شیعیان فراموش شده
اگرچه جمهوری آذربایجان پس از ایران دارای بیشترین ترکیب جمعیتی شیعه است، اما تاریخ پر فراز و نشیب این اراضی از زمان جدایی از ایران چنان وضعیتی را در این کشور به وجود آورده است که مردمان این دیار را با نام شیعیان فراموش شده می توان بازشناخت.
در دورههای گذشته شیعیان جمهوری آذربایجان در برابر جریانهای تضعیفکننده، اعتقادات مذهبی خود را حفظ نمودند. یکی از این جریانها نفوذ و تأثیر امپراتوری عثمانی بود که به منزله مدافع مذهب تسنن در برخی دورهها به شکل جنگهای مسلحانه رودر روی شیعیان ایران و سرزمین کنونی جمهوری آذربایجان قرار میگرفت. جریان دوم حاکمیت امپراتوری تزار روسیه بود که پس از جدا شدن آذربایجان از ایران در پی گسترش و تسلط دین مسیحیت (ارتدوکس شرقی) در این دیار بود. جریان سوم برعکس دو جریان اول ماهیت ضددینی داشت.
این جریان تسلط ایدئولوژی کمونیسم در آذربایجان بود که در پی استحاله کامل و همهجانبه اقوام ساکن در شوروی برآمد. در فرآیند آسیمیلاسیون و استحاله شهروندان شوروی، هویت دینی آنها بیش از سایر خصیصهها صدمه دید. زیرا ایده کمونیسم ـ لنینیسم دین را افیون تودهها میدانست و درصدد محو تعلقات دینی همه شهروندان (اعم از مسلمان، مسیحی، یهودی و ...) بود. در بین جریانهای ضدشیعی یاد شده، دو جریان اول نتوانستند، صدمه اساسی بر شیعهگری آذربایجان وارد نمایند و منشأ تغییر و تحول نبودند. تلاشهای امپراتوری عثمانی محدود به مذهب در حاشیه اهل سنت گردید که همواره در سایه مذهب شیعه قرار داشت. سلطهگری سیاسی و قومی ـ دینی تزاریسم نیز نتوانست محدودیت آنچنانی برای اعتقادات شیعی ایجاد کند و یا ارتدوکس مسیحی را بر مذهب شیعه حاکم سازد.
برعکس جریانهای ضدشیعی قبلی، جریان کمونیستی با رویکرد آتهئیستی توانست صدمات جبرانناپذیری بر موجودیت شیعیان آذربایجان وارد نماید.
آخرین موج حرکتهای ضدشیعی و اسلامی حکومت آذربایجان در دو سال گذشته بود
با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی اگرچه ارتباط شیعیان آذربایجان با ایران دوباره برقرار شد اما اقدامات ضد ایرانی و ضدشیعی حکومت آذربایجان و نیز حمایتهای دولتی از معاندان ایران و تشیع وضعیت بدی را برای متدینین ایجاد کرد. آخرین موج حرکتهای ضدشیعی و اسلامی حکومت آذربایجان در دو سال گذشته بود که طی آن بیش از صد نفر از سران حرکتهای شیعی دستگیر شده، و چهره های برجسته این جریان به محکومیتهای بیش از 10 سال حبس محکوم شدند و دو نفر از سران جریان در زندان به طرز مشکوکی فوت کردند.
مشاهدات میدانی از جامعه آذربایجان حاکی از آن است که دولت باکو علاوه بر افزایش فشارهای بیرونی بر شیعیان این کشور، ایجاد و ترویج فرقههای انحرافی را نیز در دستور کار خود قرار داده است.
اگر چه این روش پیشتر با محوریت حمایت از غیر شیعه مذهبان در امور تحصیلی و اجتماعی انجام میگرفت اما اکنون صورت جدیدی برای خود یافته است.
در برابر 300 طلبه ای که پس از گشوده شدن مرزها برای انجام تحصیلات دینی عازم ایران شدند، ترکیه بیش از 3هزار جوان سنی مذهب را برای انجام تحصیلات دینی به استانبول دعوت کرد. این دو گروه چند سال بعد در حالی به میهن خود بازگشتند که گروه نخست تحت تدابیر شدید امنیتی و فشارهای روانی از جانب حکومت بودند و گروه دوم در اولویت برای دریافت تمام امکانات فرهنگی و اجتماعی قرار میگرفتند.
فرقه انحرافی مهدیچیلر
بارزترین نمونه حمایت از فرقههای انحرافی در این سرزمین شیعه نشین، حمایت حکومت از گروهی جدیدالتاسیس است که با نام "مهدیچیلر" شناخته می شوند. اگرچه پیروان این فرقه نسبت به این نام حساس بوده و از این که با نام جدیدی شناخته شوند ابا دارند، اما مشهورترین عنوان برای این فرقه همین نام "مهدیچیلر" است.
این گروه تحت رهبری فردی با نام "فخرالدین" شناخته میشود و ساکن یکی از روستاهای اطراف باکو است، تاسیس شده است. بعضی از متدینین رابطه او با سیستمهای اطلاعاتی دولت آذربایجان را مسالهای بدیهی به حساب میآورند.
نخستین ویژگی مهدیچیلر غلو بسیار آنان در مورد امام زمان (عج) است. آنان با اقرار به امام زمان (عج) در اذان و اقامه شروع کرده و امروز به انتساب صفات خاص الاهی به امام زمان (عج) رسیدهاند.
آنها در ابتدا تنها قایل بر این نکته بودند که در هر زمان بیعت و تجدید عهد با امام آن عصر نیاز است و ما باید به ولایت و امامت امام زمان تاکید کنیم، برای همین لازم است تا در اذان و اقامه به جای شهادت به ولایت امام علی (ع) به ولایت و امامت امام زمان (عج) تاکید نماییم. برای همین هم ، آنها به جای عبارت "اشهد ان علیا ولی الله" ، عبارت "اشهد ان مهدیا حجت الله" را جایگزین کردند. در واقع آنها قایلاند که دوره امامت امام علی (ع) به اتمام رسیده است و دیگر نیازی به مطرح کردن این مساله در اذان و اقامه و سایر عرصهها وجود ندارد.
پس از این اعتقاد و روی آوردن افرادی به این اندیشه، فخرالدین اندیشههای جدیدی را در مورد امام زمان(ع) مطرح کرد. او در تبلیغات خود ادعا کرد که "این امام زمان (عج) است که زمین و آسمان را آفریده، ایشان هیچگاه از مادر زاده نشده بلکه همواره زنده بوده و خواهد بود، همو بوده است که با حضرت موسی درکوه طور تکلم کرد، این نور امام زمان بود که در طور تجلی کرد و موسی بی هوش شد اما موسی فکر میکرد این نور خداوند است، این امام زمان است که قرآن کریم را به نبی مکرم اسلام نازل کرده است."
پیشرفتهای علمی ایران مانع دل بستن شیعیان به امام زمان(عج) میشود!
فخرالدین و همفکرانش علاوه بر مسائل نظری در جستجوی راه حلهایی برای نزدیکتر ساختن قیام امام زمان نیز بوده اند. به نظر آنان اصلیترین دلیل عدم ظهور امام زمان (عج) اقداماتی است که روحانیون ایرانی در این کشور انجام میدهند. در نظر مهدیچیلر "امام زمان با شمشیر و اسب قیام خواهد کرد و پیشرفت های علمی و موشکی ایران باعث میشود تا شیعیان به جای دل در گرو شمشیر امام زمان (عج) داشتن به پیشرفتهای علمی و صنعتی ایران دل ببندند و این باعث تاخیر ظهور ایشان میگردد."
این بهانه سبب شده است تا مهدیچیلر خود را در انجام هرگونه اهانت به رهبران انقلابهای منطقه به عنوان اصلیترین موانع ظهور! و نیز تمام مراجع شیعه در ایران و نجف که با نهضتهای انقلابی و ضد آمریکایی همکاری داشته و یا حمایت کردهاند، محق بدانند. آنان با فحاشیهای رکیک علیه مراجع قم و نجف آنان را سبب انحراف مردم از دولت مهدوی و دل بستن به حکومت ایران میدانند. و البته مومنین انقلابی و روحانیون آذربایجانی تحصیل کرده در قم نیز از اتهامات و فحاشیهای آنان در امان نیستند. این در حالی است که این گروه در برابر ممنوعیتهایی که علیه ساخت مساجد، تشکیل اجتماعات مذهبی، و نهایتا حجاب در این کشور اتفاق افتاد هیچ اعتراضی نکرده، مومنین پاکباخته و غیور را به جاسوسی برای ایران و وطنفروشی متهم کردند.
مهدیچیلر معترضین به قانون منع حجاب در مدارس را به جاسوسی و وطنفروشی متهم کردند.
اگرچه پیروان این اندیشه در حال حاضر از کمیت آماری نگران کنندهای برخوردار نیستند اما نوع اندیشه و اقدامات آنها نسبت به هتاکی به علما، عرفا، مراجع و تمام روحانیون شیعه خوف ایجاد چنین فرهنگی را در فضای خام فکری جمهوری آذربایجان ایجاد میکند.
اصلیترین پیروان فخرالدین در ابتدا هم روستائیان او بودند اما بعدها با حمایتهایی که از او شد او اکنون در لنکران، ماساللی، باکو و روستاهای اطراف آن نیز که اصلیترین مناطق شیعه نشین آذربایجان هستند، طرفدار دارد. تعداد قابل توجهی از شیعیان آذری الاصل مقیم روسیه نیز از جمله پیروان او هستند.
آنها هیچ نمیبینند، هیچ نمیشنوند...
"فرامرز. ج" یک جوان شیعه که ساکن یکی از روستاهای لنکران است و در برابر فعالیتهای این فرقه در روستایشان مقاومت میکند، در جواب به پرسش خبرنگار تسنیم که از او در مورد چگونگی فعالیت علیه آنان پرسیده، میگوید: عملا هیچ امکان فعالیتی بر علیه آنان وجود ندارد. 100درصد رادیکال هستند، و هم دیگر را از هر نوع گفتوگو با سایر شیعیان که پیرو مکتب اهلبیت(ع) هستند، منع میکنند.
او در پاسخ به این سوال که می شود آنها را وهابیت شیعی نامید، در حالی که آهی میکشد، میگوید: "شاید، ولی آنها از وهابیها هم تندتر هستند. وهابی هرچه باشد یکی دو آیه قرآن میخواند و تو هم این امکان را داری که در مقابلش با قرآن یا احادیثی که خودش قبول کرده استدلال کنی، برای همین هم وهابیها در محیطهای شیعی رشد چندانی ندارند، اما اینها همگی بیسوادند، به هیچ وجه امکان حرف زدن را هم به انسان نمیدهند. نه به آیهای استدلال میکنند، نه به حدیثی استناد دارند، نه کتابی و نه منطق مشخصی برای حرفهای خودشان دارند، برای همین خصوصا در جمعهای گروهیشان شدت بیشتری نسبت به مخالفانشان دارند."
"مهدی . م" هم که اواخر سنین جوانی را میگذراند، و چند سالی هم در قم تحصیل کرده و هم اکنون ساکن باکو است، میگوید: "یک بار به آنها که داشتند رهبران برخی کشورها و سایر مراجع را دشنام میدادند گفتم خوب اگر ایران موشک نداشته باشد، که آمریکا و اسرائیل در چند روز نابودش می کنند، بعد از آن چه فایدهای دارد که آقا بیاید؟ دیگر شیعه باقی نمانده، در حالی که کم مانده بود مرا هم مورد ضرب و شتم قرار دهند، گفتند: تو جاسوس اطلاعات ایران هستی و مرا از آنجا بیرون کردند."