به گزارش حوزه
سياست خارجي باشگاه خبرنگاران، جنگ محاسبات میان ایران و غرب اکنون در یک نقطه عطف قرار دارد.
بیش از 3 سال پیش رابرت گیتس وزیر دفاع دولت اول اوباما به تیم سیاستگذاری امریکا در امور ایران گفت که باید همه نیروی خود را روی محاسبات ایران متمرکز کنند چون ایران آنطور عمل می کند که فکر می کند و در نتیجه رفتار ایران تغییر نخواهد کرد مگر اینکه محاسباتش تغییر کند.
تاثیر گذاری بر برنامه هستهای ایران از طریق اثرگذاری بر محاسبات راهبردی ایران مهمترین استراتژی امریکا در 3 سال گذشته بوده است. امریکاییها از یک سو محاسبات مردم را هدف گرفتند و از سوی دیگر با هدف قرار دادن محاسبات حاکمان در نظام جمهوری اسلامی سعی کردند هر یک از این دو طرف و –و اگر شد هر دو طرف- را وادار کنند که معادله هزینه-فایده درباره برنامه هسته ای را یک بار دیگر در ذهن خود بازنویسی کنند تا شاید این بار و در صورتبندی جدید به این نتیجه برسند که تحمل این همه هزینه در قیاس با فواید پافشاری برای حق هسته ای، «ارزشش را ندارد».
از یک منظر راهبردی، مذاکرات آلماتی خروجی 3 سال جنگ محاسبات میان ایران و امریکا بود.
دولت امریکا دراین مدت تلاش کرد که از طریق ایجاد تهدید موجودیتی برای نظام جمهوری اسلامی، نوعی فشار داخلی برای سازش روی حاکمیت تولید کند. مکانیسم ایجاد تهدید موجودیتی هم این بود که فشارها روی مردم چنان زیاد و ناتوانی نظام در کنترل اوضاع چنان شدید شود که نظام حس کند هزینه پافشاری روی برنامه هسته ای بسیار بیشتر از هزینه معامله بر سر آن است. تعبیری که امریکایی ها خود همواره مصرف کرده اند این است که معامله در زمینه برنامه هسته ای ایران زمانی رخ خواهد داد که ایران حس کند، برنامه هسته ای به جای اینکه امنیت نظام را افزایش بدهد آن را به مخاطره انداخته است.
سوق دادن تحریم ها به سمت معیشت مردم و تلاش روز افزون برای ارتباط گیری با محیط داخلی ایران و سخن گفتن با مردم ایران از سوی امریکایی ها، گام هایی مهم در این راستا بوده است. مکانیسم ایجاد آنچه امریکایی ها آنر ا تهدید موجودیتی می نامیدند این بود که مردم حس کنند مشکلات اقتصادی آنها به مرحله لاینحل رسیده است، این مشکلات محصول تحریم هاست، تحریم ها از سیاست هسته ای ایران نشئت می گیرد و مسئله هسته ای هم حل نخواهد شد الا اینکه ایران پای میز معامله مستقیم با امریکا برود.
از لابلای آنچه امریکایی ها گفته اند به روشنی می توان فهمید که توقع داشته اند تهدید موجودیتی به شکل اعتراض فراگیر اجتماعی و تعمیق شکاف حاکیت با خواص در پاییز سال 91 ظهور کند. ریچارد هاس رییس شورای روابط خارجی امریکا زمانی گفته بود که این موضوع به زودی خود را نشان خواهد داد و آن وقت است که تازه مذاکرات واقعی با ایران آغاز خواهد شد چرا که ایران برای حفاظت از سرنوشت انقلاب خود در داخل کشور نیاز به مصالحه در بیرون پیدا می کند.
حرکت از تحریمهای فلج کننده بسمت تحریم هایی که به نوعی منع کامل و همه جانبه تجارت با ایران است، گامی بود که از پاییز شروع شد یعنی وقتی که امریکایی ها دیدند که پیش بینی آنها درست از آب در نیامده و با وجود اینکه فشار زیادی روی ایران وجود دارد اما همچنان توان مدیریت ایران بیشتر از حجم فشارهاست.
امریکا تصور می کرد فشارها محاسبات ایران را تغییر خواهد داد و آن وقت ایران پیشنهاد مسکو را از روی میز بر می دارد و پیشنهادی جدید به جای آن می گذارد. گذار از تغییر محاسبه به تغییر پیشنهاد، یا به تعبیر فنی تر گذار از تولید تاثیر به تولید نتیجه (از فشارها) انتظاری بود که امریکا از دورنمای فشارهای خود علیه ایران داشت. قرار بود ایران به مرحله ای برسد که خود برای آنچه غربی ها رفع نگرانی از برنامه هسته ای ایران می نامند، پیشنهاد تدوین کند.
در آلماتی این معادله وارونه شد. در حالی که بنا بود ابتدا محاسبات ایران و بعد پیشنهاد آن تغییر کند، این پیشنهاد غرب بود که تغییر کرد. اگر فرمول رابرت گیتس را درست بدانیم که پیشنهادها تغییر نمی کنند مگر اینکه محاسبات تغییر کرده باشد، بنابراین تغییر پیشنهاد 1+5 در نشست آلماتی بر بستری از تغییر محاسبه استوار است و ایران توانسته در حدود یک سال گذشته –از مذاکرات بغداد که در آن پیشنهاد قبلی را دریافت کرد به این طرف- چیزی را در محاسبات امریکایی ها جابجا کند، که آن جابجایی باعث تغییر پیشنهاد غرب شده است.
قرار بود ایران تغییر کند اما امریکا تغییر کرده است. من عقیده دارم یک جابجایی محاسباتی مهم در ذهن امریکایی ها درباره تعریف یک ایران هسته ای، تعریف یک قرمز که ایران نباید از آن عبور کند و تعریف برنامه هسته ای ایران برای ایران به گونه ای که امریکا بتواند آن را با حفظ آبرو بپذیرد، رخ داده است و پیشنهاد بغداد در آلماتی تغییر نکرد الا به این دلیل که محاسبات امریکا در یک سال گذشته عوض شده بود. ايران هستهاي مينويسد: محاسبات جدید امریکا چیست؟ و آیا تغییر محاسبه و تغییر پیشنهاد، بدل به تغییر سیاست خواهد شد؟ اینها سوال هایی است که این نوشته به آنها نمی پردازد ولی پیش روی هر کسی که می خواهد بداند امریکا در این فرآیند جدی هست یا نه گشوده خواند بود تا مذاکرات آلماتی 2.
انتهاي پيام/