به گزارش سرويس بين الملل باشگاه خبرنگاران به نقل از پايگاه خبري پاليسي ميک ؛ اخيرا استفاده آمريکا از هواپيماهاي بدون سرنشين افزايش يافته است و تمايل دولت آمريکا به استفاده از اين تجهيزات تشديد شده است. استفاده از اين تجهيزات کاملا در چارچوب سياست خارجي باراک اوباما است که اعلام کرده است قصد دارد همزمان با تداوم جنگ در خارج، آمريکا را امن نگه دارد و بودجه نظامي را کاهش دهد. با توجه به آن که استفاده از هواپيماهاي بدون سرنشين باعث مي شود آمريکا بتواند با هزينه کمتر به عمليات نظامي خود در خارج ادامه ادامه دهد اين تجهيزات به مراتب بهتر از نظاميان در ميادين جنگي عمل مي کنند.
اما اين استدلال اکنون دچار اشکال شده است. دولت باراک اوباما به علت تمايل شديد به مداخله در جنگ ها و تنش هاي خارجي از هواپيماهاي بدون سرنشين استفاده نمي کند بلکه کاملا برعکس است. در واقع مي توان استدلال کرد که هواپيماهاي بدون سرنشين شکلي مدرن از سياست خارجي مورد علاقه آيزنهاور هستند. همان سياست خارجي که مي خواهد مسائل خارجي را مورد توجه قرار دهد اما به هيچ وجه نمي خواهد هيچ شهروند آمريکا را به علت اين موضوع دچار خطر کند.
اما توانايي هاي هواپيماهاي بدون سرنشين براي انجام عمليات نمي تواند با اقداماتي که نيروي انساني مي تواند با حضور خود در ميدان جنگي انجام دهد قابل مقايسه نيست. ممکن است حکومت آمريکا متوجه اين موضوع نباشد اما توضيح آن بسيار دشوار است. اگر آژانس اطلاعات مرکزي آمريکا به جاي نيروي ويژه دريايي موسوم به «سيل» از هواپيماهاي بدون سرنشين براي کشتن اسامه بن لادن استفاده مي کرد نه تنها رهبر شبکه تروريستي بلکه سيزده کودک هم کشته مي شدند. هواپيماي بدون سرنشين مانند نيروي انساني قادر به تميز اهداف خود نيست.
اگر نوجواني در جامعه اي زندگي مي کند که متوسط درآمد اعضاي آن در سال کمتر از هزار دلار است نيروهاي طالبان بعد از ورود به چنين جوامعي به اعضاي مختلف آن پيشنهاد مي کنند با حفر گودالي در کنار جاده اي و کارگذاشتن يک بمب جاده اي در داخل آن دويست دلار بگيرند. بي ترديد اين پيشنهاد براي همه اعضاي چنين جامعه اي بسيار وسوسه برانگيز است.
هر چند ممکن است اجراي عمليات با هواپيماهاي بدون سرنشين جنايت جنگي نباشد اما در عين حال سياست عاقلانه اي هم نيست. راهبرد خوب براي شکست دادن گروه هاي مسلح بايد فراتر از کشتن آنها باشد. هواپيماهاي بدون سرنشين مي توانند افرادي را که حفره هايي را در جاده ها حفر مي کنند و بمب هاي جاده را در آنها جاسازي مي کنند بکشند اما پيروزي پايدار در اين نبرد آن است که افرادي را که ديگران را به انجام اين اقدامات تشويق و ترغيب مي کنند ريشه کن کنيم.
براي دستيابي به اين هدف نه تنها نياز است که کودکان در افغانستان و روستاهاي پاکستان بتوانند به نمايندگان طالبان که به آنها پيشنهاد مي دهند حفره اي در کنار جاده ها حفر کنند جواب منفي بدهند بلکه اين کودکان بعد از آن بايد بتوانند افرادي را که به آنها چنين پيشنهاداتي ارائه مي کنند به مقامات معرفي کنند. البته براي انجام چنين کاري کودکان و نوجوانان حداقل انتظار دارند که مقامات از آنها در برابر سرکوب ها و خشونت هاي احتمالي به علت انجام چنين اقداماتي محافظت کنند.