مراسم اهدای جایزه صلح نوبل به اتحادیه اروپا
در این گزارش به سوابق ضد بشری بریتانیا که دارای یکی از سیاهترین کارنامههای استعماری در اروپاست خواهیم پرداخت. لازم به ذکر است بدلیل کثرت موارد نقض حقوق بشر و جنایات انگلستان طی دورههای استعمار خود بر کشورهای جهان، تنها عمدهترین و مهمترین موارد آن اجمالا در این گزارش ذکر شده است.
آغاز استعمار انگلستان در آسیا
تاریخ
آغاز استعمار - نوین - را میتوان از قرن 15 و 16 میلادی دانست که
امپراطوری بریتانیا در سال 1599 با تاسیس کمپانی هند شرقی اين كمپاني
پايههاي سلطه استعماري بريتانيا بر مناطق زرخيز جنوب آسيا را
تحكيم كرد و از آن پس، كليه عمليات استعماري و روابط سلطهگرانه انگليس با
ملل جنوب آسيا، از طريق كمپاني هند شرقي انجام ميشد. نفوذ و سلطه عميق
بریتانیا بر هند، پس از گذشت سه قرن از تأسيس اين كمپاني،
موجب شد تا هند به عنوان بخشي از امپراطوری بریتانیا اعلام شود و ملكه
ويكتوريا به عنوان
امپراتوريس هند و انگليس، تاجگذاري نمايد. اين دوران، دوران غارت مردم هند
توسط انگلستان محسوب ميشود كه در پوشش روابط اقتصادي و تجارت و بازرگاني،
زمينهساز نفوذ سياسي در اين سرزمين گرديد.
ویل دورانت درباره هند و به طور کلی شرق در
برابر غرب می نویسد: «به خاطر داشته باشیم که مردم شمال هند یعنی نیمه
مهمتر هند با یونانی ها، رومی ها و خود ما هم نژاد هستند یعنی از همان نژاد
هند و اروپایی یا آریایی هستند.»(ص۱۴) زبان سانسکریت ریشه زبان اروپایی
است.
وی یادآور می شود که ریاضیات هندی چگونه توسط اعراب وارد غرب گردید و
همچنین پرداختن به مسائل دیگری چون فلسفه، مذهب و تمدن در هند و به طور عام
در شرق، که در جای خود قابل توجه است. در ادامه وی به این نکته اشاره دارد
که چگونه هندوستان توسط دزدان دریایی انگلیسی و فرانسوی مورد تهاجم و غارت
قرار گرفت و استعمار و استثمار چگونه در این کشور غلبه یافت و مردم این
سرزمین را در خود فروکشاند. وی می نویسد که انگلیسی ها همه چیز را در
هندوستان به فروش می رساندند آنها حتی حاکمان ایالت ها را با دریافت رشوه
به قدرت می رساندند، و هندوها را وادار می کردند گران بخرند و ارزان
بفروشند و این سیاست امپریالیستی بود که سبب گردید ۳۰ میلیون هندی در کلکته
به اوج بدبختی برسند.
سیاست امپریالیستی انگلستان 30 میلیون هندی در کلکته را به اوج بدبختی رساند
طی اشغال هند توسط
نیروهای بریتانیا،بر اساس منابع مختلف تاریخی، در دهه 1770 میلادی بیش از
10 میلیون هندی تنها در ایالت بنگال این کشور، بر اثر قحطی و گرسنگی،
بیماری، بدرفتاری و شکنجه به دست نظامیان انگلیس و یا بر اثر فشار کار
اجباری جان خود را از دست دادند.
ویل دورانت در ادامه به این مسئله اشاره می کند، به رغم
این که انگلیسی ها برای ثبات نظام فرهنگی، سیاسی و اقتصادی بریتانیا در
هندوستان اقداماتی را انجام دادند ولی هندوها نیز از آن بهره مند گردیدند
که می توان این اقدامات را این گونه برشمرد: ۱- منسوخ شدن رسم
«سوتی»(سوزاندن زنان بعد از مرگ شوهرانشان) ۲- وارد کردن تشکیلات سازمانی
به نهادهای رسمی هندوها ۳- منسوخ کردن نظام برده داری (که هندوها بهای
گزافی را برای آن پرداختند) ۴- احداث راه آهن (برای اهداف تجاری و نظامی)۵-
وارد کردن علم و تکنولوژی غرب به هندوستان. وی سیستم طبقاتی هند را نیز
مورد بررسی و تحلیل قرار می دهد ولی نکته قابل توجه سیستم مالیاتی بود که
انگلیسی های متجاوز در هند ایجاد کرده بودند.
10 میلیون هندی در دهه 1770 تنها در ایالت بنگال بر اثر استعمار انگلیس جان خود را از دست دادند
در حقیقت هندی ها می بایست در کشور خود به انگلیسی ها مالیات می پرداختند؛ «درصد مالیات ها نسبت به تولید ناخالص ملی در هند بیشتر از هر کشور دیگری در دنیا است تا همین اواخر این رقم معادل دو برابر درصد مالیات ها در انگلیس و سه برابر اسکاتلند بود.» انگلیسی ها به واسطه این مالیات های سنگین، هزینه سربازان هندی را، برای سلطه بر کل این شبه قاره تامین می کردند و بدون صرف هیچ هزینه اقتصادی و انسانی توانستند خود را بر کل هندوستان مسلط سازند، در حقیقت از خود هندی ها برای استعمار و استثمار هندوستان بهره بردند. وی معتقد است که هندوها در برابر این همه ستم هیچ فریادرسی نداشتند. ویل دورانت در ادامه به چگونگی انهدام اقتصادی هندوستان می پردازد و می نویسد: «شرایط اقتصادی هند نتیجه اجتناب ناپذیر استثمار سیاسی آن است.»
از سال 1942 نیز قحطی دیگری به دلیل تصمیم استعماری دولت بریتانیا و شخص چرچیل در هندوستان به وقوع پیوست که در حدود 5 میلیون هندی دیگر را به کام مرگ کشاند. طی سالهای 1942 تا 1944 بین 3/5 تا 5 میلیون هندی بر اثر قحطی جان باختند. به دستور چرچیل در این سالها، تمامی کشتیهایی که برای انتقال مواد غذایی به هند مورد استفاده قرار میگرفت، به انتقال تجهیزات و آذوقه برای نیروهای نظامی انگلستان در شمال آفریقا به کار گرفته شدند و بدین ترتیب قحطی بزرگی این بار نیز در ایالت بنگال هند جان میلیونها هندی را گرفت.
در حدود 5 میلیون هندی طی سالهای 1942 تا 1944 بدلیل گرسنگی جان باختند.
گسترش استعمار به آفریقا
در پايان جنگ هاي ناپلئون در سال 1814 ميلادي، بريتانيا مستعمره هلندي "كيپ" در آفريقاي جنوبي را اشغال كرد. مهاجران هلندي كه بوئرها ناميده ميشدند (بوئرها در زبان هلندي به معني كشاورزان است) ميخواستند رسوم و مذهب كالوينيست خود را حفظ كنند. بنابراين آنها از كيپ مهاجرت كرده و با كاروان بزرگي از گاريها كه توسط گاوها كشيده ميشدند راه شمال را درپيش گرفتند. بوئرها در سر راه خود به قبايل "زولو" برخورد كردند. جنگهاي بي وقفهاي بين بوئرها و قبايل زولو رخ ميدهد.
زولو در لغت به معنای "آسمان" است. زولوها یکی از تیرههای نژادی و زبانی در آفریقا بودند که طی سالهای ۱۸۳۰-۱۸۳۹ با بوئرها در جنگ بود، و سرانجام در سال ۱۸۸۰ مغلوب بریتانیا شدند.
جنگ از ۱۶ دسامبر ۱۸۸۰ آغاز شد. در دور اول جنگ، انگلیسی ها شكست خوردند و فرمانده آنان ژنرال «كالی» نیز كشته شد. ویلیام گلدستون نخست وزیر وقت انگلستان كه چنین دید و به واقعیت پی برد، از در سازش وارد شد و خود مختاری ترانسوال را بپذیرفت.
پس از كشف طلا در ترانسوال، هزاران انگلیسی برای كار در معادن وارد این منطقه شدند و شهر ژوهانسبورگ یك روزه ساخته شد.
بوئرها
كه چنین دیدند بر كارگران غیر بومی و شركت های انگلیسی استخراج طلا،
مالیات سنگین بستند و تازه واردین را از شركت در انتخابات و كسب مقام دولتی
در آن منطقه محروم كردند. این وضعیت، باعث اعتراض معدنداران شد و به وزارت
مستعمرات در لندن شكایت بردند. این وزارت به دولت محلی بوئرها اولتیماتوم
داد كه به آن توجه نشد. به دستور لندن نیروی نظامی انگلستان مستقر در «كیپ»
وارد عمل شد و دور دوم جنگ از یازدهم اكتبر ۱۸۹۹ آغاز گردید و هر حمله
نظامی انگلیسیها به شكست انجامید.
این بار بوئرها از شیوه جنگ چریکی استفاده میكردند، لباس غیر نظامی میپوشیدند و از كمینگاه حمله میبردند.
همچنین، این بار دولتهای اروپایی متخاصم با انگلستان به ویژه آلمان به
بوئر اسلحه برتر و آموزش نظامی می دادند، به گونه ای كه تا آخرین ماه های
این جنگ ۲۹ ماهه از نیروی ۲۵۰ هزار نفری انگلستان كار موثری برنیامد.
انگلستان بهترین سربازان و ژنرالهای خود از جمله ژنرال كیچنر، ژنرال كمپ ،
ككویچ و رابرتز را به جنگ بوئرها فرستاده بود.
سربازان بوئر در جنگ بوئرها (1902- 1899)
جنگ در ۳۱ ماه ۱۹۰۲ با امضاد پیمان ورینیگینگ پایان یافت. دولت انگلستان طبق این پیمان ۳ میلیون پوند به بوئر ها داد، خود مختاری آنان را برسمیت شناخت و قول داد كه بعدا اجازه دهد جمهوری فدرال آفریقای جنوبی را تشكیل دهند و به این وعده های خود هم عمل كرد.
این جنگها اختلاف سفید و سیاه را در آفریقای جنوبی افزایش داد
زیرا در طول جنگ، انگلیسیها سعی كرده بودند از سیاهپوستان محلی بر ضد
بوئرها استفاده كنند. سرانجام بوئرها (افریكانرها) با محروم كردن اكثریت
سیاهپوست، حكومت اقلیت ایجاد كردند كه تا آخرین دهه قرن بیستم ادامه داشت.
بوئرها در زمينهايي كه از تملك قبايل زولو خارج كرده بودند، جمهوري ناتال را تاسيس ميكنند.اما بريتانياييها اين منطقه ساحلي را كه از نظر آنها استراتژيك محسوب مي شد، از چنگ بوئرها درمیآورند.بنابراين بوئرها به قلب آفريقاي جنوبي مهاجرت كرده و جمهوري ترانسوال و كشور آزاد اورانژ را تاسيس مي كنند. بوئرها تصور مي كردند كه ديگر از تهاجم بريتانيايي ها درامان هستند.اين خرده كشورها هنگام تاسيس به ترتيب داراي 25000 و 10000 نفر جمعيت سفيدپوست بودند.
پس از آن که آفریکانرها در ويتواترز راند، منطقهای که انگلیس پس از نخستین جنگ با بوئرها (81-1880) به آنها واگذار کرد، وقوع دومین جنگ میان انگلیس و بوئرها (1902-1889) اجتنابناپذیر بود. انگلیسیها میخواستند در طلا سهیم باشند. دوم، انگلیسیها از این که آفریکانرها با فروش این طلاها ثروتمند شوند احساس خطر میکردند، چرا که ممکن بود با متحد دیگرشان آلمان همدست شوند و دیگر قلمروهای انگلیس را در جنوب آفریقا به خطر بیفکنند.
اما نيروهاي انگليس تحت فرماندهي جديد رابرتس و كيچنر معادله جنگ را تغيير داده و شهرهای تحت محاصره را آزاد ساخت اما بوئرها به جنگ چریکی موفقیتآمیز خود ادامه دادند. کیچنر دست به اجرای سیاست زمین سوخته زد. بوئرها و مردم محلی سرپناه و منابع غذایی خود را از دست دادند. از آن گذشته، انگلیسیها 50 اردوگاه کار اجباری راهاندازی کردند. بیش از 26 هزار زن و کودک در این اردوگاهها جان خود را از دست دادند.
وقتی امیلی هاب هاوس در ژانویه 1901 از اردوگاه بلومفونتاین بازدید کرد با دیدن شرایط نزدیک به دو هزار اسیر ساکن در آن وحشتزده شده بود. بنا بر گزارشهای وی، اوضاع در اردوگاههای دیگر- کیمبرلی، نوروالزپونت، اسپرینگفونتاین- نیز به همین صورت بود.
دلیل این که انگلیسیها این اردوگاهها را به راه انداختند و دست به سیاست زمین سوخته زدند این بود که قادر به تاب آوردن در برابر جنگافزارهای چریکها نبودند. اما سرودها، روزنامهها و عکسهایی از سربازان به ظاهر پیروزمند تصویر دیگری به نمایش میگذاشتند. تصویر ارائهشده همانند امروز باشکوه بود. ذهنیت کلی افکار عمومی را با ارائه این تصویر شکستناپذیر و باعظمت تحت کنترل درآوردند.
بمباران شیمیایی عراق به دستور چرچيل
انگلیسیها 82 سال قبل سلاحهای شیمیایی خود را درعراق آزمایش کردهاند.
به گزارش روزنامه الحیات تاریخچه استفاده از سلاحهای
کشتارجمعی درعراق که نیروهای امریکایی و انگلیسی نگران آن سلاحها بودند و مقدمات اشغال عراق در سال 2003 را فراهم کرد، به اوایل قرن بیستم یعنی زمانی که مقامات انگلیسی ازاستفاده
اینگونه سلاحها به شدت دفاع میکردند برمیگردد.
درسال 1919 سرهنگ آرتور هریس ملقب به هریس بمب افکن گفت: اعراب و
کردها اکنون میفهمند که معنی واقعی بمباران چیست زیرا ظرف 45 دقیقه
میتوانیم روستاها و یک سوم ساکنان آن را نابود کنیم.
در آن زمان فرماندهی نیروی هوایی انگلیس درخاورمیانه که کمتر همت به
سرکوب مخالفان اشغالگری انگلیس بسته بود آزمایش سلاح شیمیایی
بر اعرابی که سرسختانه مقاومت میکردند را تقاضا کرد.
وینستون چرچیل وزیر جنگ وقت حمایت گسترده خود را از بکارگیری گازهای سمی برضد
عشایر عراق اعلام کرد. استفاده ازگازهای کشنده درسال 1920 نیز ادامه یافت.
نیروی هوایی انگلیس باردیگر درسال 1925 ازاین سلاحها برای سرکوب
اهالی سلیمانیه عراق استفاده کرد.
انگلیسیها پاسخ ناآرامیهای داخل عراق را با حملات شيميايي ارتش در جنوب،
و بمباران جنگندههای نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا
در شمال و جنوب دادهاند. وقتی قبایل عراقی برای احقاق حقوق خود قد علم کردند، ما سگهاي جنگي خود را به روی آنها باز کردیم تا "آرامش و امنیت آنها را تأمین کنیم". بمبگذاري،
بمباران شبانه، بمبافکنهای سنگین، بمبهای تأخیری (که به خصوص جان کودکان را
تهدید میکند) همه و همه در طول حملات بر روستاهای کاهگلی و سنگی در زمان حکومت جامعه
ملل انگلیس رخ داد.
چرچیل: من به شدت با
استفاده از گازهای سمی علیه این قبایل بیتمدن برای گسترش وحشت میانشان
موافقم
نیروی هوایی سلطنتی در آغاز به منظور سرکوب شورش اعراب و کردها و محافظت از ذخایر نفتی تازهاکتشافشده، و محافظت از شهرکنشینان یهودی در فلسطین و دور نگاه داشتن ترکیه به عراق اعزام شد.
چرچیل به خصوص بر استفاده از سلاحهای شیمیایی مصّر بود و میگفت این سلاحها باید علیه اعراب سرکش به طور آزمایشی به کار روند. "من به شدت با استفاده از گازهای سمی علیه این قبایل بیتمدن برای گسترش وحشت میانشان موافقم." به بیان امروزی باید از اعراب زهرچشم میگرفتند و استفاده از گازهای سمی این کار را میکرد.
در این راستا حملات به روستاها آغاز شد. فرمانده اسکادران هریس پس از تعدادی از این دست حملات اعلام کرد:" اعراب و کردها تا الان دیگر فهمیدهاند که بمباران واقعی یعنی با خاک یکسان کردن یک روستای کامل در عرض 45 دقیقه و کشته و مجروح شدن یک سوم جمعیتش با استفاده از چهار یا پنج دستگاه است. بدین روش آنها دیگر هیچ هدف حقیقی برای حمله، هیچ فرصتی برای قد علم کردن و یا گریختن برایشان باقی نمیماند."
یکی دیگر از روشهای انگلیسیها در برخورد با عراقیان به رگبار بستن اهالی قبایل در حال فرار از آلودگی شیمیایی بود. با این روش چندین هزار عراقی دیگر نیز کشته شدند.
چرچیل: "آنها را کباب کنید."
هدف نیروهای متفقین نابود کردن مردم آلمان به ترسناکترین شکل ممکن بود. در 13 فوریه 1990، 45 سال بعد از ویرانی درسدن، دیوید ایروینگ (David Irving)، در کاخ فرهنگ درسدن به سخنرانی پرداخت. ایروینگ در سخنرانی خود به جملهای مشهور از چرچیل اشاره کرد: " نمیخواهم در مورد چگونگی نابود کردن اهداف با اهمیت اطراف درسدن به من پیشنهاد دهید. من پیشنهادهایی میخواهم در مورد چگونگی کباب کردن 600000 پناهندهای که از برسلاو به درسدن آمدهاند." اما کباب کردن آلمانها برای چرچیل کافی نبود. وی در صبح روز بعد از بمباران به هواپیماهای سبک دستور داد که بازماندگان بمبارانها را در ساحل رودخانه الب (River Elbe) به رگبار ببندند.
تصاویری از شهر درسدن پس از بمباران |
بنا بر اسناده افشاشده توسط گاردین، دانشمندان نظامی انگلیس صدها سرباز هندی را به اتاقهای گاز فرستاده و آنها را در معرض گاز خردل قرار دادهاند. اکنون ثابت شدهاست که گاز خردل میتواند موجب سرطان و بیماریهای دیگر شود.
بسیاری از این سربازان دچار سوختگی شدید پوست، شامل نواحی تناسلی، شدند. برخی نیز از شدت سوختگی در بیمارستان بستری شدند.
زمانی که هند تحت استعمار انگلیس بود سربازان هندی تحت فرمان ارتش انگلیس خدمت میکردند.
آزمایشهای انجامگرفته بر روی سربازان هندی بخش بسیار کوچکی از پروژه عظیم آزمایش سلاحهای شیمایی پورتون بر روی انسان است. بین سالهای 1916 تا 1989 بیش از 20 هزار سرباز هندی در معرض آزمایشهای سلاحهای شیمیایی، از جمله گازهای سمی، همچون گاز اعصاب و گاز خردل، در پورتون قرار گرفتند. این آزمایشها به منظور تعیین میزان گاز مورد نیاز برای ایجاد تلفات در میدان جنگ بوده است.
پورتون داون که در سال 1916 پایهگذاری شده است، قدیمیترین مرکز تحقیقات سلاحهای شیمیایی است. این مرکز در دهه 40 و 50 سلاحهای بیولوژیکی، عمدتاً بمبهای سیاهزخم، نیز تولیده کرده است.
قفس اسرارآمیز لندن، شکنجهگاه مخفی انگلستان
بین ژوئیه 1940 و سپتامبر 1948 سه عمارت باشکوه در قلب لندن پایگاه یکی از محرمانهترین تشکیلات نظامی انگلیس بود: دفتر مرکز بازجویی مشروح در لندن، معروف به قفس لندن.
قفس لندن را MI19، بخشی از دفتر جنگ که مسئول گردآوری اطلاعات از اسرای جنگی دشمن بود، اداره میکرد، و افراد اندکی خارج از این سازمان دقیقاً پشت حصار سیم خارداری که این سه عمارت را از خیابانهای شلوع و پارکهای غرب لندن جدا میساخت چه میگذشت.
سالها بعد تونی وایتهد، روانپزشک، در خاطرات خود نوشت که وقتی سرباز جوانی بود، روزی برای تحویل یک گروهبان سرکش اس اس به قفس به آنجا رفته بود که یک افسر نیروی دریایی آلمان در لباس فرم بر روی دست و پاهایش میبیند که مشغول تمیز کردن زمین است. با دیدن این صحنه خشکش میزند. یک نگهبان درشتاندام نیز در کنار آن افسر ایستاده بود و یک پایش را روی کمر او گذاشته بود و سیگار میکشید. وقتی وایتهد سه روز بعد برای تحویل گرفتن زندانی خود دوباره به آنجا رفت، دید که آن مرد به شدت در خود فرو رفته است و به ندرت سرش را بالا میآورد و وی را "قربان" خطاب میکرد. وی مینویسد: "واقعاً نمیدانم در قفس لندن چه بلایی بر سر او آورده بودند."
گاردین پس از بررسی هزاران سند در آرشیوهای ملی و نیز آرشیوهای کمیته بینالملل صلیب سرخ در ژنو به اسرار پشت پرده در رابطه با طرز برخورد با این زندانی و بسیاری زندانیان دیگر مانند او دست یافته است.
یکی از استفادههایی که از قفس لندن میشد یک مرکز شکنجه بود که در آن تعداد بسیار زیادی از افسران و سربازان آلمانی در معرض بدرفتاری نظاممند قرار میگرفتند. در کل 3573 نفر پایشان به این قفس باز شده، و بیش از هزار تن از آنها متقاعد شدهاند که درباره جرایم جنگی اطلاعات خود را اعلام کنند. وحشیگری در برخورد با زندانیان با آغاز جنگ پایان نیافت. تعدادی غیرنظامی آلمان نیز به این زندانیان که تا سال 1948 مورد بازجویی قرار میگرفتند پیوستند.
قفس لندن دارای فضای کافی برای 60 زندانی، و 5 اتاق بازجویی بود.
در آرشیوهای ملی اسنادی از روشهای شکنجه به کار رفته در قفس است. یکی از این روشها این بود نگهبانان وظیفه داشتند هر 15 دقیقه یکبار با پا به در سلول زندانیان بکوبند تا نتوانند بخوابند.
در میان این اسناد نامه شکایت مفصلی از یک کاپیتان اس اس، فریتس نئوشلاین به چشم میخورد که درباره طرز برخورد با وی پس از انتقالش به قفس در اکتبر 1946 نوشته است. وی ادعا کرده است که چون او "نتوانسته بود باب میل آنها اعتراف کند" لباسهایش را از تنش درآوردند و تنها یک پیژامه به وی دادند و چهار روز و شب به او اجازه خواب ندادند و از غذا محرومش کردند. وی ادعا کرده است که ابتدا مجبورش میکردند فعالیتهای بدنی شدیدی انجام دهد تا آنجا که از هوش برود. سپس او را وادار میکردند در دایرهای کوچک به مدت چهار ساعت راه برود. حتی سربازان عادی بدون درجه نیز مدام به او لگد میزدند. او را در آب سرد فرو میکردند، از پلهها به پایین هل میدادند و با چوب کتک میزدند. او همچنین ادعا کرده است که او را مجبور به ایستادن کنار یک بخاری بزرگ گازی میکردند و سپس در حمام حبس میکردند و از همه سو به روی او آب یخ میریختند. وی در نامه خود نوشته است که مأموران به قدری زندانیان را کتک میزدند که زندانیان به آنها التماس میکردند که بکشندشان.
زمانی که نئوشلاین این اطلاعات را فاش کرد، به جرم کشتار 124 سرباز انگلیسی، در شرف اعدام بود.
"... شاید چند هفته یا حتی چند ماه دیگر از شما بخواهم که آلمان را آغشته به گاز سمی کنید، اگر قرار به این کار باشد، بیایید به بهترین شکل ممکن این کار را بکنیم."
چرچیل
جنايت در ايرلند شمالي
در شمال ایرلند شواهد معتبری در رابطه با تعداد موارد کشتار شهروندان غیرنظامی از سوی سربازان انگلیسی موجود است. بین سالهای 1970 و 2000 پرسنل نظامی انگلیس بیش از 300 شهروند مرد، زن و کودک را به قتل رسانیدهاند. تمامی قربانیان غیرمسلح بودند و هیچ یک خطر جانی برای سربازان انگلیسی به شمار نمیرفتند. در میان کشتهشدگان کشیشان کاتولیک، زنان مسن، کودکان و حتی دختران نوجوانی همچون آنت مکگویگان، 14 ساله، که از فاصلهای نزدیک به پشت سرش شلیک شده است، به چشم میخورند.
به تازگی اسنادی از دولت انگلیس منتشر شده است که در سال 1972 به تمامی سربازان انگلیسی متهم به کشتار شهروندان غیرنظامی در شمال ایرلند بخشودگی تعلق گرفت. از جمله قربانیان کاتلین تامپسون بود. وی در تاریخ 6 نوامبر 1971 وقتی در حیاط خانهاش ایستاده بود به دست یک سرباز انگلیسی به ضرب گلوله کشته شد. هیچ کس برای این اتفاق محکوم و مجازات نشد و پس از نه سال مبارزه شوهرش برای مجازات قاتل تنهای کاری که دولت انگلیس انجام داد دادن یک چک به مبلغ £84.07 بود که وی آن را پاره کرد.
یکی دیگر از این قربانیان استفان مککانومی، 11 ساله بود. وی به دست سرجوخه نایجل رابرت از پشت سر با شلیک گلوله کشته شد. این بار نیز کسی در رابطه با این قتل دستگیر و مجازات نشد.
بابی ساندز؛ نمایندهای که کشته شد
روبرت جرارد بابی ساندز (Robert
Gerard "Bobby" Sands) یکی از اعضای
داوطلب ارتش مشروط جمهوری ایرلند و نیز عضو پارلمان بریتانیا بود که در در زندان
"اچام پریون میز" (HM Prison Maze) در
پی اعتصاب غذای طولانیمدت درگذشت.
روبرت جرارد بابی ساندز، نماد آزادیخواهی و مبارزه مردم ایرلند علیه استعمار انگلستان
وی رهبر جنبش اعتصاب غذا در سال 1981 بود و پس از مرگ وی موج جدیدی در میان جوانان ایرلندی برای کسب استقلال از بریتانیا آغاز گردید.ساندز در سال 1972 به ارتش مشروط جمهوری ایرلند (Provisional IRA) پیوست. این ارتش در سال 1969 از ارتش جمهوری ایرلند و متعاقب برخی اختلافات ایدئولوژیکی و تاکتیکی شکل گرفته بود و هدف آن کسب استقلال ایرلند شمالی از انگلستان بود.
ساندز
در اکتبر 1972 بازداشت شده و متهم به
مالکیت چهار سلاح سبک شد که در خانه محل سکونت وی کشف شده بودند. وی در
آوریل 1973
به چهار سال زندان محکوم شده و در آوریل 1976 از زندان آزاد گشت. وی پس از
آزادی از زندان فعالیت خود را در جنبش استقلالطلبی ایرلند شمالی ادامه
داده و چند بار دیگر نیز محاکمه گشت تا اینکه در سال 1977 به جرم حمل سلاح
گرم به
14 سال زندان محکوم شد. وی این دوره 14 ساله را باید در زندان "اچام پریون
میز" که با نام
"لانگکش" (Long
Kesh) نیز خوانده میشد
سپری میکرد.
اعتصاب غذای سال 1981 ایرلند (دومین اعتصاب غذای زندانیان ایرلندی) با امتناع ساندز از غذا خوردن در 1 مارس 1981 آغاز گردید. ساندز تصمیم گرفت که دیگر زندانیان نیز باید با فاصله زمانی از یکدیگر به اعتصاب بپیوندند تا با بدتر شدن حال زندانیان در چندین ماه متوالی این جنبش در میان افکار عمومی اهمیت یابد.
"ما مردمانی جوان با پیشینهای پاک و
میراثی اندک نیستیم. ما بخش اعظمي از ثروت و تجارتجهان
را به چنگ آوردیم. تمام قلمروهایی که
خواستهایم را به دست آوردهایم. مستعمرات وسيعي كه ما با خشونت و به زور
به دست آورديم و هرگز تعرضي هم به آنها نشد، در نظر ديگران بيش از خودمان
غيرمنطقي و غيرقابل توجيه است." چرچيل
آیا کسی تصورش را هم میکند که انگلیسیها روستاها را به آتش کشیده، به زنان و کودکان تجاوز جنسی کرده، زندانیان را بدون محاکمه اعدام کرده، مردم محلی را با گرسنگی دادن به قتل رسانیده، افراد بومی را به آبله مبتلا و به تریاک و الکل معتاد کردهاند؟ اینها تنها بخش کوچکی از جرایم انگلیس است.
انگلیس بین سالهای 1815 تا 1948 بر سریلانکا حکمفرمایی
کرد. انگلیسیها با ورود به سریلانکا روستاها و مزارع را به آتش کشیدند، دامها را
از بین بردند، پوشش گیاهی را نابود کردند و بیرحمانه مردم را به قتل رسانیدند.
زمینهای کشاورزیشان را غارت کردند و شروع به کشت محصولات نقد کردند، که در نتیجه
آن محیط زیست و پوشش طبیعی این ناحیه تحت تأثیر منفی قرار گرفت.
مرگ
شهروندان عراقی زیر شکنجه نظامیان انگلیس
گزارشها و تصاوير بسياري از شكنجه شهروندان عراقي در زندانهاي نيروهاي اشغالگر در اين كشور منتشر شده كه براساس آن، تا كنون بسياري از اين زندانيان زير شكنجه جان خود را از دست دادهاند.
در گزارشي که تصاویر دلخراشی را نیز از بهاء موسی منتشر کرده آمده است که نیروهای امنیتی انگلیس مدام از شکنجه و آزار جنسی علیه زندانیان استفاده میکردهاند که یکی از نمونههای آن موسی بوده که متأسفانه در زمانی که در بازداشت بوده جان خود را از دست داده است.
پايگاه تحيلي آنتیوار در اين رابطه مينويسد: بیشتر نظامیان انگلیسی به دلیل بدرفتاری با زندانیان و کشتار شهروندانی که در نهایت بیگناه شناخته میشوند، محاکمه خواهند شد.
بها موسی تنها در دو روزی که در بازداشت انگلیسیها بوده 93 جراحت برداشته و در اثر همین جراحات جان باخته است. این درحالی است که اساساً اتهام این کارمند پذیرش هتل در عراق مشخص نشده و هیچگاه نیز محاکمه نشده است. عجیبترین نکتهای که در گزارش منتشر شده از سوی آنتیوار به آن اشاره شده این است که انگلیسیها چنین شکنجههای هولناکی را در خفا انجام نمیدادهاند بلکه همه این موارد را به صورت آشکار و در برابر دیدگان سایر زندانیان و زندانبانان انجام میدادهاند.
رابیندر سینگ، وکیل مدافع خانوادگی بها موسی 26ساله، که درطول بازپرسیهای نیروهای انگلیسی کشته شده، اعلام کرد: نیروهای انگلیسی در عراق به طور مداوم از شیوههای بازپرسی ممنوعه که از سوی دولت انگلیس در سال 1972 ممنوع اعلام شده، علیه شهروندان عراقی استفاده میکنند.با این همه و در پی شکایت خانواده این زندانی کشته شده و سایر آسيبديدگان از شکنجههای وحشیانه و ضدانسانی افسران انگلیسی، یکی از عاملان این حادثه تنها به 12ماه حبس محکوم شد. سرجوخه «دونالد پین» که در یک نوار ویدئویی در حال بدرفتاری با بها موسی است، به 12 ماه زندان محکوم شده است. این در حالی است که گزارش آنتیوار تأکید کرده که عمده این افسران بدرفتار و خاطی با زندانیان عراقی قرار است محاکمه و محکوم شوند.
همچنین پلیس انگلیس اخیراً اتهامات وارده علیه سازمان اطلاعاتی این کشور موسوم به «MI6» را بررسی میکند. در همین حال منابع آگاه خبری از وجود صدها شکایت در زمینه شکنجه و توهین به غیرنظامیان عراقی توسط نیروهای انگلیسی خبر میدهند که وزارت دفاع این کشور را کاملاً درگیر کرده است.
روزنامه گاردین نیز در مطلبی در این خصوص نوشت: تحقیق درباره شکنجه زندانیان در انگلیس موجب هراس مقامات این کشور شده به نحوی که وزارت کشور انگلیس نسبت به عواقب انجام تحقیقات درباره آزار زندانیان هشدار داد.
کمیته حقیقتیاب مربوط به موضوع قتل اين کارمند پذیرش هتل در بصره عراق اعلام کرده است که وزارت دفاع انگلیس مسئول مستقیم مرگ این جوان 26ساله عراقی است.چند تن از سربازان "هنگ
لنکشایر گردان اول کوئین" در
سال 2003 پس از 48 ساعت شکنجه و اعترافگیری از بها موسی، وی را به
شدیدترین وجه
به قتل میرسانند. سرهنگ جورج مندونكا مسئوليت اين گردان را بر عهده داشته
است و به اعتقاد قاضي پرونده، وي در جريان شكنجههاي اعمال شده بوده است.
وي همچنين به انجام اقدامات خشونتبار در ارتش و در برخورد با زندانيان
مشهور است.
قاضی "کیج" به خبرنگار دیلی میل گفته است که اگر ستوان "کریگ راجرز"، فرمانده هنگ مورد نظر در این اقدام سربازان دخالت میکرد، "بها موسی" زنده میماند.
در پی این اعلان گزارش کمیته حقیقتیاب، "ويلیام فاکس" وزیر دفاع انگلیس در اقدامی نمادین خواستار شکستن چیزی که آن را "توطئه سکوت" خواند شد و اقدام سربازان انگلیسی را "عملی شرمآور و اسفبار" نامید.
ژنرال "پیتر وال"، فرمانده ارتش انگلیس، نیز در اعلام نتیجه کمیته حقیقتیاب ابراز داشته که این عمل ارتش را بدنام کرده و قانون شکنی نظامی میباشد.
"بها موسی" که کارمند هتل بود در سپتامبر 2003 در بصره دستگیر شد و پس از 48 ساعت شکنجه و ضرب و شتم توسط نظامیان انگلیسی جان باخت. وی هنگام مرگ 93 زخم و اثر شکنجه بر بدن خود داشت.
پرونده قتل بها موسی در سال 2007 با حضور شش متهم از اعضای ارتش انگلیس در یک دادگاه نظامی بررسی شد که در نهایت پنج نفر تبرئه شدند و یک نظامی دون پایه به نام سرجوخه "دونالد پین" که در شکنجه و آزار و اذیت مردم عراق شهرت بسیاری دارد و از عوامل اصلی مرگ "موسی" بوده، پس از پذیرش جرم خود از سوی قاضی "کیج" فقط به یک سال حبس محکوم شد. سرهنگ "جرج مندونکا" و بقیه عوامل بی گناه شناخته شدند.
طی سال های اخیر صدها شکایت از سوی خانواده های کشته شدگان عراقی علیه دولت انگلیس مطرح شده است ولی تاکنون هیچ یک از نظامیان انگلیسی با مجازات و محکومیت جدی قضایی مواجه نشده اند.
دولت انگلیس همزمان تلاش کرده است با پرداخت غرامت به برخی از خانواده ها از ادامه پیگیری این پرونده ها در دادگاه های این کشور و دیگر مراجع قضایی بین المللی جلوگیری کند.
«دونالد پین» همچيني در سپتامبر 2003 اعتراف کرد که عضوی از گروه سربازان به فرماندهی ستوان راجرز بوده است. به گفته وی، تمامی اعضای این گروه با اسرا بدرفتاری میکردند. وی در بیانه خود گفته است" به چشم خودم دیدهام که تمامی اعضا، از جمله خود ستوان راجرز، به شدت به اسرا لگد و مشت میزدند." یک بار حتی ستوان راجرز یک قوطی نفت مقابل یکی از اسرا که پسر جوانی بود قرار داد و روی سرش آب ریخت و سپس کبریتی را آتش زد تا پسر گمان کند او قصد آتش زدنش را دارد و زجر بکشد.
ویدیویی در این رابطه ارائه شده است که دونالد پین را در حال فریاد زدن و دشنام دادن به اسرای عراقی نشان میدهد که مجبورشان کرده بوده که در وضعیتهای دردناک فیزیکی بایستند.
وزارت دفاع انگليس پس از علني شدن اين رسوايي حاضر به پرداخت 2.83 میلیون دلار خسارت به خانوادههای آقای موسی و نه عراقی دیگر که مورد بدرفتاری از سوی سربازان انگلیسی قرار گرفته بودند شد.
همچنان 1000 سرباز انگلیسی ديگر به جرایم جنگی در تجاوز آمریکا به عراق در سال 2003 و اشغال این کشور متهماند. بیشتر این اتهامات به بدرفتاری با اسرا مربوط میشود. با این که یافتههای تحقیقات نشان میدهد که با اسرا بدرفتاریهای "نظاممند" میشده است، انگلیس همواره از اتهامات جرایم جنگی شانه خالی کرده است.
و جنايات انگليس همچنان ادامه دارد...