وبلاگ شهيد 12 بهمن نوشت:در فصلی که دستهای معطر درختان ستایشگرانه رو به آسمان بودند، پدر، گل نوشکفته اش را به سمت آسمان برد و از خالق مهربانی ها برایش سعادت دو دنیا را طلب نمود.

به گزارش  گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران،در طلیعه بهار ۱۳۳۶ در خانواده ای متدین نوزادی چشم به جهان گشود و جمع خانواده را غرق در شادمانی و سرور نمود. خانواده ای که از روستای سیمکان بوانات برای کسب معاش به شیراز، شهر احمدبن موسی«شاه چراغ» (علیه السلام) مهاجرت کرده بودند.

رقص شاد شاخه های بهار نارنج ، نسیم معطر و دل انگیز شهر گل ، بلبلان را به طرب آورده بود و میلادیه دسته گل نورسیده را شکوهی آسمانی بخشیده بودند .

در فصلی که دستهای معطر درختان ستایشگرانه رو به آسمان بودند، پدر، گل نوشکفته اش را به سمت آسمان برد و از خالق مهربانی ها برایش سعادت دو دنیا را طلب نمود.

محمد صادق از گنجینه غزل های حافظ شیرازی که پدرش میرزا حسن در جمع خانواده می سرود، شاه بیتی را به یاد آورد که می گفت:

صبا از عشق من رمزی بگو با آن شه خوبان

که صد جمشید و کیخسرو غلام کمترین دارد

لذا نام جمشید را برای تنها فرزند ذکورش به فال نیک گرفت، بدان امید که حجت خدا بر روی زمین را بشناسد و آن قدر با معرفت شود که غلامی از غلامان آن شاه خوبان گردد.

اما مولای منتظران که گوهر وجود مریدان را خوب می شناسد نام برازنده ای برای جمشید انتخاب می نماید. جمشید در سنین جوانی در مهمانی یکی از دوستانش در شیراز به سرما خوردگی و تب شدیدی مبتلا می شود. نیمه های شب، در عالم رؤیا چهره ای نورانی را می بیند و از او شفاء می طلبد . آقا می فرماید باید نامت را عوض کنی.

جمشید نام مهدی را برای خود انتخاب می کند. صبح فردا که از خواب بر می خیزد متوجه می شود که از آن بیماری بهبود یافته است. ماجرای خواب را در جمع خانواده میزبان بیان می کند . همسر میزبان می گوید:« پنج کیلو شیرینی و نقل بخر و بین اقوام و آشنایان خیرات کن و بگو که شیرینی به خاطر تغییر نامت به مهدی است.» اما او بیست کیلو نقل و شیرینی خریده بود و در سیمکان برای توزیع به خواهرانش تحویل داده بود.

یک روز در جمع دوستان اعلام کرد: من مهدی هستم. اگر جمشید صدایم کنید، جواب نخواهید شنید! از آن پس همه او را مهدی صدا می زدیم و پس از آن که به مکه مشرف گردید، به حاج مهدی معروف شد .

حاج مهدی تنها هفت بهار بود که از بوستان محبت مادر، گل های مهربانی چیده بود. هنوز به آغوش گرم و مهربانش نیاز داشت که آن زیبا ترین گل بوستان زندگی و آبی ترین نیلوفر آسمانی، رؤیای کودکانه اش گردید و به ملکوت اعلی پیوست.

حاج مهدی ، دوران ابتدایی را در روستای سیمکان، با موفقیت به پایان رساند و سه سال اول دوران دبیرستان را در سوریان و سه سال آخر را در سال ۱۳۵۵ در سعادت شهر، در رشته زراعت به پایان رساند. در همان سال‌های آخر دیپلم در مرکز آموزش کشاورزی ، دوستان جدیدی پیدا کرد که مؤمن و انقلابی بودند. با روح جستجوگرانه اش در کنار دوستان جدید با آرمان های مقدس و الهی امام خمینی «ره» آشنا و به زودی از یاران فداکار، شجاع، بصیر، مؤمن و خستگی ناپذیر امام شهیدان گردید.

آری از لحظاتی که چشم بصیرت خویش بازگشود و پی برد که جامعه با چه فجایعی روبرو است، همواره احساس مسؤولیت می کرد و آرام نبود. در روزگاری که مفاسد اخلاقی، اجتماعی و سیاسی رنگارنگ در کمین جوانان بود و بسیاری را در دام خود گرفتار کرده بود، این جوان تربیت یافته در دامن محبان اهل بیت (علیهم السلام)، از مهلکه های فساد محفوظ ماند و خداوند اورا برای سهیم شدن در انقلاب شکوهمند اسلامی و دفاع جانانه از نظام مقدس جمهوری اسلامی ذخیره نمود.

تا قبل از پیوستن به صفوف مبارزه ، مطالعه کردن در قاموس او جز درس خواندن مفهوم دیگری نداشت. اوقات فراغتش در آموزشگاه نیز به ورزش کردن سپری می شد. اما از آن پس که آگاهانه وارد میدان شد، آن چنان جستجوگرانه و با مطالعه پیش رفت، که در نوع خود کم نظیر بود.

شهید حاج مهدی شهریور ۱۳۵۷ به اتفاق یکی از دوستانش ( مختار یوسفی) از سیمکان به قصد تحصیل در حوزه های علمیه به شهر مقدس قم می رود. در شهر قم به مدرسه علمیه حقانی وارد می شود.

مدرسه حقانی در آن زمان با مدیریت شورای سه نفره : آقایان، شهید بهشتی ، شهید قدوسی و آیت الله جنتی و نظارت حضرت امام«ره» اداره می شد. در آن موقع شهید قدوسی در مدرسه حضور داشت و داوطلبان را از طریق مصاحبه پذیرش می نمود.

حاج مهدی و مختار در مصاحبه پذیرفته می شوند. لیکن شدت گرفتن تظاهرات مردمی مجالی برای کلاس های درس باقی نمی گذارد. حاج مهدی و سایر طلاب مدارس علمیه به صورت شبانه روزی دوشادوش مردم در تظاهرات و درگیری های خیابانی شرکت می کنند.

شاه برای آرام کردن مردم مهره های خود را به سرعت جابجا می کرد . اما امواج خروشان انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی آن چنان توفنده بود که دولت آشتی شریف امامی نتوانست نقش خود را به عنوان محلل ایفا نماید. دولت نظامی ارتشبد ازهاری نیز رضایت شاه و اربابانش را فراهم نکرد. نفس های شاه به شماره افتاده بود و جز دکتر شاپور بختیار عضو جبهه ملی تیری در ترکش نداشت. مردم به بختیار لقب مرغ توفان داده بودند چون می گفت :

من مرغ توفانم نیندیشم ز توفان موجم نه آن موجی که از دریا گریزد

۲۶دی ماه ۱۳۵۷ شاه در مواجهه با قیام نفس گیر و سراسری ملت مؤمن و مجاهد ایران با چشمانی اشکبار به مصر گریخت.

شرایط بسیار حساس بود. ابر قدرت ها برای مصادره انقلاب همچنان در کمین بودند .

کلاس های درس مدرسه علمیه حقانی قم، به خاطر نقش حساس و مؤثری که فضلا و اساتیدش در رهبری انقلاب داشتتند با فرار شاه به طور کامل تعطیل شد.

حاج مهدی و طلبه هایی که مانده بودند از حجره های مدرسه برای خواب و استراحت استفاده می کردند . اما تا پایان حکومت ۳۷روزه مرغ طوفان در شهر مقدس قم در درگیریهای خیابانی حضور داشتند.

کلاس های درس مدرسه علمیه حقانی مدتها پس از پیروزی انقلاب به علت درگیر شدن مسؤولان و اساتید مدرسه با مسائل انقلاب ، تعطیل می شود. متأسفانه این تعطیلات طولانی موجب می شود که ادامه تحصیلات حوزوی شهید حاج مهدی و بعضی از دوستانش در قم به دست فراموشی سپرده شود .

پدر حاج مهدی بارها می گفت : این پسر نمی تواند یک جا آرام و قرار داشته باشد. باید همسری برایش پیدا کنم که در امر خانه داری مهارت های لازم را داشته باشد. می گفت مهدی روحیه ای دارد که به امور جامعه و مشکلات مردم بیشتر می اندیشد. دنبال فعالیت های فرهنگی، سیاسی و انقلابی است. خودش را وقف جمهوری اسلامی کرده است. فردا که صاحب اولاد شد احتمالش زیاد است که باز دست از این کارها بر ندارد . باید زنی داشته باشد که در چنین مواقعی یک تنه از عهده امور برآید.

نیمه دوم سال ۱۳۵۸ من در مرکز تربیت معلم شهید رجائی شیراز درس می خواندم . پدر حاج مهدی آمد و مرا برای مراسم عقد دعوت کرد . گفت إن شاءالله قرار است مهدی داماد یکی از عموهایت بشود. خودش گفت : دختر آقای محمد شکری را برایش خواستگاری کرده ایم. من هم تبریک گفتم و از اینکه مهدی وارد مرحله تازه ای از زندگی می شود خوشحال شدم.

آقای محمد شکری از عموهای پدرم بود. مردی متدین و به انجام فرائض دینی مقید بود، در شرائط سخت کار کشاورزی روزه هایش را می گرفت .سر وقت نمازش را می خواند. از مال حرام و شبه ناک پرهیز می کرد . معروف بود که کاری بدون استخاره انجام نمی دهد.

دختر نیز مانند پدر از روحیات مذهبی بالایی برخوردار بود. پاک و بی آلایش بود در سادگی، نجابت، پاکی و امور خانه داری همانی بود که پدر می خواست. حاج مهدی دلائل پدر را منطقی می دانست .

در اولین دیدار خانوادگی نظر ها مساعد می شود. و حاج مهدی پیشنهاد پدر را برای این سنت حسنه الهی، قبول می کند. مراسم عقد و ازدواج به همان سادگی که حاج مهدی برای دیگران پیشنهاد می کرد انجام شد.

شهید حاج مهدی بارها گفته بود : باید مراسم عقد و ازدواج به گونه ای باشد که جوانانی که وضع مالی خوبی ندارند نیز بتوانند ازدواج کنند. می گفت باید تشریفات و بعضی سنت های غیر ضروری را با الگویی که از خود باقی می گذاریم از بین ببریم.

حاصل این پیوند مبارک ۳پسر به نامهای مرتضی، صادق و مصطفی و ۲ دختر به نامهای راضیه و مرضیه بود . همانطوری که پدر پیش بینی کرده بود، سر انجام زمانی فرا رسید که همسری مقاوم و سخت کوش به تنهایی سرپرستی فرزندان را به عهده می گیرد . او خودش را وقف زندگی و تربیت فرزندان نمود و به خوبی از عهده این مسؤولیت بر آمد.

هم اکنون شاهدیم که با ایثار و فداکاری های مادری مهربان، یادگارهای شهید با عزت و سر بلندی و با گذراندن تحصیلات عالی مشغول خدمت در نظام مقدس جمهوری اسلامی می باشند.

حاج مهدی در سال ۱۳۶۰ پدر بزرگوارش را از دست می دهد . پدری با قامت بلند که همچون سرو همیشه سر سبز و با نشاط بود. مصائب دنیا و غم های زندگی را درون خود پنهان می نمود و اجازه نمی داد به خاطر مشکلاتش خاطر دیگران آزرده شود.

حاج مهدی پس از پیروزی انقلاب در اواخر اسفند ماه ۱۳۵۸ به عنوان آموزگار پیمانی در آموزش و پرورش بوانات و روستای سیمکان مشغول به کار می­شود و از تاریخ ۱/۵/۱۳۶۲ به استخدام آزمایشی و سپس از ۱/۵/۱۳۶۳ به استخدام قطعی آموزش و پرورش در می­آید.

در سال۱۳۶۳ جهت ادامه تحصیل در دانشگاه شیراز به شهر مزبور مأمور به خدمت می شود. در رشته تاریخ و مقطع کارشناسی مشغول به تحصیل می گردد و در هفته 13 ساعت در مدارس شیراز به تدریس موظف می پردازد.

با توجه به تهاجم گروهک های به اصطلاح خلقی به باورها و عقائد جوانان و طرح اندیشه های الحادی و التقاطی در محیط دانشگاهها توسط اساتید منفعل از فرهنگ بیگانه و دانشجویان فریب خورده. حضورجوانانی مؤمن و انقلابی چون شهید حاج مهدی در دانشگاه با مطالعات جدید و بر حسب نیاز روز ضرورتی اجتناب ناپذیر بود.

در اینجا نیز رهنمودهای به موقع امام کارساز می شود و با تأیید کلیه آثار علامه گرانقدر شهید مرتضی مطهری ، مدافعان جبهه ایمان را به سمت و سوی اندیشه ها و نظریات این متفکر بزرگ و انقلابی سوق می دهد.

جوانان متأثر از اندیشه های تهی مایه مارکسیستی و التقاطی، در محوطه دانشگاه و بر سر هر کوی و برزنی عده ای را سر گرم مجادلات پوچ و بی اساس می نمودند. جوانان کم مطالعه یا بی مطالعه ، غالبا در معرض خطر لغزش های فکری قرار می گرفتند.

مدافعان سنگرهای ایدئولوژیک در دانشگاهها، جوانانی چون شهید حاج مهدی بودند،که از سخنرانی ها و نوشته های علامه شهید مرتضی مطهری و امثال او الهام می گرفتند و با پاسخ های مستدل و مستحکم ، پوزه های بلند شبه افکنان را به خاک می مالیدند .

شهید حاج مهدی همواره در مسیر انقلاب بود همواره در تلاش بود و روحیه تقوی و معنویت و عشق به امام و انقلاب را در جامعه تزریق می کرد. او به ولایت مطلقه فقیه اعتقاد داشت. می گفت: حکومتی که در رأس آن امام معصوم و در زمان غیبت امام معصوم ، ولی فقیه نباشد، طاغوتی است. ولی فقیه باید: صائن به نفس ، حافظ دین ، مخالف هوای نفس و مطیع اوامر الهی باشد .

زبان حالش با امام خمینی «ره» ولی فقیه زمان این بود که: « إنّی سلم لمن سالمکم وحرب لمن حاربکم الی یوم القیامه.» لذا همواره به شخصیت هایی که مورد تأیید امام بودند یا تصور می کرد که مورد تأیید امامند ، عشق می ورزید. وقتی می دید که امام به لیبرالها ، ملی گراها ، نهضت آزادی و جریان های وابسته به آنها علاقه ای نشان نمی دهد، از آنان سلب علاقه می نمود. سیاست های مهدی بازرگان ، جریان نفاق و خیانت بنی صدر ، مهدی هاشمی معدوم و... نمونه هایی از این قبیل بودند.

با توجه به عمق اندیشه و تفکری که از او سراغ دارم اگر هم اکنون اجازه اظهار نظر داشت یقیناً روند حرکت های ساده لوحانه آقای منتظری را نمی پسندید. جریانات انحرافی جبهه دوم خرداد ، جریان فتنه سبز و سایر جریان های خورد و درشت مشابه آنها را بر نمی تابید.

اگر شهید حاج مهدی ، شهدای انقلاب اسلامی و شهدای دوران هشت سال دفاع مقدس هم اکنون رجعت می نمودند ، یقیناً تک تک آنان بازوانی قدرتمند، سردارانی مطیع، مجاهدانی با شور و شعور و مشاورانی امین برای فرماندهی کل قوا مقام معظم رهبری حضرت آیه الله العظمی خامنه ای بودند.

اگر حاج مهدی ودوستان شهیدش هم اکنون برگردند همواره آتش فشانی گدازان ، امواجی توفنده و طوفانی بنیان برانداز علیه استکبار جهانی خواهند بود.

با ویژگیهایی که از حاج مهدی دیده بودم یقین دارم که تمام توانش را به کار گرفته بود که شیعة سیدالشهداء باشد. در وصیت نامه اش هم نوشته بود : شکر کنید خدای را که شیعه سیدالشهدایم قرار داد.

همیشه حرفهای تازه می زد. از درایت و بینش بالایی برخوردار بود. بیانش جذاب بود. اهل طاعت و بندگی خدا بود. از فضائل اخلاقی ویژه ای برخوردار بود. جامعه آن روز را خوب می شناخت .درد دین داشت. احساس مسؤولیت می کرد . آرام و قرار نداشت. روحیه انقلابی و ظلم ستیزی فوق العاده ای داشت. کریم و بخشنده بود. مردم را دوست می داشت. اگر کسی مشکل داشت ، به ویژه بچه های مذهبی به آنها کمک میکرد . در مشکلات از خود گذشتگی نشان می داد .

از زمانی که ماشین خرید هرکس مریض بود اورا به دکتر می رساند.پیاده را سوار می کرد و به مقصد می رساند. به مظلوم کمک می کرد. اگر لازم بود برای دفاع از مظلوم در دادگاه حضور می یافت. اگر قاضی کوتاهی میکرد به او هشدار می داد. به دوستان و بستگان سر می زد . هیچگاه بدون دلیل منطقی روابط دوستانه از طرف او قطع نمی شد . به اهل علم ارادت خاص داشت.

برای حل مشکلات عمومی مردم هر جا که لازم بود می رفت . از این رهگذربود که تقریباً با همه مسؤولان اداری و بزرگان شهر و استان آشنا شده بود . دلسوز و درد آشنا بود. دیگران را بر خود ترجیح می داد. وفا دار بود و به عهد وپیمان عمل می کرد. نسبت به پیشرفت بچه های مذهبی حریص بود. آنها را به درس خواندن تشویق می کرد . نسبت به بچه های یتیم مهربان بود. از مرگ به غیر از شهادت نگران بود . از اینکه روزی باشد ولی امام نباشد می ترسید. به یاران امام عشق می ورزید. با دشمنانش دشمن بود.

به مشکلات خانوادگی خود رسیدگی می کرد ولی گاهی اموری را ترجیح می داد و حتی بعضی اوقات رسیدگی به مشکلات دیگران را مقدم می داشت. به پدرش بسیار احترام می گذاشت .به فرزندانش عشق می ورزید. شوخ طبع بود اما هیچگاه سخن لغو و بیهوده ای را از او نشنیدم. به شخصیت دیگران توهین نمی کرد . ویژگیهای خوب دوستان و شخصیت های علمی و سیاسی و مذهبی را خیلی زیبا به تصویر می کشید. و من تشنه دیدار چنین دوستانی بودم.

دستگاه جهنمی ساواک با هر کتاب، نوشته یا نویسنده ای که حساسیت بیشتری نشان می داد. حاج مهدی، آن کتاب و نوشته و آثار آن نویسنده را پیدا می کرد و حریصانه تر می خواند و گاهی از روی آن ها می نوشت تا به دست دیگران هم برساند. آنقدر نوشته بود که در نماز هم نا خود آگاه با انگشت سبابه اش بر زانویش می نوشت.

کثیر المطالعه بود و از هوش و ذکاوتی خدا دادی بهره مند بود. از روحیه اجتماعی بالا و روابط عمومی قوی و اعتماد به نفسی فوق العاده برخوردار بود در هر انجمن و هر جمعیتی ، صاحب نظر بود و با اهل جدل با اقتدار مجادله می نمود. و در تضارب افکار و اندیشه ها موفق و پیروز بود. در حلقه های معرفتی یاران ، زیرکانه، خردمندانه، هدفمند و با هوشیاری ، یار گیری می کرد و شعاع دایره دوستان انقلابی را به سرعت افزایش می داد. روابط دوستانه بین بچه های مذهبی و حزب اللهی را استحکام می بخشید.

هر کس با او آشنا می شد، دیری نمی پایید که با دوستان بسیاری که همگان، خردمند، انقلابی،شجاع، بی آرام ، گرم و صمیمی بودند آشنا می شد. او در همه امور آن چنان با شور و شعور عمل می نمود که مورد تحسین و تقدیر صاحبان خرد قرار می گرفت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی بی ریا و خالصانه، فعالیت های گسترده و خدمات ارزشمندی در تقویت و تداوم نظام مقدس جمهوری اسلامی از خود نشان داد که شرح تفصیل همه در این نوشتار نمی گنجد اما به گوشه هایی از آنها فهرست وار و به شرح ذیل اشاره می کنیم:

همکاری با نهادهای مقدس جمهوری اسلامی از قبیل: جهاد سازندگی ، بسیج سپاه پاسداران ، کمیته های انقلاب اسلامی ، همکاری فعال در شورای محل و تلاش بی وقفه در حل مشکلات مردم، عضویت فعال در دفتر حزب جمهوری اسلامی ، مقابله علیه گروهک های منافق و محارب با نظام مقدس جمهوری اسلامی ، تعظیم شعائر مذهبی و گرامی داشت ایام الله ، ترویج و آسیب شناسی مراسم عزاداری سیدالشداء(علیه السلام) ، روابط دوستانه و فعال با نهاد ها و مسؤولان نظام به منظور هماهنگی و همسویی امور با اهداف مقدس جمهوری اسلامی ، ارتباط فعال و هدفمند با ائمه جمعه و جماعت و شخصیت های صاحب نفوذ و مشاوره و تبادل نظر با آنان در جهت اصلاح امور فرهنگی و اجتماعی و عمرانی، سر کشی از خانواده های معظم شهداء و رزمندگان، تربیت نونهالان و جوانان درسنگر مدارس و ادارات آموزش وپرورش ، تشویق جوانان حزب الله جهت ادمه تحصیل در دانشگاهها و حوزه های علمیه ،فعالیت در امور فرهنگی و تبلیغی مساجد محل سکونت در شهر و روستا، رسیدگی به نیازمندان ، دفاع از محرومان و مظلومان و در مواردی حضور در دادگستری ها و تذکر به قضات ، عضویت فعال در بسیج ،حضور در سنگرهای دفاع مقدس جبهه های نبرد حق علیه باطل و سر انجام حضور در خطوط دفاعی شلمچه در عملیات کربلای ۵ و همانجا بود که مقتل و معراج شهادتش گردید

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۱
Iran (Islamic Republic of)
زهرا
۱۹:۴۸ ۲۳ آبان ۱۳۹۲
خدا رحمتت کند ای شهید والا مقام
Iran (Islamic Republic of)
amir
۲۳:۱۰ ۰۹ مهر ۱۳۹۲
مطلب جالبی است واقعا استفاده کردیم.