی نمیروند.
جناب عسگراولادی چرا بخاطر قضیه کاپیتولاسیون حسنعلی منصور اعدام انقلابی شد؟ آیا طبق منطق امروزتان اعدام انقلابی او اشتباه نبود؟! مگر در آن زمان هم آمریکا و انگلیس فتنه گر اصلی نبودند و به قول خودتان سران فتنه نبودند پس چرا حسنعلی منصور را حذف کردید؟ اصلا چرا در آن زمان تجزیه و تحلیل نمودید تا ببینید چه کسانی در این فتنه(کاپیتولاسیون) بودند و یا نبودند که اگر در آن نقش داشته باشند، اعدام انقلابی شوند؟! می فرمایید چون شرف مملکت فروخته شد و حیثیت یک ملت بزرگ را به حراج گذاشتند، لازم بود پاسخی بدهیم و صدای شلیک گلوله محمد بخارایی که گلوی حسنعلی منصور را درید، بهترین پاسخ بود، چون آمریکا فهمید جوانان پاک ملت زیر بار ننگ وابستگی به اجنبی نمیروند.
برادر عزیز قطعا چنین است که شما می گویید ولی مگر شما خواب بودید که شرف و حیثیت این ملت بزرگ را موسوی و کروبی و دوستان سیاسی شان می خواستند به حراج بگذارند!! آیا بیانیه های ساختارشکنانه موسوی، کروبی و مجمع روحانیون مبارز را آمریکا می نوشت؟! این بیانیه ها چه تفاوتی با بیانیه های گروه های ضد انقلاب مانند گروهک منافقین داشت؟ مگر فراموش کرده اید که در بیانیه های خودشان نظام اسلامی و آرمان های والای حضرت امام(ره) را زیر سوال بردند؟! آیا یادتان رفته که بزرگترین یادگار امام(ره) برای ملت ایران یعنی جمهوری اسلامی و بزرگترین آرمان ایشان برای مسلمانان یعنی دفاع از ملت فلسطین و نابودی رژیم جنایتکار اسراییل را زیر سوال بردند؟! آیا شما اگر عسگراولادی دیروز بودید خواستار اعدام انقلابی موسوی و کروبی نمی شدید؟ شکی نیست که اقتضاء منطق دیروزتان اعدام انقلابی آنها می باشد! حسنعلی منصور در زمان نخست وزیری اش با دستگیری و تبعید امام(ره) به مقام مرجعیت جسارت نمود و موسوی و کروبی هم عامل هتک حرمت به ساحت مقدس حضرت اباعبدالله(ع) در روز عاشورا شدند و تازه وقیحانه از هتاکان به عنوان مردم خداجوی تجلیل کردند!! حال نمی دانیم شما به چه رویی نامه همدلی به آقای موسوی خوئینی ها می نویسید؟! آیا می دانید آقای موسوی خوئینی ها این نامه را یک برگ برنده برای جریان خود می داند؟ خوب است اگر یادتان رفته، بار دیگر بیانیه ننگین یکم تیرماه 88 مجمع روحانیون مبارز(تشکل سیاسی که هدایت آن در دستان آقای موسوی خوئینی ها است) که در آن نظام اسلامی به ظلم و جنایت محکوم شده است را مطالعه کنید تا در زمانی که آفتاب عمرتان لب بام است سره را از ناسره تشخیص دهید و باعث خوشحالی دشمنان امام(ره) و انقلاب نشوید!
آقای عسگراولادی بهتر است بدانید اگر جوانان پاک امروز ساکت نشسته اند علتش تسلیم بودن در برابر تدابیر حکیمانه مقتدایشان می باشد و اگر جوانان دیروز با خون رگ از حیثیت و شرف این ملت دفاع کردند جوانان امروز با خون دل از دین و شرف ملت شان دفاع می کنند ولی اگر مولایشان امر کند عاشورا حسین(ع) را تکرار خواهند نمود.
دبیرکل جبهه پیروان خط امام و رهبری
شما همچنین در نشستی با حضور جمعی از طرفداران حزب موتلفه اسلامی، عنوان داشته اید: درباره حصر خانگی این دو عزیز نیز جدا از اینکه مقامات امنیتی و قضایی چه تصمیمی بگیرند، من به عنوان عضو هیات منصفه میگویم که این دو را مجرم نمیشناسم. (خبرگزاری ایسنا)
برادر عزیز اولا یک جا در پاسخ به سوال خبرنگاری که می پرسد: آیا زمان آن نرسیده است که موسوی و کروبی از حصر خانگی آزاد شوند،می گویید: من را وارد سیاست نکنید. این سوال سیاسی است و من کار سیاسی نمیکنم. (خبرگزاری ایلنا)
ما در اینجا به شما می گوییم: ناراحت نشوید که بخاطر کهولت سن تان به بعضی چیزها شک کنیم! آخر اگر جنابعالی می گویید مرا وارد سیاست نکنید پس چرا خودتان اینقدر وارد سیاست می شوید و مواضع سیاسی اتخاذ می کنید؟! آیا اخیرا کسی شما را وادار می کند که وارد سیاست شوید و از این حرف ها بزنید؟! آیا اخبار خود را این روزها در سطح رسانه های داخلی و خارجی رصد کرده اید تا متوجه شوید در صدر آنها هستید و بیشتر از همه در سیاست وارد شده اید؟!! اگر کار سیاسی نمی کنید پس دارید چه کار می کنید؟! آیا این صحبت ها، مواضع و حضورتان در جلسات سیاسی کار سیاسی نمی باشد؟! برادر گرامی واقعا منظورتان از این حرف ها چه می باشد؟! لطفا قدری استراحت کنید تا شاید بهبودی حاصل شود!
دوما چرا بدون آگاهی و اطلاع سخن می گویید، معنای حرف شما این است که موسوی و کروبی بدون تصمیم و دستور قضایی در حصر( که معنای درستش حفظ است) می باشند، البته این ادعا از سوی اصلاح طلبان هم مطرح می شود ولی لازم است بدانید، موسوی و کروبی با حکم دادستان تهران که این حکم توسط معاون ایشان به آنها ابلاغ شده در شرایط فعلی بسر می برند. امیدواریم درباره دو عزیزتان دیگر بدون علم صحبت نفرمایید تا خوراک خوبی برای رسانه های معاند نظام فراهم نکنید!
حرف آخر:
جناب عسگراولادی با دلی پرخون نامه خود را با یک سیره عملی از حضرت امام(ره) که تعمق در آن می تواند برای امروزتان راهگشا باشد به پایان می بریم:
روزنامه جمهوری اسلامی در تاریخ دهم شهریور ماه سال 78 در صفحه 13 خود به نقل از آقای سید حمید روحانی نوشت:
«در سال 59 آقای سید حسین خمینی که نوه امام بود در زمانی که اختلافات بین بنی صدر و شهید رجایی تشدید شده بود آقای سید حسین خمینی می رود در مشهد به نفع بنی صدر سخنرانی می کند. مردم به او حمله می آورند و می خواستند سید حسین خمینی را بزنند و ایشان که مسلح بوده، سلاح کمری داشته، دست به سلاح کمری اش می برد، بچه های کمیته جلوی او را می گیرند می برندش در یک اتاق دیگر. از همانجا مسئولین کمیته تماس می گیرند با دفتر امام. پیغام به امام داده می شود که آقای سید حسین خمینی نوه شما در مشهد از بین صدر دفاع کرده مردم به او هجوم آوردند دست به اسلحه برده ما چه کار کنیم. امام به مرحوم آیت الله اشراقی می فرمایند که به مسئولین کمیته مشهد پیغام دهید که سید حسین خمینی تحت الحفظ به تهران اعزام شود و اگر دست به سلاحش برد او را با تیر بزنند. آقای اشراقی به دفتر می آید و از طریق آقای رحمانی که بعدها نماینده امام در نیروی انتظامی شدند، از طریق ایشان به بچه های کمیته پیغام می دهند. ولی بخش دوم پیام امام را آقای اشراقی نمی دهد و فقط می گوید امام گفته آقای سید حسین خمینی تحت الحفظ به تهران اعزام شود. وقتی ایشان پیش امام بر می گردد امام می پرسد شما دستور من را ابلاغ کردی. ایشان می گوید بله. امام گفت آقای اشراقی کامل ابلاغ کردی؟ آقای اشراقی که نمی توانسته دروغ بگوید می گوید نه من قسمت دومش را نگفتم. امام به آقای اشراقی می فرمایند بر می گردی مجدد تلفن می زنی و هر دو قسمت پیام من را می دهید. سید حسین خمینی تحت الحفظ به تهران اعزام شود و اگر دست به سلاحش زد با تیر او را بزنید.»