به گزارش
باشگاه خبرنگاران؛ سینمای
آمریکا از ابتدای کار نشان داد که دربست در خدمت منافع تجاری است و به
طور قطع چنین روند سودجویانه ای، هنرمندان را که می باید در کسوت منتقدین
اجتماعی، نابسامانی اوضاع را به رخ مسئولین بکشند تا درگاه تملق و چابلوسی
ارباب قدرت خواهد کشاند چنین است که آثار سینمای آمریکا غیر از پوپولیسم
محض و عوامگرایی تجاری در لایه های خود پی جوی منافع سیاسیون آمریکا هم شده
اند و در مقایسه با سینمای بسیاری از کشورها از ارزش هنری چندانی برخوردار
نیستند.
هالیوودی ها روی همین حساب مجبور شده اند مراسمی به راه
انداخته و به خودشان جایزه بدهند تا اعتباری را که نخواهند توانست از جامعه
نخبه سینما کسب کنند به طور کاذب به وجود بیاورند.
در این میان حتی آن
دسته از فیلم های خود آمریکا که به لحاظ ساختار و کیفیت از ارزش بالاتری
برخوردار بوده اند به دلیل سیاست های به خصوص عمو سام مهجور مانده و سخیف
ترین آثار توانسته اند از پلکان اسکار بالا بروند.
البته این سیاست گذاری فقط در مورد فیلم های آمریکایی نبوده و شامل آثار غیرآمریکایی راه یافته به این مراسم هم می گردد.
برای این قضیه می توان نمونه های زیادی یافت؛
قطعاً
یکی از شاخص ترین فیلم های تاریخ سینما بعد از ظهر سگی ساخته سیدنی لومت
است یکی از دوستان این کارگردان شهیر می گوید هنگامی که لومنت برای شرکت در
مراسم اسکار با هواپیما به محل برگزاری جشن می رفت با او تماس گرفتم و
جایزه ای را که به نظر من و بسیاری از افراد، متعلق به او بود تبریگ گفتم
اما سیدنی به من گفت که چنین نیست و اعضای آکادمی جایزه را به فیلم "راکی"
خواهند داد من از این جمله خنده ام گرفت اما در برابر چشمان ناباورم این
قضیه به واقعیت پیوست.
سیدنی لومت با وجود خلق شاهکارهای شاخص، در تمام
طول عمر هیچ گاه جایزه اسکار را دریافت نکرد البته نه تنها او بلکه بسیاری
از بزرگان سینما مشمول این وضعیت هستند و تمام دنیا ناباوارنه می دیدند که
ضعیف ترین و سطحی ترین فیلم ها در این مراسم برگزیده می شوند در حالی که
شاهکارهایی تکرار ناشدنی نادیده گرفته شده اند.
خیلی از بزرگان سینما در
تمام عمر هنری شان جایزه ای از اسکار دریافت نکرده اند افرادی نظیر
هیچکاک، چالرز چاپلین، هاوارد هاکس، باستر کیتون، سیموئل فولر، استنلی
کوبریک، نیکلاس ری و اورسن ولز از فیملسازان انگلیسی زبان و مشاهیری چون
آیزنشتاین، میزوگوشی و کوبا یاشی، روبر برسون، رنه کلر، روبرتو روسولینی،
مارسل کارنه، ویسکونتی و ژان کوکتو از فیلمسازان غیر آمریکایی تنها تعداد
قابل اشاره ای از طیف وسیع هنرمندانی اند که افتخار آلوده نشدن به عنوان
برنده اسکار را در تاریخچه حیات کاری دارند.
کم کم جایزه اسکار برای
بزرگان و طیف فرهیخته عالم سینما نه تنها اعتبار خود را از دست داد بلکه
کار به تحریم یا حتی تحقیر این مراسم کشید بعضی از این افراد حاضر نشدند
حتی جایزه اسکار را دریافت کنند.
به طور مثال کریستف کیشلوفسکی که وقتی
خبر نامزدی اش را شنید زحمت حضور در این مراسم را به خود نداد و یا ژان لوک
گدار سردمدار موج نوی فرانسه که در سیزدهم نوامبر 2010 از او برای شرکت در
این مراسم دعوت به عمل آمد تا اسکار یک عمر فعالیت هنری را به او اهدا
کنند اما ماری میویل ، همسر گدار از قول او نقل کرد که آخر چه کسی حاضر است
به خاطر یک تکه آهن به سفر لس آنجلس برود.
جرج سی اسکات هم سال 1970
در چهل و سومین مراسم اسکار جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد را نپذیرفت و
در تلگرافی اعلام کرد حاضر نیست بخشی از این نوع مراسم باشد.
و اما
مارلون براندو که در سالن هم حضور نیافت تا برای بازی در پدرخوانده تندیس
اسکار را دریافت کند او به جای خودش یک دختر سرخپوست را روی صحنه فرستاد و
این دختر اعلام کرد که براندو در اعتراض به تصور منفی سرخپوستان آمریکا
درهالیوود این جایزه را دریافت نمی کند.
امثال دیوید لینچ و رابرت آلتمن
و تراسن مالیک هم کمتر در این مراسم ظاهر شده اند چون اعتقاد دارند فراتر
از دلقک بازی های یک بازیگر دست چندم هستند اما جالب تر از آن ها ماجرای
مهمترین دلقک حال حاضر در دنیاست یعنی وودی آلن دوست داشتنی که پس از چند
سال تحریم اسکار وقتی به بهانه های مختلف او را به مراسم کشیدند و هنگامی
که روی استیج رفت گفت: اول فکر کردم برای جایزه جین هرشولت (جایزه ای که به
سینماگران خیر و نیکوکار داده می شود) دعوت شده ام چون چند شب پیش چند سنت
به یک گدا کمک کرده ام .
اما اسکار از کجا آمده ؟
در یک مهمانی شام
در سال 1927 اعضای کمپانی مترو گلدن مایر چنین ایده ای را مطرح کرده اند
اما این مراسم مجسمه آن تا هفت سال بعد هنوز نام اسکار نیافته بود و در
حقیقت نامی نیافته بود و آن را صرفاً به اسم جایزه آکادمی می شناختند اما در
1934 وقتی یک نفر با کتابخانه آکادمی تماس گرفت تا نام اسکار نیافته بود و
در حقیقت نامی نیافته بود و آنرا صرفا به اسم جایزه آکادمی می شناختند اما
در 1934 وقتی یک نفر با کتابخانه آکادمی تماس گرفت تا نام این مجسمه را
بپرسد خانم مارگاریت هریت، کتابدار آن محل، چون این مجسمه شبیه عمویش اسکار
بوده آن را به این نام خواند و اکنون قریب به هشتاد سال است که نام این
مراسم همچنان اسکار است.
شاید می دانید که عمو سام (نماد نژاد آمریکایی)
هم با قضیه ای شبیه به این طرح شد و جا افتاد او یک برنج فروش بداخلاق بود
که مثل اکثر نمادهای آمریکا به طور تصادفی همه گیر شد و به عبارتی
نمیتوان در برادری عمو سام و عمو اسکار تردید کرد.
شاید روی حساب همین
فلسفه عمیق وجودی است که خیلی ها هنوز فکر میکنند باید این مراسم را جدی
گرفت اما وقتی بعد از بیست سال تبعید چاپلین دوباره به آمریکا دعوت شد تا
یک اسکار افتخاری بگیرد با صراحت اعلام کرد که فقط به خاطر بعضی دوستانش به
آمریکا می آید از او پرسیدند با تندیس اسکار چه خواهی کرد و چاپلین پاسخ
داد آن را بعد از ظهرها بین پنجره می گذارم تا بسته نشود./رس
يادداشت از:میلاد جلیل زاده