مجله
شبانه باشگاه خبرنگاران،
مقاله امروز روزنامه کیهان را با عنوان«چه كساني درپي انتقام بودند ؟!» می خوانید:
«... از امروز تا روز انتخابات هر كس احساسات مردم را در جهت ايجاد اختلاف به كار گيرد، قطعاً به كشور خيانت كرده است».
نكته فوق، فرازي از بيانات رهبر معظم انقلاب خطاب به رؤساي دولت و مجلس است كه نزديك به دو هفته قبل و با اشاره به شرايط حساس كنوني ايراد شده بود.
رهبر انقلاب در همين ديدار تأكيد كرده بودند كه دولت و مجلس به جاي پرداختن به بحث هاي بي حاصل، تمامي امكانات و توان خود را براي رسيدگي به مسائل مهم و حياتي كشور و مخصوصاً مقابله جدي با پديده گراني و رفع اين مشكل از چرخه معيشتي اقشار كم درآمد و محروم به كار گيرند.
توصيه رهبر معظم انقلاب علاوه بر آن كه به لحاظ جايگاه قانوني و از آن مهمتر، مقام و جايگاه ولايت امري ايشان لازم الاتباع است، به لحاظ عقلي و منطقي نيز به وضوح و بدون كمترين ابهامي قابل فهم است و آنان كه اين واقعيت عريان و معادله بي مجهول را درك نمي كنند، چه بخواهند و چه نخواهند به مردم و كشور خيانت كرده اند و تنها تخفيفي كه مي توان براي آنها قائل شد اين است كه بدون قصد خيانت، مرتكب خيانت شده اند!
يعني از سه عنصر تشكيل دهند جرم- عنصر معنوي (نيت)، عنصر مادي (انجام عمل مجرمانه) و عنصر قانوني (تأكيد قانون بر مجرمانه بودن عمل)- فقط عنصر اول يعني «نيت سوء» كساني كه مرتكب جرم بزرگ ديروز شده اند قابل پذيرش نيست و نمي توان گفت كه انگيزه خيانت داشته اند!
اما شواهدي در دست است كه نشان مي دهد واقعه تلخ و ناگوار و خيانت آميز ديروز توطئه مشترك «اصحاب فتنه» و «حلقه انحرافي» بوده است. دو جرياني كه برخلاف آنچه به ظاهر ادعا مي كنند، در پس معركه دست در دست يكديگر دارند و براي عملياتي كردن توطئه هاي مشترك از برخي مسئولان ساده انديش و يا -خداي نخواسته- خودباور بهره مي گيرند. بخوانيد...!
1- كدام جريانات از تقابل دولت و مجلس سود مي برند؟ كدام محافل، تعامل مثبت و سازنده اين دو قوه در راستاي اطاعت از رهنمود رهبر معظم انقلاب براي كاهش اختلافات و گره گشايي از رنج هاي اقتصادي مردم را برنمي تابند و آرامش و گره گشايي را به زيان خود ارزيابي مي كنند؟ چرا ناگهان بايد فضاي همدلي و همفكري دو قوه براي اتخاذ تدابير مشترك اقتصادي و رسيدگي به دغدغه هاي آزاردهنده طبقات مستضعف و كم درآمد جامعه به هم ريخته شود؟
چه كساني آرامش جامعه و اميدواري توده هاي شريف مردم به همت مسئولان براي حل معضلات را با اهداف بعضاً اعلام شده خود در تعارض مي بينند و به جاي آن اصرار دارند فضاي مسموم التهاب و تشويش و بدگماني و يأس را زير پوست افكار عمومي تزريق كنند؟ فقط نيم نگاهي به اظهارات و مواضع و عملكرد دو جريان فتنه و حلقه انحرافي طي چند ماه اخير بيندازيد و سپس اتفاقات ديروز مجلس را كه در متن و حاشيه استيضاح وزير كار رخ داد را به ارزيابي بنشينيد.
2- دو هفته پيش رهبر معظم انقلاب رؤساي دو قوه، شماري از رؤساي كميسيون هاي مجلس و برخي مقامات دولتي را احضار كرده و ضمن گلايه از فضاي مجادله و تعارض ميان مسئولان، از آنها خواسته بودند به اقتضاي حساسيت شرايط، اهتمام به امور خطير كشور را در اولويت قرار داده و حتي مسائل مهم -به زعم خود- را فداي «اهم» كه همان مسائل كلان كشور و از جمله دغدغه هاي معيشتي مردم و معضل تورم است، كنند.
ايشان همچنين خواستار تنازل طرفين براي پيشبرد اصلاحات و تدابير اقتصادي شده بودند. اظهارات رهبر معظم انقلاب در اين جلسه آميخته اي از انذار و تبشير، و عتاب و عطوفت بود. در پي اين رهنمود راهبردي، جلسات ارزشمندي براي هم انديشي دولت و مجلس برقرار شد و به تصميم هاي مثبتي هم براي حمايت از اقشار ضعيف جامعه نزديك گرديد. اين جلسات در حال نهايي شدن بود كه ماجراي ديروز به وقوع پيوست. ماجرايي كه پي آمد خسارت آفرين آن، از پيش قابل پيش بيني بود و كيهان در تماس با برخي از چهره هاي خدوم هر دو طرف دولت و مجلس به عواقب ناگوار آن اشاره كرده بود.
3- موضوع عزل و نصب آقاي سعيد مرتضوي به رياست «صندوق/ سازمان تأمين اجتماعي» از چند ماه قبل به مسئله اي كشدار -و البته كم مايه- تبديل شده بود. وي به هنگام انتصاب، قاضي معلق قوه قضائيه بود. بنابراين دولت در اين انتصاب وارد موضع اتهام شد و سپس با اتخاذ شيوه «قانون داني و قانون شكني» به دور زدن قانون مبادرت ورزيده بود.
خارج كردن حوزه مديريتي ياد شده از نظارت وزارت كار و سپردن حكم مديريت آن به معاون اول رئيس جمهور، دور از شأن دولت و رياست جمهوري بود، چرا كه تمكين و اجراي يك قانون- حتي اگر ضعيف و ناقص تلقي شود- به لحاظ عقلي، منطقي و حقوقي، به مراتب خردمندانه تر از مواجهه با قانون و يا دور زدن آن است. به تعبير سوم، يك مدير دولتي -و هيچ مدير ديگري- مجاز نيست و حق ندارد با اين توجيه كه فلان حكم قضايي يا قانون را نمي پسندد ضوابط قضايي يا تقنيني را دور بزند.
در عين حال بايد از نمايندگان محترم- و بعضاً رنجيده خاطر- مجلس پرسيد؛ اولاً با استيضاح وزير كار و بركناري يا ابقاي وي قرار بود به كدام مقصود عقلاني برسند. جز اينكه با عزل وي، بي ثباتي تازه اي در نظام اداري پديد آورند و يا پس از ابقاي وزير فقط يك تنش غير ضروري آفريده باشند؟!
در هر دو صورت، مسئله مورد اختلاف اصلي سر جاي خود باقي بماند؟ ثانياً آيا با توجه به مسائل و موضوعات مهم تر كشور، آيا اين مسئله اولويت داشت يا باعث شد اولويت مهم و در دستور كار دو قوه مجدداً به حاشيه برود؟ (مجدداً تأكيد مي شود اقدام دولت در تقابل با حكم ديوان عدالت اداري و نظر مجلس، ناپسند و غير قابل دفاع است).
4- اقدام رئيس جمهور در ايراد اتهام به برادر رئيس مجلس- فارغ از صحت و سقم آن، آن هم براي ايجاد انفعال و به هم ريختن جلسه- اقدامي غير اخلاقي، غير عقلاني و نوعي تحريف صورت مسئله است. صرف نظر از شيوه مذموم به كار رفته در اين اتهام پراكني، نفس اين كار نوعي دفاع بد از وزير كار بود كه نتيجه آن در رأي معني دار نمايندگان نشان داده شد.
هيچ ناظر بي طرفي اين روش را تأييد نمي كند كه با متهم كردن برادر رئيس مجلس- صرف نظر از درست و يا غلط بودن اتهام- خود او به جاي متهم بنشيند و آنگاه از اين برچسب، براي پاسخ به اعتراضات حقوقي و قانوني نمايندگان استيضاح كننده استفاده شود... گنه كرد در بلخ آهنگري، به شوشتر زدند گردن مسگري!... متأسفانه اين جديت در پي جويي اتهامات اقتصادي، درباره مثلاً ملاقات آقاي «م» با متهم اول يك پرونده فساد كلان اقتصادي در هتل لاله و... ديده نمي شود! چرا؟!
5- چه كساني اصرار داشتند شماري از نمايندگان استيضاح كننده را -و نه همه آنها- را تشجيع كنند كه در فضاي همدلي پيش آمده بين دولت و مجلس، يك موضوع چالشي نظير استيضاح را پيش بكشند؟ در ميان اين گروه كسي است كه دو هفته پيش مدعي شد خوب است يكي از ساكتين فتنه رئيس جمهور شود! و شبكه دولتي انگليس از او به عنوان اصلاح طلب جديد ياد كرد.
از آن سو چه كسي تله گذاري كذايي را براي تهيه يك ويدئوي 25 دقيقه اي از يك ملاقات 24 ساعته طراحي كرد و مطالبي تقطيع شده، مبهم و بودار را تحويل رئيس جمهور داد تا خرج ماجراسازي در مجلس شود؟ آيا رئيس جمهور در اين اقدام تبليغاتي به طرف مقابل شليك كرده است يا به سمت خود و دولت تير انداخته است؟ كدام مركز مشترك از اين تقابل دولت و مجلس سود مي برد و ذوق زده است؟ كافي است همين ديشب و امروز تيتر برجسته روزنامه هاي زنجيره اي و سايت هاي داخلي و بيگانه را مرور كنيد تا پاسخ سؤال را دريابيد!
بدخواهان با دو بازوي- فتنه و حلقه انحراف- مجلس و دولت را به سوي درگيري تازه سوق داده اند تا از مردم متديني انتقام بگيرند كه حماسه نهم دي را -فارغ از بازي نامزدها- آفريدند، پاي انقلاب ايستادند و در همين انتخابات مجلس سال گذشته با مشاركت معنادار خود به دهان دشمن زدند.
بلافاصله بعد از واقعه تلخي كه ديروز در جلسه علني مجلس اتفاق افتاد، رسانه هاي دشمن با ذوق زدگي از درگيري و اختلاف شديد مسئولان در دولت و مجلس خبر دادند و حال آن كه به گواهي آنچه گذشت، رخداد ديروز ناشي از كم توجهي- البته غيرقابل توجيه- مسئولان محترم بوده است.
اگرچه تلخ و ناگوار بود ولي با هوشياري دولت و مجلس كه نشانه هاي آن بعد از وقوع ماجرا ديده مي شود، نمي تواند تكرار شدني باشد و با جرأت مي توان گفت كه دشمنان بيروني و دنباله هاي حقير داخلي آنها در فاصله اي كوتاه پس از آن ماجرا شاهد ادامه همدلي اخير پيش آمده ميان دولت و مجلس خواهند بود و همين جا بايستي بار ديگر هشدار چند ماه پيش رهبر معظم انقلاب در ديدار دانشجويان را گوشزد كرده و اميدوار بود كه غفلت پيشين به تكرار ننشيند؛ «يكي از راه ها، ايجاد وحدت است. اختلافات مضر است. هم اختلافات بين مسئولين مضر است؛ هم بدتر از آن، كشاندن اختلاف ميان مردم مضر است.
اين را من به مسئولين، به رؤساي محترم هشدار مي دهم. من از رؤساي قوا حمايت كردم، باز هم حمايت مي كنم- مسئولند، بايد كمكشان كرد- اما به آنها هشدار مي دهم... البته اختلاف نظر، فراوان است؛ هيچ اشكالي هم ندارد- دو نفر مسئولند، رفيقند، اختلاف نظر هم دارند؛ هميشه هم بوده است- اما اختلاف نظر نبايد به اختلاف در عمل و اختلاف در برخوردهاي گوناگون، به اختلاف علني، به گريبانگيري، به مچ گيري منتهي شود... اختلافات را نبايد علني كرد؛ اختلافات را نبايد به مردم كشاند؛ احساسات مردم را نبايد در جهت ايجاد اختلاف تحريك كرد. از امروز تا روز انتخابات، هر كس احساسات مردم را در جهت ايجاد اختلاف به كار بگيرد، قطعاً به كشور خيانت كرده.»
کورش شجاعي«رنجنامه»اي به جاي «سرمقاله» را در ستون سرمقاله امروز روزنامه خراسان منتشر کرد:
اين نوشته نسبتاً کوتاه يک سرمقاله نيست بلکه «رنجنامه»اي از دل برخاسته است آن هم برخاسته از دلي پرخون.
دلي پرخون از اين بي تدبيري، بداخلاقي و لجبازي هاي مکرر و بس بي ثمر و البته پر از هزاران ضرر براي امروز و فرداي ملک و ملت و وطن و انقلاب عزيزمان.مگر يک قاضي تعليق شده که در ماجراي جنايت کهريزک اتهاماتي متوجه او شده است تا چه حد نزد آقاي احمدي نژاد جايگاه دارد هر چند اين فرد خدمات خوبي هم انجام داده باشد.
قاضي متهمي که متأسفانه به دلايلي که مهمترين آن قصور و سهل انگاري و عدم پي گيري موثر قوه قضاييه در رسيدگي دقيق و البته سريع اعلام نتيجه و انشاي رأي و اطلاع رساني درباره پرونده اوست هنوز تکليفش روشن نشده است که شايد اگر رسيدگي به اين پرونده و انشاي رأي دقيق با سرعت لازم انجام مي شد به احتمال زياد، بسياري از مسائل و مشکلات مربوط به حاشيه ها و انتصاب اين شخص در پست هاي مهم و مخالفت ها با اين انتصاب ها پيش نمي آمد.
مگر آقاي رئيس جمهور چه ويژگي ها و امتيازات بي نظير و منحصر به فردي در آقاي مرتضوي سراغ دارد يا براي او متصور است که تا بدان حد بر ابقاي او اصرار ورزيد که به خاطر او و يا به خاطر بر کرسي نشاندن حرف خودش به نوعي با دور زدن قانون يک بار اسم سازمان را به شکلي صوري تغيير داد، يک بار ابلاغ حکم او را به معاون اول رئيس جمهور واگذار کرد و...
و آخر سر هم به جاي دفاع منطقي و متين از تصميم و اصرارش بر ابقاي مرتضوي در ادامه ماجراي «بگم بگم»هاي معروفش بستر رقم خوردن حاشيه ها و روزي بسيار تلخ و زجرآور را در مجلس فراهم آورد و با ادامه کنش گري هايش و نشان دادن چشمه اي ديگر از آن چه که زيبنده رئيس قوه مجريه کشور نيست در بخشي از صحبت هايش در جريان استيضاح وزير کار، موجب شد، - در جريان استيضاحي که نمايندگان با ترجيح مصلحت بر مسائل ديگر مي توانستند از طرح آن بپرهيزند.
گفت وگوها و تنش ها و تشنج هاي پيش آمده در «بهارستان» يک روز نه زيبا و خاطره انگيز پاييزي بلکه يک روز پاييزي حزن انگيز و دل خون کننده در بهارستان، چهره کريه خود را به نمايش بگذارد و به جاي اين که خواست مردم عزيز و تأکيدهاي مکرر رهبر فرزانه و هوشيار انقلاب بر وحدت و همدلي و همکاري مسئولان و به سطح جامعه نکشاندن اختلاف ها وجهه همت آقايان قرار گيرد و تلاش و همت و همدلي و همياري مضاعف براي به سامان رساندن امور کشور در پيش چشم ملت به نمايش گذاشته شود و تلاش کارشناسانه موثر، بايسته و همه جانبه براي حل مشکلات معيشتي مردم دغدغه اصلي و اساسي آنان و همه مسئولان و قانون گذاران باشد متأسفانه حرف هايي گفته شد و کنش ها و واکنش هايي نشان داده شد که سنخيتي با خواست مردم عزيز و سکاندار انقلاب و خلف صالح امام سفر کرده مان نداشت.
و خلاصه آقاي احمدي نژاد باز هم از آن کارهايي کرد که نبايد و آقاي لاريجاني هم گر چه در اين جلسه در مقام «واکنش گر» بود و نه «کنش گر» اما بي گمان او نيز مي توانست لااقل قدري زبان به کام گيرد و مقداري از درجه و حرارت و اطناب واکنش هايش بکاهد که متأسفانه اين کار را نکرد و با تعابير و جملاتي هر چه مي خواست و شايد بيشتر آن چه در ذهن داشت را به تلويح و تصريح و کنايه گفت.
خلاصه بايد به اين آقايان و خصوصاً به آقاي احمدي نژاد خسته نباشيد و دست مريزاد گفت که در ايام دهه فجر و آستانه سالروز پيروزي انقلاب اسلامي چقدر کام دلسوزان ملک و ملت و انقلاب و نظام و مردم نجيب ايران را شيرين کردند!! آن هم در شرايطي که دشمنان اين ملت به خاطر ايستادگي و اصرار بر اصول انقلاب، باورها، حقوق حقه خود، استقلال و پيشرفت هر روز فشارهاي سياسي و اقتصادي را بر مردم بيشتر مي کنند و بر دامنه لفاظي و گنده گويي هايشان عليه ملت مي افزايند. آن هم در شرايطي که بيداري اسلامي نشأت گرفته از انقلاب اسلامي اين ملت موجب خيزش و انقلاب در بسياري از کشورهاي اسلامي شده است و چند ديکتاتور سقوط کرده اند و مردمان اين کشورها همچنان به انقلاب ايران و ملت ايران به چشم يک الگو مي نگرند.
آن هم در شرايطي که رژيم اشغالگر قدس، دولت آمريکا و برخي دولت هاي اروپايي به دنبال کوچکترين ضعف و سوژه اي هستند که اوضاع ميهن عزيزمان را سياه و نا به سامان نشان دهند.
آقاي احمدي نژاد آيا محاسبه کرده ايد که اتفاق ديروز بهارستان چه خوني به دل مردم و همچنين دلسوزان و محبان ايران و انقلاب در جهان کرد؟ و حتماً آقايان مي دانيد که پس از اين ماجرا چه شور و شادماني و غوغايي در دل دشمنان ملت به پاست و چه خنده هايي بر لب آنان نشست و در رسانه هاشان چه ها که نکردند و نخواهند کرد؟
گر چه از چنين اتفاقاتي و ماجراي فتنه سال ۸۸ دل ملک و ملت و همه وفاداران و دلسوزان ايران و انقلاب خون است اما همچنان اميدواريم و هر روز اميدوارتر مي شويم چرا که نگاه دارنده اين دين و ميهن را خداي قرآن و امام زمان(عج) مي دانيم پس دلخوشيم که عمود خيمه نظام همچنان با توکل به خداوند، هوشمندانه همچون ناخدايي در اوج اخلاص و توکل، کشور و نظام را بر مسيري که بايد هدايت مي کنند. هر چند «فتنه گران» خارجي و معدود عوامل داخلي آنان و همچنين جريانات انحرافي، فتنه کنند و سنگ بيندازند و خواسته و ناخواسته در زمين دشمن بازي کنند و دل مردم و رهبر را به درد آورند و دل دشمنان را شاد کنند و لبخند بر لبانشان بنشانند.
آري تا قيام مهدي فاطمه همچنان دلخوش و بس اميدواريم که اين انقلاب و کشور و نظام به برکت انفاس قدسيه صاحب الزمان (عج) و خون هزاران شهيد به خون خفته و تا عرش خدا پر کشيده و هوشياري مردم و رهبري عزيز علي رغم همه تهديدها ، فشارهاي سياسي و تحريم هاي اقتصادي و همچنين فتنه گري و انحراف و بداخلاقي و تنش آفريني ها از همه گردنه ها و نشيب ها سرافرازانه عبور خواهد کرد.
مقاله دکتر غلامعباس توسلی( استاد دانشگاه) با عنوان« لزوم مدارای سیاسی» منتشر شده در در روزنامه آرمان :
شرایط سیاسی کشور در حال حاضر به گونهای است که در مرحله نخست باید از هرگونه اختلاف افکنی و صحبتهای جنجال آمیز خودداری کرده و به جای هرچیز مدارای سیاسی پیشه کنیم. در مورد این مدارا باید پیش از هر چیز بدانیم موضوع مشاجره چیست و به طور کلی موضعی که بر اساس آن بحثهای سیاسی وجود دارد باید مشخص شود.
اینکه چه ایراداتی در روند رسیدن به مدارا وجود دارد باید مقداری آرامش را حفظ کرد و از خشمگین شدن و همچنین مواردی که باعث خدشهدار شدن آرامش جامعه میشود، اجتناب نمود و گاهی به این نکته فکر کرد که طرف مقابل نیز حرفی برای گفتن دارد. به طور کلی مجموعهای از عوامل روانی و سیاسی و اجتماعی در مدارای سیاسی باید مورد توجه قرار بگیرد.
وضعیت کنونی سیاسی کشور وضعیت خاصی است و بیشتر از هر مساله در این وضعیت نیاز است تا آرامش حفظ شود و این موضع میسر نیست مگر آنکه صبوری پیشه شود. به نظر میرسد حقیقتا اوضاع به گونهای است که عقلای قوم باید بنشینند و ببینند حق با کیست و کدام طرف است که در حال حاضر به دلایل مختلف موضوع را به اینجا کشانده است چراکه اگر به این موضوع توجه نشود عاقبت خوبی برای آن نمیشود متصور شد.
منازعات سیاسی در همه جای دنیا وجود دارد و طبیعی است که فعالان سیاسی در هیچ کجای دنیا مانند همدیگر فکر نمیکنند اما معمولا در اینگونه موارد سعی میشود از مکانیسمهایی برای حل شدن موضوعات استفاده شود. یکی از راهکارها استعفاست یا اینکه میشود از مواضع کوتاه آمد چراکه این موضوعات، موضوعاتی شخصی نیست بلکه کاملا ملی محسوب میشود.
به عبارت دیگر هرگونه برهم زدن آرامش سیاسی کشور و از بین بردن اعتماد عمومی موضوعی ملی محسوب میشود بنابراین باید بیش از پیش به آن توجه کرد و حتی میتوان کمیتههای بیطرفی تشکیل داد یا آنکه قوه قضائیه با راهحلهای جدیتر به قضایا ورود کند و به عبارت دیگر همه دست اندرکار شوند تا مشکل واقعا حل شود.
کمیتههای مردمی میتوانند به مساله ورود کنند و با رعایت حق به گونهای که سنگینی روی یک سمت نباشد و همچنین با استفاده از کسانی که مورد وثوق حکومت و مردم و مجلس و دولت هستند، موضوعات را پیگیری کنند و این نهادها و افراد، خط فاصلهای بین آن چیزی که میگذرد و آن چیزی که باید باشد، بکشند و به این ترتیب موضوعات را بررسی کنند.
هرچند این اتفاق در زبان ساده به نظر میرسد و در عمل با توجه به نوع حوادث و نوع سخنانی که افراد علیه یکدیگر به کار میبرند نمیتوان به سادگی از کنار آن گذشت اما امیدواریم مشکل حل بشود. مدارا یعنی کجدار و مریز برخورد کردن و این مساله چیزی است که نیاز به از خود گذشتگی و صبر دارد.
سید جواد سید پور در مقاله ای برای روزنامه تهران امروز این طور نوشت:
در زمین دشمن بازی نکنیم!
جلسه علنی دیروز مجلس حاوی اتفاقاتی بود که نه تنها کمکی به حل مشکلات موجود نمی کند که ممکن است بر بار مشکلات هم اضافه کند. موضوع دقیقا روشن است. مجلس از حق قانونی خود برای استیضاح یکی از وزرا استفاده کرده و بعد از توضیحات موافقان و مخالفان به این نتیجه رسید که ادامه تصدی آقای شیخالاسلام بر وزارت کار به صلاح نیست لذا رای به عدم اعتماد به وی داد.
اگر موضوع به همین حالت شروع و تمام میشد، نه تنها هیچ ایرادی به آن نبود که نقطه قوت هم محسوب میشد. لیکن متاسفانه داستان به همین سادگی که میتوانست باشد، نبود و اتفاقات تلخی رخ داد و کلماتی بر زبانها جاری شد که شایسته مقامات ارشد نظام جمهوری اسلامی نبود.
باید به یاد داشته باشیم که همین چندی پیش توصیههایی از سوی مقام معظم رهبری مبنی بر حفظ آرامش کشور و عدم دامن زدن به اختلافات مطرح شد که همین یک توصیه حجت را بر تکتک مقامات و شخصیتها از صدر تا ذیل تمام کرده و میکند که بههیچوجه وارد جنجالسازی نشویم.
اگر در کنار این توصیه مهم نگاهی هم به اوضاع کشور بیندازیم آن گاه معلوم میشود که رعایت این توصیه ضروری تر از هر زمان دیگری است. چرا که از یکسو کشور با فشارهای خارجی بیسابقهای روبروست و از سوی دیگر هم سایه مشکلات اقتصادی بخصوص گرانی و تورمی که اخیرا بر اقتصاد کشور عارض شده است، میطلبد تمام اختلافات و تفاوت سلیقهها و... را کنار بگذاریم و تمام نیروی خود را صرف دفع تهاجمات خارجی و ساماندهی اوضاع اقتصادی کنیم.
کما اینکه طی دو هفته گذشته با توصیه رهبر معظم انقلاب برگزاری نشستهای مشترک دولت و مجلس برای نحوه ساماندهی به اقتصاد کشور اقدام مناسبی بود که مورد حمایت عمومی هم قرار گرفت. انتظار میرفت که این روحیه همکاری و عدم دمیدن به فضای اختلافی در جلسه دیروز مجلس هم رعایت شود تا شیرینی نشستهای مشترک تحتالشعاع قرار نگیرد.
ولی در کمال تاسف جلسه علنی مجلس به دعوایی بین روسای دو قوه تغییر جهت داد که البته شروعکننده آن هم شخص آقای رئیسجمهور بود که سعی بر این داشت با رفتن به سوی حواشی موضوع جلسه را عوض کند و رئیس مجلس را هم ناچار از واکنش کرد و او چارهای جز برخی توضیحات نداشت.
بیشک در این بگومگوها خطایی رخ داده و فضای عمومی کشور را بیجهت و بیدلیل دچار هیجان کاذب کرده است. کافی است اخبار رسانههای خارجی و سایتهای معاند را تنها دقایقی بعد از شروع این دعواها رصد کنیم، درمییابیم که آنان صفحات ویژهای را باز کرده و بهصورت ثانیهای کلماتی را که بین سران دو قوه ردوبدل میشد، پوشش میدادند و از فرط خوشحالی هورا میکشیدند.
بخواهیم یا نخواهیم، خوشمان بیاید یا نیاید، بخشهایی از وقایع رخ داده در جلسه علنی دیروز مجلس بازی در زمین دشمن بود و جا دارد سریعا به این بازی خاتمه بدهیم. برای جبران اشتباه رخ داده میطلبد مقامات محترم تغییر رویه داده و هر چه زودتر برای کاستن از التهاب کاذبی که درست شده است، اقدام کنند.
حامد حاجيحيدري از دانشکده علوم اجتماعي دانشگاه تهران سر مقاله امروز روزنامه رسالت را به مقاله ای با این عنوان اختصاص داد:
ريتم هيجان انتخابات
مطلب اول
انتخاباتهاي کشور ما، بويژه به دليل نبود سازماندهي و هيئتهاي سياسي توانمند و ديرپا، در بازه زماني کوتاه پيش از انتخابات، سطح فوقالعاده و بينظيري از هيجان را موجب ميشوند.اين هيجان، از چند جهت اهميت و ويژگي دارد:
مطلب دوم
يکي از حيث گستردگي جغرافيايي هيجان است. بنا به نتايج پژوهشها و گزارشها، در اقصي نقاط کشور، شامل روستاهاي دور دست و شهرهاي کوچک، گرايشي ويژه براي رأي دادن هيجانآميز شکل گرفته بود.اين، موضوعي است که اهميت بيش از پيشي در انتخابات مييابد، و بويژه، پس از انتخابات سال 1384، خودآگاهي مردم مناطق پيراموني نسبت به منافع مشترک بيشتر شده است.
اين، فرمولي است که در انتخابات آتي هم تکرار خواهد شد.با احتمال زياد، در نتيجه انتخابات رياست جمهوري آتي، کسي رئيس جمهور خواهد شد، که رأي تهرانيها را با خود ندارد.
بايد به اين وضع عادت کنيم، و قبل از انتخابات، آگاهي لازم را به اين جامعه بدهيم. بايد قبل از انتخابات آگاهي لازم را به تهرانيها بدهيم؛ مبادا هنوز که هنوز است، گمان داشته باشند که همه بايد رأي و نظر آنان را قبول داشته باشند، و روي اين وهم، کشور را با هزينههاي سنگين آشوب مواجه سازند.
مطلب سوم
وجه دوم ويژگي يافتن روند انتخابات در ايران، که بيمارگون هم هست، بالا بودن سرعت رشد هيجانات انتخابات است.اين سرعت بالا، وقتي بيمارگون ميشود که سرعت رشد هيجانات و به ميدان آمدن مردم، خيلي بيشتر از سرعت توليد اطلاعات و تحليلها و مآلاً رشد هوشياري مردم است.
اين نيز بازميگردد به ناکارايي مفرط گروهها و سازماندهيهاي سياسي در کشور ما.مردم و حتي فعالان سياسي، عادت کردهاند که در جريان انتخابات غافلگير شوند. گزينههايي به ميدان بيايند که تا چهار/پنج ماه قبل از انتخابات شايد کسي هم به آنها فکر نميکرد.
اقشار عادي و حتي نخبگان، از کجا بايد بدانند که فلان کانديدا عقايد و مباني اصولي فکرياش چگونه است؟ پاکدست و قابل اعتماد است يا نه؟ نظرش راجع به تورم و يارانه و ارز و سکه و بورس و انرژي اتمي و استقلال و آزادي و فرهنگ و ارزشها چيست؟ و اگر هم بشناسند، از کجا ميدانند توش و توان و برنامه او براي پاسخگويي به اين مسائل مبرم چيست؟
مطلب چهارم
يک وجه ديگر آسيبزا در انتخابات ما، "روند" عجيب شتاب در رشد هيجانات انتخابات است. "روند" رشد هيجانات هم بسيار نامنظم و بيالگو و غيرمترقبه صورت ميگيرد.
اين "روند"، خصوصاً خود را در فوران تنفرها نشان ميدهد. در واقع، اين بالا و پايين شدنهاي هولناک باعث ميشود که پس از شکلگيري انتخاب در افراد، طوري انتخابکننده يا انتخابکنندگان از ساير گزينهها احساس خطر کنند که بيش از حد واقعي و درست آنان را سياه و تيره و تار جلوه دهند.در چنين فضايي، بيش از رأي مثبت، رأي منفي و لج و لجبازي شکل ميگيرد.
مطلب پنجم
در نتيجه چهار ويژگي مذکور، امکان پيشبيني نتايج نيز پايين و دشوار خواهد بود. البته معمولاً نظرسنجيهاي بيطرفانه و رسمي در دسترس نيستند، و خصوصاً از حيث تأثير نامطلوب و تصنعي که ممکن است بر نتايج انتخابات اثر بگذارد، شايد مطلوب هم نباشد. ولي به هر حال، در اين شرايط، حتي از نظرسنجيها هم کار زيادي برنميآيد.
ماهيت بيشکل فرآيندها، موجب ميشوند که رأي در چند هفته انتهايي شکل بگيرد، و بيش از آنکه به صورت مثبت شکل بگيرد، الگوهاي منفي و تنفرها و خشمها تعيين کننده ميشوند. اين احساس و تحول و تحرک و تأثيرات مخرب آن، در روانشناسي اجتماعي تودهها و در فنون تبليغات و اقناع، و در دانش امروزي علوم سياسي، ناشناخته نيست.
اينها آسيبهاي گل درشتي هستند، و جا دارد تا هيئتها و احزاب سياسي جديد و تازهنفسي شکل گيرند که خصوصاً کار آموزشسياسي را در سطوح اجتماعي مختلف سازمان دهند.
روزنامه حمایت درستون سر مقاله امروز خود این طور نوشت:
نگاهي بر مونيخ
نشست امنيتي مونيخ در حالي برگزار شد كه محورهاي اصلي آن را بررسي مسئله سوريه تشكيل ميداد. هر كدام از حاضران در صحنه سوريه با توجه به ديدگاه و نگاه خود در حاشيه اين نشست، اقداماتي را براي به ثمر رساندن اهداف خود صورت دادند. از جمله نكات قابل توجه در اين نشست ديدار احمد معاذ الخطیب، رییس ائتلاف مخالفان سوریه با لاوروف وزير امور خارجه روسيه بود. اين ديدار در حالي صورت گرفته بود كه در قبال آن، چند نكته قابل توجه است.
نخست آنكه روسيه در كنار ايران و چين همواره بر اصل مذاكره ميان تمام گروههاي مخالف سوري و دولت سوريه تاكيد داشته و دارند و طرحهاي آنها نيز بر گرفته از همين اصل مي باشد. ثانيا، كشورهاي غربي تاكنون مانع از آن ميشدند كه سران گروههاي مخالف به مذاكره با كشورهايي مانند ايران، چين و روسيه بپردازند و همواره بر اصل سرنگوني نظام سوريه تاكيد داشته اند.
آنها براي اجراي اين طرح، همواره نشستهاي متعددي برگزار كرده تا مانع از آن شوند كه جريانهاي مخالف از مسير خواست غرب خارج شوند. ثالثا، گروههاي مخالف همواره تاكيد داشتهاند كه پذيرنده روند گفتوگو نخواهند بود و بازي در زمين غرب، صهيونيستها، تركيه و كشورهاي مرتجع عربي را ادامه ميدهند.
اين امر چنان بوده كه حتي خطيب رسما اعلام كرده بود هرگز به حرف روسيه گوش نخواهد كرد و فقط سرنگوني نظام سوريه را دنبال ميكند.رابعا، در جديدترين طرح اعلام شده از سوي اخضر الابراهيمي نماينده سازمان ملل در امور سوريه، نامي از بركناري اسد به ميان نيامده و بر تشكيل دولت ملي با استمرار حضور اسد در قدرت تاكيد شده است.
با توجه به اين شرايط، مي توان گفت كه نشستهاي برگزار شده در مونيخ نشانه تعديل و يا تغيير در مواضع كشورهايي مانند روسيه ، چين و ايران نميباشد، چرا كه آنها از ابتدا، گفت و گو را راهكار پايان مسئله سوريه عنوان كرده و براي آن نيز تلاش هاي گسترده اي داشتهاند. بر اين اساس ميتوان گفت كه تغيير اصلي در مواضع مخالفان و حاميان آنها صورت گرفته است.
به عبارتي ديگر ميتوان گفت كه شرايط در سوريه چنان پيش رفته است كه آنها ديگر توان اجراي سياستهاي گذشته را نداشته و در نهايت به راهكار گفتوگو روي آوردهاند. البته اين بدان معنا نيست كه رفتار آنها با تغييرات گسترده ای همراه باشد و از ادامه بازي در زمينه دشمنان سوريه دست برداشته باشند. اما به هر تقدير اين رويكرد نشانهاي بر تعديل مواضع آنها است كه نشانگر حقانيت تفكر گفتمان مطرح شده از سوي ايران، روسيه و چين ميباشد.
مقاله امروز روزنامه ابتکار نوشته هادي وکيلي:
لطفاًدست نزنيد قيمتش بالاست؟!
در گذشته اين جمله اتکت روي کالاهاي ناياب،گرانقيمت و عتيقجات بود ولي حالا به جاي قيمت خود جنس به تابلوي بالاي سر،سبزي خوردن،مواد غذايي،لوازم منزل و تمامي مايحتاج مردم تبديل شده است.
مغازه دارها از فروش نرفتن اجناس و خريد نکردن مردم ناراحت نيستند بلکه ترجيح ميدهند که جنس امروزشان فروش نرود چرا که مطمئن هستند فردا به قيمت بالاتري فروش خواهد رفت.مردم هم با حسرت از جلوي ويترين مغازهها رژه ميروند و با مقايسه قيمتهاي روزانه،سر سام ميگيرند.
گروهي حسرت به دل که چرا روزهاي قبل خريد نکرده اند و گروه ديگر انگشت به دهان در حيرت روزهاي آينده اند.بخشي از مردم آينده نگر به صورت خود جوش دست به آناليز نيازهاي زندگي زده اند ومتناسب با واقعيتهاي پيش آمده هر روز قلمي از سبد هزينهها را حذف ميکنند ولي متاسفانه سرعت افزايش قيمتها قدرت تمرکز خانوادهها را در محاسبه اولويتها و انتخاب موارد غيرضرور جهت حذف و صرفه جويي مختل کرده است.
فشار سنگين قيمتها دامنه انتخاب را هر روز گسترده تر ميکند پيش از اين،مردم نوبت خريد گوشت،مرغ و ماهي را در منحني حذف و صرفه جويي داشتند و به جاي خريد هفته اي يک بار به خريد دو هفته اي وحالا به ماهي يک بار محدود شده است اما اين مقدار هم جوابگوي سونامي افزايش قيمتها نسبت دامنه صرفه جويي شامل ميوه،برنج،حبوبات،پوشاک،و.... شده است.
اکنون که تا شب عيد نوروز کمتر از يک ماه و نيم بيشتر باقي نيست بخشي از مردم آيتم تغييير دکوراسيون منزل و نو کردن مبلمان که رسم هر ساله آنان بود را حذف کرده اند و ديگر از آنهمه حرص و عطش خريد شب عيد که از سه ماه پيش همه را ميگرفت و باعث ترافيک سنگين خيابانها بود، خبري نيست.
گويا واقعيت اقتصاد امروز ايران در حال اصلاح فرهنگ عمومي است همواره محدوديت و مضايق و فشارها، قدرت اصلاح گري و پالايش رفتار را دارد البته همه مردم در چنين هنگامههاي،رفتار يکساني ندارند.آنچنانکه گفته آمد برخي باآينده نگري، خود به استقبال مشکلات رفته و شرايط را تطبيق ميدهند.
منطق زندگي را با منطق واقعيتها سازگار ميسازند اما برخي اين روزها تمام ياد و ذکرشان خريدن،انباشته و جمع کردن ميباشد.در منطق اينان نه يادي از قناعت هست و نه ذکري ازمناعت طبع وجود داردو نه ذره اي رحم نسبت به ديگران دارند.ذکرشان قيمت لحظه اي دلار و سکه شده است و از اينکه چرا بيشتر خريد نکرده اند و انباشت بيشتري ندارند حرصشان بالاست.
اين گروه به دليل حسرت و طمع نسبت به قيمتهاي آينده مناعت طبع از دست داده اند و ديوانه وار،دل و اعصاب به سيل بازارسپرده ا ند.بي رحمانه نسبت به تحولات پيرامون گمان آن دارند که ميتوانند با انباشت بيشتر و سودهاي مقطعي جان سالم به در برند.شايد نميدانند همه سرنشينان يک کشتي هستيم و ميخ به دست گرفتن و سوراخ کردن آن به غرق شدن همگان ميانجامد.
امير المؤمنين علي(ع) فرمود:”کسي که به خاطر دنيا اندوهگين باشد از قضا و قدر الهي ناخشنود است” آن که دلش با دوستي دنيا پيوند خورده باشد قلبش به سه چيز آلوده ميگردد:1- اندوهي که از او جدا نشود 2- حرصي که او را ترک نگويد و3-آرزويي که هيچگاه به آن نخواهد رسيد.
روزنامه جمهوری اسلامی ستون سرمقاله امروز خود را به مقاله ای با عنوان «چه كسي بايد صداقت نشان دهد؟»اختصاص داد:
بسمالله الرحمن الرحيم
جوبايدن، معاون رئيسجمهور آمريكا از جمهوري اسلامي ايران خواسته است مستقيماً با آمريكا وارد مذاكره شود. وي در آستانه برگزاري كنفرانس امنيتي مونيخ در مصاحبه با نشريه "زودويچه زاتيونگ" چاپ مونيخ از رهبران ايران خواست براي حل و فصل مسأله هستهاي به پاي ميز مذاكره با قدرتهاي جهاني باز گردند. رسانههاي غربي از جوبايدن نقل كردهاند كه وي همچنين گفته است آمريكا همواره آماده مذاكره با ايران بوده ولي ايران بايد از خود صداقت نشان دهد.
كنفرانس امنيتي مونيخ يك اجلاس سالانه است كه در چهار دهه گذشته هر ساله برگزار شده و طي آن بسياري از مقامات كشورهاي مختلف نقطه نظرهاي خود را درباره مسائل مورد نظر مطرح ميكنند. هر چند اجلاس مونيخ يك اجلاس غيررسمي است ولي آنچه در آن مطرح ميشود تأثير زيادي برروي روند مسائل جاري جهان دارد. در كنفرانس مونيخ، افرادي كه داراي سمت رسمي دولتي نيستند نيز براي ابراز نظر حضور مييابند.
ديروز يكشنبه در اجلاس مونيخ موضوع هستهاي ايران با عنوان "مسأله ايران و توازن قدرت در منطقه" مطرح شد و علي اكبر صالحي وزير امورخارجه كشورمان نيز در اين زمينه سخن گفت. علاوه بر اين، بحران سوريه نيز از موضوعات مطرح شده در اين اجلاس بود كه رئيس ائتلاف مخالفان دولت سوريه و اخضر ابراهيمي نماينده سازمان ملل در امور مربوط به بحران سوريه به اظهارنظر درباره آن پرداختند و در ديدارهاي حاشيهاي توافقاتي نيز براي حل و فصل غيرنظامي اين بحران صورت گرفته است.
در جريان كنفرانس سال جاري مونيخ آنچه بيش از ساير موضوعات مورد توجه قرار گرفت، اظهارات جوبايدن وزير خارجه آمريكا بود كه خواستار مذاكره مستقيم ميان آمريكا و ايران شد. وي البته تلاش كرد ايران را به اقدام براي دستيابي به سلاح اتمي متهم كند تا بتواند تحريمها عليه ايران را توجيه نمايد ولي آنچه در سخنان معاون وزير خارجه آمريكا قابل تأمل است اينست كه وي گفت رهبران ايران اگر صداقت نشان دهند ميتوانند با آمريكا بطور مستقيم مذاكره و مسائل فيمابين را حل و فصل نمايند.
درباره اظهارات "بايدن" توجه به اين نكته لازم است كه قبل از هر چيز اين سخنان نوعي تلاش براي ترغيب ايران به انجام مذاكره مستقيم با آمريكاست. اين احتمال نيز وجود دارد كه معاون رئيسجمهور آمريكا درصدد برآمده باشد با اين سخنان، زمينه را براي نوعي تبادل نظر غيرمستقيم با وزير خارجه جمهوري اسلامي ايران در حاشيه اجلاس مونيخ فراهم نمايد.
به عبارت روشن تر، اين سخن جوبايدن كه گفته است آمريكا همواره آماده مذاكره با ايران بوده و اكنون نيز آماده است، ارائه بخش مربوط به "هويج" سياست "چماق و هويج" واشنگتن است كه همواره در برابر ايران بكار گرفته و ميگيرد. بخش مربوط به "چماق" اين سياست همان است كه درقالب تحريمها نشان داده ميشود.
علاوه بر اين، معاون رئيسجمهور آمريكا در همين سخن خود، مسئولان ايراني را به عدم صداقت نيز متهم كرده و گفته درصورتي كه آنها صداقت نشان دهند ميتوانند با آمريكا مستقيماً مذاكره كنند. درباره اين اتهام و اصل دعوت به مذاكره، دو نكته را بايد مورد توجه قرار داد.
اول آنكه بيصداقتي، ويژگي دولتمردان آمريكائي است كه نه تنها در مورد ايران بلكه درتمام عرصههاي سياست خارجي كشور متبوع خود نشان ميدهند و در اين زمينه شهره هستند. جالب است كه حتي در زمينه همين موضوع هستهاي كه آقاي "بايدن" ايران را متهم به تلاش براي دست يابي به سلاح اتمي ميكند، زرادخانه آمريكا برخلاف مقررات آژانس بينالمللي انرژي اتمي، پر از بمبهاي اتمي است و آمريكا اولين كشوري است كه از سلاح اتمي عليه مردم كشور ديگر استفاده كرده كما اينكه به سلاحهاي شيميائي و خوشهاي نيز در موارد متعددي متوسل شده است.
ادعاهاي پرطمطراق دفاع از حقوق بشر درسراسر جهان و پيشگام بودن در نقض حقوق ملتها در قارههاي آمريكا، آفريقا، اروپا و آسيا و استفاده خلاف قانون از زندانهاي گوانتانامو، ابوغريب، بگرام و زندانهاي مخفي اروپا، آبروئي براي دولتمردان آمريكائي باقي نگذاشته است.
لشكركشي به كشورهاي مختلف كه تازهترين آنها افغانستان و عراق و معروفترين آنها ويتنام است، از نقطههاي سياه در پرونده دولت آمريكاست كه عليرغم فريادهاي دموكراسي خواهي دولتمردان اين كشور انجام شده است. اين روزها حمايت مطلق واشنگتن از تجاوز نظامي رژيم صهيونيستي به سوريه و كمكهاي تسليحاتي، مالي، سياسي و تبليغاتي تروريستها در سوريه برگهاي متعددي بر پرونده قطور سياستهاي دوگانه و ضد بشري آمريكا افزودهاند. با چنين سابقه و عملكردي، دولتمردان آمريكائي نميتوانند ادعاي صداقت كنند.
دوم اينكه سياست "چماق و هويج" آمريكا لااقل در مورد جمهوري اسلامي ايران جواب نخواهد داد. اين سياست را اسلاف آقايان اوباما و جوبايدن تجربه كرده و نتيجهاي نگرفته اند، از اين پس نيز چنين سياستي راه به جائي نخواهد برد و بهتر است معاون رئيسجمهور آمريكا وقت خود را صرف آن نكند.
به ساكنان كاخ سفيد توصيه ميشود به جاي متهم ساختن مسئولان ايراني به عدم صداقت، براي تأمين يكساني در گفتار و رفتار خود تلاش كنند و از اين پس به سراغ سياست چماق و هويج هم نروند. آنها ميتوانند با تغيير در رفتار خود و نشان دادن صداقت كه محورهاي سه گانه آن را بارها مسئولان ايراني اعلام كرده اند، زمينه را براي اعتمادسازي فراهم نمايند و سپس از ايران تقاضاي مذاكره كنند.
جمهوري اسلامي ايران نه تنها هرگز درها را به روي مذاكره درصورتي كه دولتمردان آمريكائي صداقت نشان دهند و خوي مداخلهگري را ترك نمايند، حقوق ضايع شده ملت ايران را جبران نمايند و نسبت به آينده نيز متعهد شوند كه هوس مداخله نكنند، نبسته بلكه حتي در مواردي كه به مسائل منطقه مربوط ميباشد با آمريكا مذاكره نيز كرده است. اكنون نيز اين دولتمردان آمريكائي هستند كه بايد با اصلاح رفتارهاي خود زمينه را براي قابل اعتماد بودن فراهم سازند و سپس از ايران درخواست مذاكره نمايند.
« پای نامرئی دولت روی دست نامرئی بازار»عنوان مقاله امروز روزنامه دنیای اقتصاد نوشته دکترسیداحمد میرمطهری:
اگر پای صحبت اقتصاددانان آشنا با اقتصاد ایران نشسته و چارهجويی برای مشکلات کنید،...
... آنها قبل از هر اقدامی به ضرورت حل مشکل ساختاری اقتصاد ملی، اشاره کرده و نظام مبتنی بر بازار را در مقایسه با بزرگ شدن دولت راهکار خروج از بسیاری از بنبستها میدانند. صاحب این قلم هم بهطور اصولی با این تفکر موافق است؛ اما برای به اجرا در آوردن آن جهتگیریهايی را توصیه میکند.
اصلاح ساختار اقتصاد ملی قبل از هر چيز، نیازمند داشتن دیدگاه توسعهاي برای بخش صنعت و صنعتی شدن است، آن هم در استانداردهاي جهانی. تحقق این مهم هم مستلزم ثبات کلان اقتصادی و هم برقراری الزاماتی در ابعاد قانونی، سیاسی و اقتصادی است. اما مهمترین وجه این دیدگاه توسعه بخش خصوصی است و رشد بخش خصوصی هم مستلزم استقرار تاسیسات بازار است و بهطور مشخص منظور از تاسیسات بازار، کوچک کردن و کم کردن دخالتهاي دولت در اقتصاد، آزادسازی اقتصادی و استقرار نظام قیمتها است.
در این فرآیند آخرین مرحله هم ميتواند خصوصیسازی واقعی باشد. اما چه شده که بخش خصوصی ایران نتوانسته یا نمیتواند توسعه و رشد خود را با آهنگی مناسب با خواستههاي اقتصاد ملی هماهنگ کند.
اگر نیازهای بخش خصوصی را برای رشد این بخش فهرست کنیم از کارآفرینی، ظرفیتهاي سرمایهای، نیروی انسانی و زیربنایي شروع میشود تا پول که همگی در بخش خصوصی هست، پس چه چیزی کم است که هر روز عرصه را به طرف مقابل که خواهان گسترش حجم و دخالت دولت است، واگذار ميکند؟ آیا علت اصلی، ریسکگریزی بخش خصوصی نیست؟ آیا توقع بخش خصوصی حاضر بودن همه چیز برای این بخش، توسط مهر و سپهر است؟ امروز آنچه اهمیت دارد این است که هم بخش خصوصی و هم دولت در راستای منافع ملی با یکدیگر همکاری کنند.
اگر از بخش خصوصی در اینجا انتقادی شد، شرط انصاف، نقدی از دولت را هم ميطلبد. بهطور مثال جریان واگذاریها و خصوصیسازیها طی سالهاي اخیر بهجز گسترش حوزه نفوذ بخشهاي عمومی و شبهدولتی نتیجهاي نداشته است یا اجرای فاز اول طرح تحول اقتصادی و حذف یارانهها که منجر به وابستگی بیشتر مردم به دولت، حداقل از جنبههاي درآمدی شده، فعلا ارمغانی براي بخش خصوصي نداشته است.اما برای طرفداران سرسخت اقتصاد مبتنی بر بازار نیز نکتهاي هست. از یکی از چهرههاي بزرگ اقتصاد در سطح بینالمللی نقل است که «بازار خدمتگزار خوبی هست؛ ولی ارباب خوبی نیست.»
ترجمان این عبارت آن است که همه چیز را نمیتوان به بازار سپرد و تنها از این مکانیزم برای دستیابی به رشد استفاده کرد. در اینجا در عین حال این توقع هم هست که دولت به نوبه خود به سمت رویکردهاي طبیعی خود سوق پیدا کند؛ یعنی بسترسازی برای رشد و ساماندهی بازارها و تنظیم آن و جلوگیری از افراط و نظم بخشی.
امروز دنیا فهمیده است که بازار باید خدمتگزار اقتصاد ملی باشد نه ارباب آن و تحولات و رخدادهای ناشی از بحران مالی جهانی از سال 2008 میلادی تا به امروز تاییدی است بر این ادعا. این وظیفه بخش خصوصی است که به نحوی عمل کند که دولت پای نامرئی خود را از روی دست نامرئی بازار بردارد، اگر چنین نشود، نتیجه آن جز پافشاری چیزی نیست.