مجله
شبانه باشگاه خبرنگاران،
به دنبال حضور میلیونی مردم ایران درسالروز سي وچهارمین بهارانقلاب ، ستون سر مقاله امروز روزنامه کیهان، به مقاله ای از سعدالله زارعي و با عنوان«توفنده تر از هميشه »اختصاص یافت:
«من نمي توانم تصور كنم كه بشر بتواند يك ملت سي و چند ميليوني را در مدت كوتاهي اينطور هم زبان بكند، هم قلب بكند... اين نمي تواند جز اراده الهي باشد و من هم از اول اين معنا را احساس كرده بودم به اين كه در اين نهضت، ملت به خواست خدا وحدت پيدا كرده است.»
1- آنچه در اين بيانات رهبر كبير انقلاب اسلامي (صحيفه امام، ج6 ص173) آمده است مي تواند حقيقت آنچه در روز گذشته و در سي و چهارمين سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي در سراسر كشور - از مركز تا شهرها و روستاها- اتفاق افتاد را بيان كند و بدون چنين نگاهي امكان تجزيه و تحليل حضور ميليونها نفر- كه عمدتا هم جوان بودند- وجود ندارد.
روز گذشته دنيا شاهد يك پديده استثنايي بود. هيچ انقلابي در 1000 سال گذشته نتوانسته است دهها سال پس از پيروزي، با همان شادابي روزهاي اول بر دوش توده هاي مردم، استمرار پيدا كند. در واقع در ايران در هر سالگرد شاهد حضوري هم وزن حضور مردم در «انقلاب اول» هستيم و از قضا دنيا هم در هر سالگرد، به خيابانهاي منتهي به «ميدان آزادي تهران»- و مشابه آن در ساير شهرستانهاي كشور- به چشم «شاخص» ادامه انقلاب نگاه كرده و دست آخر در هر 22 بهمن به اين جمعبندي مي رسد كه «انقلاب ادامه دارد».
چه كسي مي تواند يك ملت را سي و چهار سال پس از پيروزي انقلاب اينگونه به صحنه آورد؟ آيا اين نتيجه فعاليت نخبگان سياسي است؟ آيا نتيجه فعاليت دولت و ساير دستگاههاي كشور است؟ آيا نتيجه كار دستگاههاي تبليغاتي اعم از نهادهايي نظير مراكز علميه و صداو سيما و... است؟ آيا نتيجه كار شبكه هاي اجتماعي است؟ آيا نتيجه كار شخصيت هاي برجسته در كشور است؟
نمي خواهيم و نمي توان منكر نقش آفريني و تاثير اين نقش آفريني در تداوم انقلاب اسلامي شد، اما واقعيت اين است كه ابعاد آن چيزي كه همه ساله در روز 22 بهمن در كشور اتفاق مي افتد از همه اين ها فراتر است؛ آن نيرويي كه در روز 22 بهمن پير و جوان را تحت هر شرايطي - تهديد يا عدم تهديد، شرايط سخت يا عادي- به ميدان مي آورد، يك نيروي ويژه است كه ابتدا قلب ها را به حركت درمي آورد و سپس صحنه هاي حضور عظيم مردمي را به وجود مي آورد. هر كسي كه در اين تظاهرات شركت مي كند اين نيروي عظيم بسيج كننده را در درون خود مي يابد و بدون درنگ مي گويد «خدا».
دنياي غرب و شرق و ... نمي تواند تاثير حياتي و قاطع خدا در حركت عظيم ملت ايران را درك نمايد و از اين رو هر سال با تجزيه و تحليل مادي پيش بيني مي كند كه اين بار مردم اقبال چنداني به حضور ندارند. همانطور كه حضرت امام خميني-س- فرمودند اين حضور گسترده نمي تواند جز با «اراده الهي» باشد.
اما البته همه مي دانيم كه اراده الهي بستر و مجرايي براي بروز دارد. اراده الهي با «سنن الهي» در هم آميخته است و مي دانيم كه يكي از سنت هاي قطعي الهي «قابليت فعلي» است ( كما اينكه در آيه 11 سوره رعد مي فرمايد ان الله لايغير ما بقوم حتي يغيروا ما بانفسهم). اين يكي از اصلي ترين نكاتي است كه راه اسلام اصيل را از راه «اسلام التقاطي» و «اسلام انحرافي» جدا مي نمايد.
التقاطي ها و انحرافي ها وانمود مي كنند كه فرد مي تواند به فقه و سنت هاي حوزوي اسلام پشت پا بزند و با يك نگاه عرفاني بطور مستقيم به خدا رسيده و از «الطاف خاص» آن بهره مند شود در حاليكه پيروان اسلام اصيل معتقدند راه رسيدن به خدا جز از طريق كتاب و سنت و پيروي از حاملان اصيل اين دو ميسّر نيست.
در طول دوران 34 ساله انقلاب اسلامي ايران، بارها چهره هايي نامدار - كه البته نام و نانشان مديون محرومين وفادار به اسلام بودند- منحرف شده و از ميدان خارج شدند و حتي به صف دشمن پيوسته و به آلت فعل او تبديل گرديدند. در ميان آنان بعضي از روحانيون برجسته و بعضي از مقامات عاليرتبه هم بودند ولي با انحراف آنان، مردم منحرف نشده و با كنار زدن آنان راه را با استقامت ادامه دادند و خداوند متعال هم متقابلا روند امور را به نفع آنان به گونه اي رقم زد كه هر اتفاق داخلي، منطقه اي و بين المللي به نفع شان تمام شد هر چند كه شياطين شرق و غرب با استفاده از تجهيزات مختلف و در صفوفي متحد به اين ملت فشار وارد مي كردند.
در اين ميان هيچ جنگي در منطقه اتفاق نيفتاد مگر آن كه در نهايت به ضرر دشمن و به نفع مردم ايران تمام شد و اين در حالي بود كه دشمن در بعضي از اين حوادث براي به نتيجه رسيدن، صدها ميليارد دلار هزينه كرد، و هزاران نظامي خود را از دست داد و حال آن كه در همان حوادث، اين ملت با كمترين هزينه و عمدتا حتي بدون دادن يك قرباني به پيروزي رسيد و اين چيزي بود كه دشمن بارها به آن اعتراف كرد.
«وحدت ملي اسلامي مردم» در روز 22 بهمن در طول اين 34 سال، تاثير شكاف ميان مقامات- كه گاه و بيگاه و تحت تاثير بي تقوايي و هواي نفس روي مي دهد و كام امت و امام را تلخ مي نمايد- از بين مي برد. ديروز مردم به خوبي نشان دادند كه هيچ ارزشي براي آنچه 7 روز پيش -يكشنبه استيضاح- در مجلس از سوي رؤسا و بعضي از اعضاي دو قوه مجريه و مقننه روي داد، قايل نيستند و راه خود را خالصانه و بدون تزلزل مي روند.
اين هم خود در دنيا يك «پديده» است چرا كه در كشورهاي ديگر اختلاف ميان دو يا چند مسئول، ملت را دو شقه كرده و گروهي را در برابر گروهي ديگر قرار مي دهد. در اينجا مردم نه تنها به درگيري جناحي كشانده نمي شوند بلكه به يك عامل مهم در كاستن از اختلافات خواص تبديل مي شوند. حتي گاهي ديده مي شود كه باندهاي قدرت محور تلاش مي كنند تا اختلاف و درگيري را به ميان مردم بكشانند- نظير اقدام كاملا مشكوكي كه ديروز در قم روي داد- ولي به دليل بيداري مردم موفق نمي شوند.
2- بد نيست در اينجا به يك موضوع و مصداق هم كه اساسا با هدف ايجاد اختلاف و درگيري در داخل كشور طراحي شده است، نظري بياندازيم، «مذاكره با آمريكا»، بحث مذاكره ايران با آمريكا يا مذاكره آمريكا با ايران در طول اين سي و چند سال جريان داشته است اگر به موارد آن نگاه بيندازيم درمي يابيم كه اولاً اين بحث عمدتاً زماني مطرح شده كه آمريكا با يك مشكل كليدي مواجه بوده و براي حل آن همه راه ها را رفته و وقتي با بن بست كامل مواجه شد، بحث حل و فصل مسئله از طريق ايران را مطرح كرده است.
ثانياً در ايران، مطرح كنندگان اين بحث نوعاً جريانات و اشخاص آلوده اي بوده اند كه يا در پي اجراي يك «ماموريت خارجي» و در نهايت حل مسئله آمريكا بوده اند و يا اينكه در صدد بوده اند از اين بحث به گمان اينكه بالاخره در كشور طرفداراني دارد، براي تقويت موضع باندي و جناحي خود استفاده نمايند.
بايد به اين نكته اضافه كرد كه بحث رابطه با آمريكا در داخل كشور نوعاً توام با يك بحث كلي تر تحت عنوان «لزوم بازنگري امور» بوده است با اين وصف بحث مذاكره با آمريكا از سوي اين گروه ها و اشخاص نه براي حل يك مسئله بلكه براي «طرح يك مسئله بنيادي» صورت مي گيرد و بخشي از اين مسئله بنيادي پذيرش اين نكته است كه «ايران بايد در برابر آمريكا كوتاه بيايد» و اين در حالي است كه در طول اين دوران، آمريكايي ها عليه ملت ايران انواع ستم ها و جنايات را-كه يك قلم آن ترور دانشمندان هسته اي است- مرتكب شده و حتما بايد پاسخگو باشند.
كمي به عقب برگرديم، بحث لزوم تجديدنظر در اصول و مباني از جمله بحث مذاكره با آمريكا را اولين بار «علي اكبر سعيدي سيرجاني» به طور جدي و نسبتا رسمي مطرح كرد. او در مقاله اي تحت عنوان «عصر خردگرايي» كه چند ماه پس از رحلت حضرت امام(ره) در روزنامه اطلاعات چاپ شد، مسئله پايان عصر امام را به طور خيلي ظريف مطرح كرد كه در زمان خود بحث زيادي را برانگيخت.
وابستگي سيرجاني به محافل آمريكايي مشهورتر از آن است كه به بحث نياز داشته باشد بعدها همين بحث را افراد آلوده ديگري دنبال كردند و امروز هم سردمدار بحث مذاكره و به تعبير روشن تر «كوتاه آمدن در برابر فشار و تعدي آمريكا»، دو جريان آلوده علي الظاهر مخالف هم يعني «فتنه» و «انحراف» هستند.
طرح بحث «مذاكره با آمريكا» از منظر اين دو گروه، از يك سو حمايت هاي خارجي را به نفع آنان- و نه كشور- جلب مي كند و در اين ميان عمدتا به حمايت ديپلماتيك، اطلاعاتي و رسانه اي دشمن نظر دوخته اند به بيان ديگر سردمداران جريان فتنه و حلقه انحرافي مايلند از طريق ارسال پالس هايي، فشار خارجي به نظام جمهوري اسلامي را به يك كانال داخلي انتقال داده و به ابزاري براي تقويت موضع خود تبديل نمايند به گونه اي كه در نهايت نظام و مردم براي رستن از فشار آمريكا به آنان به عنوان «واسطه حل مسئله» متوسل و ملتجي شوند.
اين دو جريان آلوده از منظري داخلي هم درصددند تا خود را مظهر يك جريان ميانه كه مايل است همه چيز را- از جمله اصول و آرمان هاي اسلام و انقلاب- به نفع «معيشت» و «آزادي» مردم حل و فصل نمايد، معرفي كنند و صد البته اين يك دروغ و رياكاري محض است چرا كه اصول و آرمان هاي اسلام و انقلاب- و از جمله ايستادگي در برابر آمريكاي متجاوز- مطمئن ترين و تنهاترين راه براي تامين معيشت و آزادي مردم و استقلال كشور است و با نفي اين اصول و آرمان ها جز اسارت براي مردم باقي نمي ماند كما اينكه در دوره 53 ساله پهلوي باقي نماند.
اين نوع نگاه به بحث مذاكره با آمريكا و اهدافي كه در طرح آن وجود دارد، نقطه تلاقي سران فتنه و انحراف است و انصافا وحدت آنان در اين مسائل مو نمي زند!مردم ديروز در راهپيمايي خود اين نوع گرايشات را بي نصيب نگذاشتند، شعارهاي مرگ بر آمريكا كه گاه و بيگاه سخنان رئيس جمهور محترم را قطع مي كرد و در نهايت حجم پلاكاردهاي مرگ بر آمريكاي مردم به گونه اي بود كه حتي ديروز «هاآرتص» نوشت: «مرگ بر آمريكا و مرگ بر اسرائيل، بيشترين شعارهايي بود كه در سي وچهارمين سالگرد انقلاب اسلامي در ايران شنيده شد.»
در ادامه، مقاله امروز روزنامه خراسان نوشته محمد سعيد احديان رابا عنوان «راهپيمايي ۲۲بهمن ويک سوال» می خوانید :
بنا ندارم به گونه اي بنويسم که گويي هيچ کس مخالف شرکت در راهپيمايي 22 بهمن نبوده است. حتي نمي خواهم از شلوغ بودن و پرشور بودن راهپيمايي بنويسم چرا که احتمالا برداشت شخصي ام براي مخالفان اطمينان آور و برطرف کننده ترديدهايشان نيست.
آنچه مي خواهم در اين مجال طرح کنم ذکر يک سوال است سوالي که ارتباطي به کميت راهپيمايي ندارد پرسشي که اگر با نگاهي موشکافانه به چهره هاي شرکت کنندگان در راهپيمايي ديروز نگاه مي کردي به ذهنت خطور مي کرد.
اگر با نگاهي کاوشگرانه مردم حاضر در راهپيمايي را زيرنظر مي گرفتي و هرچه بيشتر با آن ها همکلام مي شدي و با شيوه هاي پژوهشي کيفي به آن ها نزديک مي شدي بيشتر برايت روشن مي شد که عمده شرکت کنندگان در اين راهپيمايي را نمي توان در قشر مرفه جامعه جاي داد به همين دليل بلافاصله اين سوالات برايت مطرح مي شد: مگر اکنون فشار اقتصادي به اوج خود نرسيده است؟ مگر ارزش پول ملي طي چند ماه به حدود نصف کاهش پيدا نکرده است؟ مگر قشري که حقوق بگير هستند يا سرمايه اي ندارند که با بالا رفتن قيمت ها سرمايه شان اضافه شود، قدرت خريدشان کاهش شديد پيدا نکرده است؟ مگر اکثريت اين افرادي که در راهپيمايي شرکت کرده بودند از آن عده افرادي نيستند که در زير فشارهاي اقتصادي در حال خرد شدن هستند؟ مگر در بين انبوه جمعيت حاضر افراد زيادي نيستند که يکي به خاطر افزايش قيمت سکه، ديگري به دليل افزايش هزينه تهيه جهيزيه و آن فرد ديگر به دليل پيدا نکردن شغل مناسب زير بار ازدواج يا تشکيل خانواده مستقل کمر خم کرده است؟ مگر...
چگونه مي شود عمده کساني که در اين راهپيمايي و اين قبيل اعلام حضورها شرکت کرده اند و مي کنند جزو آن دسته از افراد جامعه هستند که بيشترين لطمه را از سوء مديريت ها يا فشارهاي دشمن خورده اند؟ بهعنوان يک دانشجوي علوم سياسي اين حضور را براساس چه الگويي مي توانستم تحليل کنم.
آيا با "تحليل سيستمي" که به "کارآمدي" سيستم سياسي براي افزايش مشارکت پذيري تاکيد دارد اين حضور قابل توضيح است يا براساس "نظريه تعامل نمادين" مي توان دليل حضور را تصويرسازي حاکميت دانست آن هم براي کساني که واقعيت بحران اقتصادي را بهتر از هرکس ديگر در زندگي روزانه شان لمس مي کنند؟
"نظريه مبادله" نيز که پايه تحليلش را بر عمل مردم متناسب با پاداش هايي که قبلا گرفته اند گذاشته است راهگشا نيست چون فکر نمي کنم کسي مدعي باشد مردم درقبال راهپيمايي هاي پيشين پاداشي از حکومت گرفته باشند و رويکردهاي "نهادي" و "کنش گري منطقي" نيز دردي از تحليل گر جامعه شناس يا روانشناس اجتماعي دوا نمي کند.
هرچه بيشتر فکر کردم بيشتر به اين نظر رسيدم که براساس الگوهاي علمي "بومي نشده" موجود نمي توان به اين سوال پاسخ داد اما درعين حال براي کسي که اين مردم را از نزديک ميشناسد - مدعي نيستم از جنس آن ها هستم چرا که نه درد آن ها را درک مي کنم نه به معرفت آن ها رسيده ام- پاسخ به اين سوال خيلي سخت نيست و نيازي به مطالعات علمي زيادي ندارد. جواب در يک جمله به ظاهر ساده ولي عميق خلاصه مي شود: «آن ها پيروان راه مولايشان حسين اند.»
مگر مردمي که محب آقايي هستند که نه مال و جان بلکه عزيزترين کسانش را فداي اهداف الهي کرد، برايشان سخت است که با انبوه مشکلات اقتصادي دست و پنجه نرم کنند اما حاضر به عقب نشيني از راهي که منجر به سرافرازي دين شان مي شود نباشند؟ مگر کسي که بارها و بارها باورش را مبني بر « فدا کردن نفس و پدر و مادر و خاندان ومالش» در زيارت عاشورا فرياد کرده، نمي تواند براي راهي که امامانش يک به يک خود را فدا کرده اند، صبري زينب گونه به نمايش بگذارد؟ مگر انسان مومني که کنش عقلاني اش نه فقط برمدار ماديات بناشده است بلکه در محاسباتش "رضايت الهي" ، "جهان آخرت"، "جاودانگي پس از مرگ" و...محوريت دارد، آيا نمي تواند بر سختي هاي کوچک دنياي فاني و زودگذر در قبال منافع بزرگ و جاويدان صبرکند؟
و اين همان منطق محمدي و علوي و حسيني و... است که باعث شده تحليل گران دنيا و حتي برخي از ما تحليل گران داخلي را انگشت به دهان بگذارد. بازهم تاکيد مي کنم اصلا به دنبال اين نيستم که بگويم هيچ يک از مردم کشورمان مخالف شرکت در راهپيمايي 22 بهمن نبوده و نيستند و زياد موثر هم نمي دانم تا تلاش کنم ثابت کنم در راهپيمايي امسال جمعيت زيادي شرکت کردند. همچنين بنا ندارم کم توجهي برخي مسئولان به حل مشکلات معيشتي اين مردم مظلوم را کم اهميت بدانم چرا که اين حضور در صحنه فقط بار آنان را در انجام وظيفه سنگين تر مي کند و پاسخ گويي شان را در پيشگاه الهي سخت تر.
فقط مي خواستم اداي ديني کنم به مردمي که امام سفرکرده شان در وصيت نامه اش آن ها را بهتر از مردم عصر پيامبر دانست و اظهارعجز کنم دربرابر اين همه ايماني که منجر به رفتارهايي چنين حسين گونه و زينب وار شده و مي شود. با نمايش مومنانه اي که مردم مسلمان ايران در سخت ترين شرايط اقتصادي فقط براي بالندگي راه خدا به دنيا ارائه کردند ، آيا نمي توان اطمينان پيدا کرد به آن روايت مشهور که پيامبر(ص) قوم ذکر شده در اين آيه قرآن را از نسل سلمان فارسي دانستند:
«اي کساني که ايمان آورده ايد هرکس از شما از آيين خود بازگردد،(به خدا زياني نمي رساند) خداوند جمعيتي را مي آورد که آن ها را دوست دارد و آنان(نيز) او را دوست دارند؛ دربرابر مومنان متواضع، و دربرابر کافران سرسخت و نيرومندند؛ آن ها در راه خدا جهاد مي کنند، و از سرزنش هيچ ملامتگري هراسي ندارند. اين، فضل خداست که به هرکس که بخواهد( و شايسته ببيند) مي دهد و (فضل) خدا وسيع ، و خداوند داناست»1
بنابراين «السلام عليکم يا انصار دين الله»
پي نوشت: سوره مائده آيه ۵۴: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذَلِکَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ
حجتالاسلام مصطفی درایتی(ستاد حوزه و دانشگاه) در مقاله ای انتقادی که در ستون سرمقاله امروز روزنامه آرمان به چاپ رساند این طور نوشت:
بیاخلاقی جناح نمیشناسد
قطعا قصد افراد و گروههای تندرو در راستای پراکندن تخم بیاخلاقی غبارآلود کردن فضای سیاسی کشور با نزدیک شدن به عرصه انتخابات است تا بتوانند از این فضای غبارآلود به سود خود استفاده کنند. البته این اتفاق، اتفاق جدید و نوظهوری نیست. سابق بر این هم ما شاهد چنین برخوردهای غیراخلاقی و چنین هجمههایی از طرف افراد دیگری علیه برخی دیگر بودهایم و نوک پیکان این هجمهها به سوی برخی از آنها گرفته شده است.
به هر صورت رفتاری در حال نهادینه شدن است که بر اساس آن رفتار هر کسی که حرفی خلاف نظر دیگری بزند با هجمه مواجه میشود. این رفتارها پیشینه دارد و توسط افراد بیریشهای که ظاهرا توسط برخی حمایت شدهاند صورت میگیرد. اینها همیشه بودهاند و فقط مرکزیت آنها تغییر میکرده است.
به طور قطع از اصلیترین دلایلی که میبینیم امروز خیلی از بزرگان خانهنشین و گوشهنشین شدهاند و خود را از عرصه سیاسی کشور کنار کشیدهاند، حضور همین افراد بیریشه و بیاخلاق است و البته نتیجه کنار نشستن بزرگان هم که مشخص است. زمانی نوک پیکان این بداخلاقیها به سمت اصلاحطلبها بود و حالا نوک این پیکان به سمت خود اصولگرایان کمانه کرده است و حالا از این روش علیه خود آنها استفاده میشود.
به هر صورت این روش صدماتی در پی خواهد داشت. افرادی که از این شیوه استفاده میکنند باید بدانند که قطع نشدن اینگونه رفتارها، از دیرباز تا به امروز، نشاندهنده این امر است که در آینده احتمال این هست تا از همین روش و با استفاده از همین رفتارها علیه خود آنها استفاده شود و ما این هشدار را باز هم به آنها میدهیم چون برای ما هیچ فرقی نمیکند که نوک پیکان این بیاخلاقیها به سوی چه جریان یا گروهی نشانه رفته باشد و در هر صورت اینگونه رفتارها به جد مخرب و بد است و در جامعه نیز تاثیر مخربی خواهد گذاشت.
محمدعلي پورمختار(رئيس كميسيون اصل 90) درمقاله ای برای روزنامه تهران امروز با اشاره به بداخلاقی های سیاسی اخیرمسئولين این طور نوشت:
بداخلاقيها آفت سياست ايران
22بهمن در تاريخ معاصر ايران روزی بزرگ و اصولا تاريخسازي است.در بزرگداشت اين روز، مردم هميشه در صحنه ايران، با حضور خود خبر از حمايت همه جانبه خود از نظام جمهوري اسلامي ايران دادهاند.اين حمايتها نشان از آگاهي مردم و درخواست آنان براي وجود آرامش و وحدت در كشور است.
سخنرانان در اين روز دستاوردهاي نظام و آنچه كشور ايران بايد در راه آن كوشش كند را مطرح ميكنند.اما آنچه روز گذشته در سخنان رئيسجمهور شاهد آن بودهايم اين بود كه رئيسجمهور در اين مراسم با پافشاري بر روش پيشين خود ابراز كرد كه همچنان سخناني براي گفتن دارند كه به زماني ديگر موكول خواهد شد.
در اين راستا بايد به ياد آورد كه بعد از قضيه انتخابات 88 مقام معظم رهبري موضع خود را رسما درخصوص اتهامزني و ايجاد تشويش در بين ملت اعلام كردهاند. پس از به وجود آمدن مسائل اخير هم كماكان ايشان در سخنرانيهاي خود به اين مسئله كه خائنين چه كساني هستند نيز پرداختند. آنچه از سخنان ايشان فهم ميشود ناظر بر اين است كه در فضاي كنوني جامعه، ضرورت حفظ اعتماد مردم به مسئولين يكي از اولويتهاست و نبايد كه اين مهم خدشهدار شود.
قطعا گفتههاي اينچنيني رئيسجمهور محترم، خلاف هدفهاي تعريف شده است و اصل وحدت را كه مورد تاكيد رهبري بوده خدشهدار كرده و حاشيههايي را براي آرامش و امنيت كشور به همراه خواهد داشت.درباب رواج بياخلاقيهاي سياسي بايد توجه داشت علل زيادي ميتواند نيروی محركه اينگونه كنشها باشد. از كسب و حفظ قدرت،عدم پايبندي به اخلاق، اين تاكتيك كه هدف وسيله را توجيه ميكند تا عبور از قوانين شامل اين دايره عمل ميشود.
مسئولين وظايف خاص خود را در اينباره دارند اما واكنش اصلي را مردم بايد نشان دهند كما اينكه نشان نيز دادهاند.در چندروز گذشته واكنش مردم و انتقادات آنان بسيار مشهود بوده است.به هرحال ادامه اين بياخلاقيها ميتواند به مديران مياني تسري يابد.لازم است در مقابل و برای جلوگيري از روند به وجود آمده هوشيار بود. بعد ديگر بياخلاقيهاي سياسي آن است كه در عرصه جنگ نرم،يكي از ابزارهاي قوي دشمن ايجاد شك در مردم به رهبران و مسئولين است و ما نبايد خود دامنزننده به اين هدف باشيم.
عواقب ادامه اين روند آن خواهد بود كه مردم به اين فكر خواهند افتاد كه در ردههاي بالاي حكومت چه خبر است. آيا اينگونه است كه ما رنجهاي اقتصادي و اجتماعي را بردوش خود حمل ميكنيم و مسئولين فارغ از مسئوليتهاي خود به فكر منافع خويش هستند؟ و ايجاد چنين تفكري والقاي آن به مردم به نوعي، زدن ريشه نظام است. حال آنكه حتي اگر چنين استثناها و تخلفاتي هم وجود داشته باشد كانالهاي رسيدگياش مشخص است و مسلما آن نيست كه دعواهاي جناحي و غيره به ميان مردم آورده شود.
در اين باره بايد توجه داشت كه اثبات چنين اتهامهايي، حتمي نيست و در ابهام قرار دارد. دوم آنكه مسئول رسيدگي به تخلفات، قوه قضائيه است و آن قوه بايد به اتهامات رسيدگي كرده و در عين حال پاسخگو هم باشد. مجلس در پي اين رفتارها،با هدف چارهجويي و حل شدن اينگونه مسائل بهدنبال آن است كه طرحي را به صحن مجلس ببرد تا ضمانت اجرايي را براي اينگونه اتهام زنيها و حاشيهسازيها تعريف كند.اين ضمانت اجرا ميتواند به صورت جزايي يا ايجاد محدوديتهاي اجتماعي براي متخلف از اين قانون را شاملشود.
حضور گسترده مردم در راهپیمایی بزرگ22 بهمن و نامگذاری این روز به بهارِ بصیرت و شعور انقلابی،روزنامه حمایت را برآن داشت تا یادداشتی را با عنوان «بهاری ترین حضور سی و چهارمین جشن انقلاب»در ستون یادداشت امروز خود به چاپ برساند:
سی و چهار سال پیش به کوری چشم شاه و نوکرانش ، زمستان ِ ایران ، بهاری بود و دیروز به کوری چشم آمریکا و اسراییل و همه پیالگانشان ، 22 بهمن ماه ما ، کاملاً بهاری!
دیروز البته با حضور گسترده و پرمعنای مردم در راهپیمایی این روز بزرگ،22 بهمن، بهارِ بصیرت و شعور انقلابی نیز لقب گرفت و به راستی چه زیبا جشن سی و چهارمین بهار انقلاب ، با این حضور عظیم ، عجین شد و اسباب یاس و نومیدی هر چه بیشتر دشمن و امیدواری و فرح بخشی مضاعف دوستان و هواداران انقلاب اسلامی در سراسر گیتی را فراهم آورد.
دیروز همه آمده بودند تا در جشنِ حضور ، نشان دهند که بر همان عهدی که با امام و شهدا بسته اند ، پایدار و ثابت قدمند و با احساس مسئولیت و دغدغه والا ، از انقلاب و نظام خود در هر شرایطی حراست می کنند.حضور اقشار مختلف در راهپیمایی 22 بهمن امسال ، همچون 22 بهمن های سالیان پیش، کاملا بارز و برجسته بود با این حال امسال به دلیل تشدید تحریم های ناجوانمردانه غربی ها، شعارهای مردمی هم رنگ و بوی استقامت در برابر این جنگ اقتصادی داشت، به طوری که شعارهایی چون " تحریم اقتصادی بر ما اثر ندارد، این فتنه عدو هم سود و ثمر ندارد"، " عشق امام و امت در جان و در دل ماست، دست عنایت حق ، حلال مشکل ماست"، نشان می داد که این مردم، با سلاح بصیرت و صبر و استقامت در برابر هر دشمنی، فاتح میدان خواهند بود.
به واقع شعارهای انقلابی دیروز آن هم پس از گذشت سه دهه از استقرار نظام اسلامی، حکایت از شعور بالای مردمی داشت که آمده بودند تا بگویند گرچه به برخی ضعف ها وکاستی ها، انتقاد و گلایه دارند و از وضعیت اقتصادی در سختی و تنگنا هستند اما همه این ها دلیل نمی شود که دست از انقلاب و اطاعت از ولی امر مسلمین بردارند.
امسال البته به دلیل شرایط خاص سیاسی کشور و کدورت ها و تنش های تاسف بار ایجاد شده بین برخی مسئولان، جمعیت میلیونی راهپیمایی کننده در شعارهای خود همچون" ای مسئولین کشور با هم برادر باشید، خدمت گزار ملت، مطیع رهبر باشید"، تاکید خاصی بر مساله وحدت و همدلی مسئولان در راستای گره گشایی از مشکلات داشتند.خلاصه آن که دیروز، در سی و چهارمین قرارِ انقلابیِ ملت رشید و فهیم ایران، حماسه ای جاودان خلق شد که هیچ گاه از ذهن تاریخ پاک نخواهد شد.
محمد كاظم انبارلويي در مقاله امروز خود برای روزنامه رسالت شکوه و عظمت حضور تاریخی مردم در راهپیمایی روز گذشته را اینگونه توصیف کرد:
اقتدار ملي
ديروز ملت ايران يكصدا عزم خود را براي تداوم انقلاب اسلامي و مقابله با دشمنان نظام نشان داد.
حضور حماسي، كمنظير، غرورانگيز و به يادماندني ديروز ملت در تهران و شهرستانها، بخشها و حتي روستاهاي دور، نشان داد انقلاب در 34 سالگي خود طراوت، تازگي و سرزندگياش را حفظ كرده است. امروز در حالي ما 34 سالگي انقلاب را پشت سر ميگذاريم كه دور تا دور مرزهاي جمهوري اسلامي در محاصره نظامي دشمن است.
آمريكاييها، انگليسيها و ... ناوگان نظامي خود را در وجب به وجب خليجفارس مستقر كردهاند و در برخي كشورهاي خليجفارس پايگاه نظامي زدهاند ناتو در پاكستان و افغانستان كوچه به كوچه و كوه به كوه را به بهانه طالبان، سرباز گذاشته است اما آنها خوب ميدانند آمدهاند يك حلقه از حلقات محاصره جمهوري اسلامي را تكميل كنند.
در شمال كشور آمريكاييها در جمهوريهاي سابق شوروي مثل آذربايجان، نيرو پياده كردهاند.غرب، تركيه و عراق عرصه حضور نيروهاي اهريمني شيطان بزرگ و شياطين كوچك است.
اين محاصره نظامي چه معني ميدهد؟ مردم اين تهديد را خوب ميفهمند. بيش از سه هزار كانال تلويزيوني در آسمان ايران، فرهنگ اسلام و ايران را كه در قلب مردم جاي دارد هر لحظه بمباران ميكنند.آنها بمبهاي سياهپردازي خشونت، سكس، عوامفريبي، ترديدآفريني و ... را بر سر و روي مردم ميريزند هزاران سايت خبري، صدها پژوهشكده و پژوهشگاه و دهها مركز فرماندهي جنگ نرم شبانهروز مشغول توطئه و دسيسه براي سرنگوني نظام مقدس جمهوري اسلامي هستند.
يومالله 22 بهمن آوردگاه ارزيابي اين همه قدرتنمايي اردوگاه غرب عليه ملت ايران بود.مردم آمده بودند كه به استراتژيستهاي جنگ سخت و نرم آمريكا بگويند آب در هاون ميكوبيد.مردم آمده بودند كه بگويند تا آخرين قطره خون، تا آخرين نفس و تا آخرين نفر در حمايت از انقلاب و اسلام ايستادهايم.
مردم آمده بودند كه بگويند ما پشت سر رهبري مظلوم انقلاب مثل كوه ايستادهايم و خاطره تاسفبار تنها گذاردن رهبران الهي در طول تاريخ در برابر مستكبران را تكرار نخواهيم كرد.
آمريكاييها عدد و رقم اين حضور حماسي را بر حسب گزارش ماهوارههاي جاسوسي خود با خطاي يك درصد هم دارند و ميدانند در ايران چه هنگامهاي در 22 بهمن بر پا شد.آنها 34 سال است دست به ماشه هستند تا ببينند اگر اين حضور بيرمق يا كم شده، سلاحهاي خود را به سوي ملت بچكانند.
واقعا بايد به دست و بازوي چنين ملتي بوسه زد كه زمانشناس و بصير است و پيامهاي خود را با گامهاي استوار و با زبان رسا به دشمن اعلام كرد.وزير خارجه جديد آمريكا جان كري در اولين موضعگيري سياسي خود درباره مناسبات واشنگتن با تهران گفته است:
1- اوباما هيچ گزينهاي از جمله حمله نظامي را از روي ميز حذف نكرده است.
2- اگر ايران نگرانيها از دستيابي به سلاح هستهاي را پاسخ دهد و آماده گفتگوي واقعي باشد جامعه بينالملل آماده است پاسخ مثبت دهد.
ديروز ملت ايران پاسخ وزير خارجه آمريكا را داد و پيش از آن هم رهبري معظم انقلاب پنجشنبه گذشته پاسخ كوبندهاي به چنين اظهاراتي دادند. آمريكاييها وقتي از حمله نظامي سخن ميگويند يعني آرزوي مرگ ملت ايران را دارند. طبيعي است ملت ايران هم بايد متقابلا همين آرزو را براي آمريكا و يا به تعبير جان كري جامعه بينالملل (بخوانيد آمريكا، انگليس و رژيم صهيونيستي) داشته باشد.
لذا فريادهاي مرگ بر آمريكا و مرگ بر اسرائيل و مرگ بر انگليس كه ديروز از زبان ملت ايران گوش ماهوارههاي جاسوسي دشمن را كر كرد پاسخ اين ياوهگويي بود.
چندكشور هستهاي جهان دور هم جمع شدهاند و اسم خود را گذاشتهاند جامعه بينالملل و مدام از خطر سلاح هستهاي ميگويند. اين جامعه بينالملل اگر عقل داشت بايد به اين سئوال پاسخ ميداد كه اگر داشتن سلاح هستهاي بد و زشت و غير اخلاقي است، چرا زرادخانههاي خود را پر از سلاح هستهاي كردهايد؟ اگر سلاح هستهاي نگرانيآور است، چرا ملتها و دولتهاي هستهاي جهان كمترين نگراني از داشتن اين سلاح جهنمي ندارند.
دولت و ملت ايران بارها گفتهاند ما نه سلاح هستهاي داريم و نه قصد ساختن آن را در خيال خود ميگنجانيم. ما به آنها ميگوييم شما به اصطلاح جامعه بينالملل بايد خلع سلاح هستهاي شويد ميگويند ما نگرانيم. از چه نگران هستيد. چرا شوخي ميكنيد. شوخياي كه ممكن است جان ميليونها انسان را به خطر بيندازد.
جان كري ميگويد؛ اگر ايران آماده گفتگوي واقعي باشد آمادهايم پاسخ مثبت بدهيم. خوب اين همه گفتگو در وين، مسكو، عراق و استانبول پيرامون موضوعات هستهاي واقعي نبوده، پس در اين ادوار گفتگو چه گفته شده و چه شنيده شده است؟
پس از هر دور گفتگو فشار، تهديد و تحريم بيشتر شده است. حتي فراتر از قطعنامههاي شوراي امنيت هرچه خواستيد كرديد چه نتيجه گرفتيد؟ با عربدهجويي كه مشكل حل نميشود الان هم كه دست روي ماشه گذاشتهايد عملا به تهران پيام ميدهيد كه براي دفاع از خود بايد سلاح هستهاي داشته باشيد. آمريكاييها ميخواهند ما را مثل خود آلوده كنند تا دولت ايران دست از شعار راهبردي خلع سلاح هستهاي بردارد اما آنها كور خواندهاند. پاسخ ملت ايران همان است كه در 22 بهمن فرياد كرد.
اقتدار ملي در ايران در اوج است. اين اقتدار، يك ابرقدرت را در شرق از هم فرو پاشيد. بزودي حريف و رقيب خود در غرب را متلاشي ميكند. اقتدار ملي ما مستظهر به اقتدار الهي است. هيچ قدرتي قادر نخواهد بود در برابر قدرت خدا قد علم كند. خداوند بيني مستكبران را به خاك خواهد ماليد.
آمريكاييها بزودي اسباب بازيهاي نظامي خود را در اطراف ايران جمع خواهند كرد و به داخل مرزهاي خود براي سركوب جنبش ضد سرمايهداري خواهند برد. قرن ما قرن بيداري ملتها است. دولتها را ميتوان سرنگون كرد اما ملتها را نميتوان نابود كرد. در ايران يك ملت دارد حكومت ميكند لذا آمريكاييها سقوط ملت ايران را به گور خواهند برد.
روزنامه جمهوری اسلامی در ستون سرمقاله امروز خود با اشاره به پیام حضور مردم در راهپیمایی روز گذشته به مسئولين ،مقاله ای با عنوان «يك حماسه و دو پيام» منتشر کرد:
بسمالله الرحمن الرحيم
راهپيمائي سراسري مردم ايران در سالروز پيروزي انقلاب اسلامي كه امسال نيز همانند سالهاي گذشته يك حماسه انقلابي آفريد، پيوند مستحكم ميان ملت ايران با آرمانهاي انقلاب اسلامي را بار ديگر به نمايش گذاشت.
اين حماسه، زبان گوياي مردم ايران است كه دو پيام مشخص دارد؛ يك پيام به مسئولين داخلي و پيام ديگر به دشمنان خارجي.
پيام مردم ايران به مسئولين اينست كه رابطه مستحكم ملت با انقلاب و نظام جمهوري اسلامي هرگز تحت الشعاع رويدادها قرار نميگيرد، زيرا حضور مردم در صحنههاي انقلاب ربطي به اشخاص ندارد. افراد، در هر پست و مقامي كه باشند، ميآيند و ميروند و عملكرد آنها برگهائي هستند كه پروندههاي خودشان را سفيد يا سياه ميكند و دخالتي در كارنامه ملت ندارد.
ورود انقلاب اسلامي ايران به سي و پنجمين سال عمر خود و تأثيراتي كه در ساير كشورها گذاشته، اين واقعيت را به اثبات ميرساند كه پشتوانه مردمي اين انقلاب و جاذبهاي كه براي ملتها دارد همچنان محفوظ است و توانسته موانع و مشكلات را پشت سر بگذارد و سرزنده و شاداب به راه خود ادامه دهد.
اين درست است كه مسئولان نظام جمهوري اسلامي نيز در مقاطع مختلف در همراهي با انقلاب نقش ايفا كردهاند و عملكردهاي آنان نيز در تداوم انقلاب تأثيرگذار بوده است، ولي در اين واقعيت نيز ترديدي وجود ندارد كه مردم با قطع نظر از اين عملكردها پيوند مستحكمي با آرمانهاي انقلابي دارند كه عامل اصلي همراهي آنان با انقلاب است.
اين، يك پيوند ذاتي ميان مردم و انقلاب است، و به همين دليل است كه مردم خود را صاحب انقلاب ميدانند و امام خميني كه با رهبري خود اين انقلاب را به پيروزي رساندند بارها بر اين نكته تأكيد كردند كه انقلاب متعلق به مردم است و مردم ولي نعمت مسئولين هستند.
آنچه مورد انتظار است اينست كه مسئولان در هر مقطعي اين واقعيت را درك كنند و به اين نكته توجه داشته باشند كه نمرات كارنامهاي آنها با عملكردهاي خودشان رقم ميخورد و هرگز نبايد عشق مردم به انقلاب و نظام جمهوري اسلامي را به حساب خود بگذارند.
متأسفانه در سي و چهار سال گذشته افرادي از مسئولين بودند و اكنون نيز هستند كه وفاداري مردم به انقلاب و نظام جمهوري اسلامي را به حساب خود گذاشته و ميگذارند و با همين اشتباه در محاسبه مرتكب خطاهاي فاحشي ميشوند كه به زيان كشور تمام ميشود. اينان بايد پيام حماسه مردم در 22 بهمن را بشنوند و راه اشتباه خود را تصحيح و اين واقعيت را درك نمايند كه چنين عرصههائي را نبايد با ميدان انتقام گرفتن و تهديد عليه اين و آن به اشتباه بگيرند.
پيام دوم، مخاطبان آشنائي دارد كه در رأس آنها آمريكا قرار دارد. دولتمردان آمريكائي با اين محاسبه صد درصد اشتباه كه با توسل به فشارهاي اقتصادي و سياسي ميتوانند مردم ايران را از انقلاب اسلامي جدا كنند و نظام جمهوري اسلامي را از پشتوانه مردمي محروم نمايند، با بهانه قرار دادن فعاليتهاي هستهاي ايران به سراغ تحريمها رفتند.
برخلاف ادعاهاي تبليغاتي مقامات آمريكائي كه تلاش ميكنند با الفاظ و عبارات فريبنده چنين وانمود نمايند كه حامي مردم ايران هستند و تحريمها متوجه دولت ايران است نه مردم، آنها با تحريمهائي كه تاكنون اعمال كردهاند مردم ايران را هدف قرار دادهاند تا بتوانند فشارهاي مورد نظر خود را از طريق مردم به دولت و نظام جمهوري اسلامي منتقل كنند. آنها بسيار اميدوار بودند كه نتيجه اين فشارها را در 22 بهمن امسال با عدم حضور مردم در راه پيمائي 22 بهمن مشاهده كنند ولي نه تنها به اين حوادث شيطاني خود نرسيدند بلكه پاسخ منفي گرفتند.
مردم ايران، با حضور حماسي خود در راه پيمائي 22 بهمن در سراسر كشور اين پيام را به مقامات آمريكائي دادند كه از امام خميني آموختهاند هرگاه با فشار شيطان بزرگ مواجه شدند بايد بدانند كه سلطه طلبان در موضع ضعف قرار دارند و با مقاومت و حضور در صحنه ميتوانند بيني شيطانهاي كوچك و بزرگ را به خاك بمالند.
اين، واقعيتي است كه دشمنان ملت ايران در طول 34 سال گذشته بارها آن را تجربه كردهاند و در عمل به آمريكا و ساير سلطهگران نيز آن را فهماندهاند. رمز اين مقاومت و حضور در صحنه را بايد در اين واقعيت جستجو كرد كه ايران در دوران رژيم ستم شاهي از استقلال محروم بود و تمام اركان حكومت، از شاه گرفته تا نخستوزير و اعضاي دولت و نمايندگان مجلس، دست نشانده بيگانگان بودند.
انقلاب اسلامي، كشور و ملت ايران را از وابستگي به بيگانگان نجات داد و استقلال در سايه اسلام را براي اين كشور و اين ملت به ارمغان آورد. امروز، هر چند نميتوان منكر وجود مشكلات و نقصهائي در كشور بود ولي اين مشكلات و نقصها در برابر نعمت بزرگ استقلال، بسيار كوچك و قابل حل و رفع شدن هستند. آنچه مردم ايران را هر سال در يومالله 22 بهمن به صحنه ميآورد، درك صحيح و دقيق آنها از نعمت استقلال در سايه اسلام است كه ره آور بزرگ انقلاب اسلامي است، ره آوردي كه با هيچ چيز ديگري قابل معاوضه و مقايسه نيست.
درست همين دستاورد است كه با منافع آمريكا و ساير سلطه طلبان در تضاد است و آنها براي اينكه بتوانند سلطه گذشته خود را به ايران برگردانند، ميخواهند استقلال كشور و ملت مسلمان ايران را خدشهدار كنند. مردم نيز چون اين توطئه را به درستي تشخيص داده اند، در برابر سلطه گران ايستادگي ميكنند تا آنها را در تحقق اين هدف شومشان ناكام نمايند. راهپيمائي حماسي يومالله 22 بهمن امسال نيز جلوهاي ديگر از هوشياري مردم ايران بود كه بار ديگر نقشه دشمنان را نقش بر آب كرد و استمرار انقلاب را براي فصلي ديگر تضمين نمود.
« عایدی واقعی بورس»عنوان مقاله امروز روزنامه دنیای اقتصاد نوشته دكترپویا جبل عاملی را در ادامه می خوانید:
روز شنبه شاخص کل بورس تهران با بازگشایی نماد پالایشگاه اصفهان به عنوان بزرگترین پالایشگاه نفت ایران، رشد 5/3 درصدی داشت.
این امر باعث شد تا نرخ بازدهی یک ساله بورس قریب 50 درصد شود. فارغ از بحثهایی که در مورد بسته و باز شدن نمادها در بورس مطرح است و برخی به این روند انتقاد دارند.
این عایدی 50 درصدی آیا با تحولات کلان اقتصادی همخوانی دارد یا نه؟ آیا از آن رو که شاخصهای کلان اقتصاد، آن چنان تصویر مثبتی را از تحولات اقتصادی به دست نمیدهد، تضادی میان این رشد در شاخص کل بورس تهران و تصویر کلی اقتصاد وجود دارد؟ همچنانی که دنیای اقتصاد در شماره امروز خود به تفصیل شرح میدهد، این عایدی حاصلشده از بازار سهام در مقابل بسیار کمتر از عایدی بازارهای موازی دیگر چون بازارهای طلا و ارز است.
در حالی که عایدی بازار ارز در یک سال گذشته بیش از 110 درصد بوده است، این عایدی هزینه فرصتی است که عاملان بازیگر در بورس آن را از دست دادهاند. از سوی دیگر میتوان به این مساله نیز اشاره کرد که به دلیل همین افزایش بیسابقه بازدهی در بازارهای موازی است، که بازارهایی چون بازار مسکن و بازار سهام، دچار این روند افزایشی شدهاند.
در واقع فارغ از متغیرهای درونی در این بازارها، همبستگی میان بازدهی بازارها موجب شده است تا این رشدها صورت گیرد. به بیان دیگر، هیچ تحلیلگری نمیتواند مدعی این سناریو باشد که در میانمدت، یک بازار عایدیهای سه رقمی برای فعالانش ایجاد کند و بازاری دیگر هیچ عایدی نداشته باشد. البته اینکه چه زمانی واقعا این رشدهای قیمتی در بازارها صورت میگیرد و همبستگی بین عایدی بازارها چه زمانی به کار میافتد، بحث دیگری است.
حتی اگر در تصویری کلانتر به موضوع نگاه کنید، رشد کلی قیمتها برای کالاهای مختلف، موجب میشود تا بازارهای سرمایه نیز دچار رشد شوند. در این جا بحث ابدا بر سر آن نیست که قیمتهای نسبی در یک اقتصاد همواره ثابت است، بل موضوع آن است که شما نمیتوانید شرایطی را متصور باشید که در آن بهای کلی کالاها با ارقام کمسابقهای، مثلا در حدود 40 درصد رشد کند و یک بازار دارای ثبات باشد. از همین رو شاید بهتر است تا عایدی بازارهایی چون بورس را با تعدیل آنها نسبت به تورم بسنجیم و عایدی واقعی را محاسبه کنیم. با در نظر گرفتن تورم نقطه به نقطه، میتوان عایدی بازار سهام را کمی بالاتر از 10 درصد در سال محاسبه کرد.
این عایدی میتواند انگیزهای را برای کسب سرمایه بیشتر در بازار سهام ایجاد کند؛ با این وجود نباید از نظر دور داشت که به باور بسیاری از کارشناسان، تحولات بورس باید در بلند مدت، همخوانی نسبی با شرایط کلان اقتصاد داشته باشد. رشد پایدار بورس، بیش از هر چیز متکی به پایداری رشد و توسعه اقتصاد کلان است، اگر این متغیرهای کلان شادابی اقتصاد را به دست ندهد، این بیم میرود که چنین عایدیهایی دوام نیاورد.