اختراع گنبد در دوره اشکانیان بزرگترین تحول در معماری قبل از اسلام ایران محسوب می شود. مهمترین ویژگی گنبد ایرانی ساخت آن برروی پلان چهارگوش ( مربع ) است. جهت انطباق پلان دایره برمربع از سیستم گوشوار ( شکنج ) استفاده می شده است. قبل از توضیح بیشتر درمورد گنبد به قوس پرداخته می شود.

به گزارش باشگاه خبرنگاران اراک ، قوس ( چفد) در معماری ایران سابقه بسیار طولانی دارد. در معبد زیرین زیگورات عیلامی چغازنبیل انواع و اقسام قوس های مختلف جناغی و حتی کلیل مشاهده شده است. در عهد هخامنشیان در ساختمان های رسمی و دولتی از قوس جهت پوشش استفاده نمی شده، بدلیل اینکه امپراطوری هخامنشی امکان تهیه بهترین نوع چوب را جهت استفاده در سقف های افقی به عنوان(عضو باربر) داشت.

و اما در همین دوران خانه های مردم عادی به کمک انواع قوس های « خاگی » و « هلوچین » و حتی « جناغی » ساخته می شدند. بهرحال برای پوشاندن سقف ساختمان دو راه وجود داشته است یا به کمک اعضای باربر ( چوب محکم و آب گرفته شده ) که داخل سقف به عنوان تیراصلی و تیرچه کار می کرده اند، سقف را افقی می زده اند که در این صورت اگر دهانه خیلی بزرگ و وسیع باشد برای نگهداری وزن سقف به ستون احتیاج داشته اند و یا با ایجاد تحدب در سقف آن را بصورت طاق ( پوشش قوسی و منحنی ) درمی آورده اند تا بتواند خود را نگه دارد.

مزیت پوشش های قوسی این است که دهانه های نسبتا” بزرگ را بدون احتیاج به ستون براحتی می پوشانده است. راه اول جهت پوشاندن سقف احتیاج به صرف هزینه و وقت و تکنیک زیادی دارد، در نتیجه فقط در بعضی از مقاطع تاریخ معماری و شاید بتوان گفت بندرت به آن برمی خوریم _ دوره هخامنشیان و ندرتا” دوره صفویه . بنابراین پوشش های قوسی و گنبدی در اکثریت قریب به اتفاق بناهای باستانی بچشم می خورد و در نتیجه شناخت فرم و عملکرد آن ضروری است. در پوشش های افقی ( عهد هخامنشیان ) وزن سقف بطور عمودی به ستونها و دیوارها منتقل می شود و از طریق آنها به زمین می رسد و با عکس العمل زمین خنثی می شود.

اینگونه انتقال نیروی سقف به زمین ایده آل ترین حالت ممکن است و با توجه با اینکه ستونها و دیوارهای عمودی براحتی نیروی فشار عمودی را تحمل می کنند ساختمان کاملا” ایستا و پابرجا خواهد بود. اما درمورد پوشش های قوسی و گنبدها مسئله انتقال نیروی سقف به این سادگی نیست.

بطور کلی در تمام پوشش های غیر افقی وزن سقف بطور مایل ( تحت یک مولفه مایل نیرو ) بر دیوارها و جرزها اثر می کند.اگر این مولفه مایل را فرضا” به دو مولفه افقی و عمودی تقسیم کنیم: بخشی از نیرو که همراه مولفه عمودی بر جرزها و دیوارها اثر می کند بسهولت به زمین منتقل شده و با عکس العمل زمین خنثی می گردد ( مثل سقف افقی )، ولی مولفه افقی به تنهایی عاملی می شود برای خراب کردن ساختمان ( از هم راندن دیوار ها ).

برای خنثی کردن این مولفه افقی نیرو تنها راه حلی که وجود داشته ضخیم کردن دیوارها بوده است. باید دیوارها یا جرزهایی که پوشش قوسی و گنبدی برروی آن قرار می گیرند تا حدی ضخیم بشوند که جلوی اثر مولفه افقی نیرو را بگیرند. برآیند دو مولفه افقی و عمودی را که یک جهت اثر مایل پیدا می کند نیروی رانش یا نیروی از هم گسستن می گویند. در طاق کسری برای جلوگیری از نیروی رانش حاصل از وزن سقف قطر جرزها را در پائین به ۷ متر رسانده اند. البته هرچه از پائین به بالا می رویم ضخامت جرزها کمتر می شوند.

در هیچ دوره ای از تاریخ معماری ایران نیم دایره به عنوان قوس باربر مورد استفاده قرار نگرفته است. چون معماری ایرانی به تجربه می دانسته که نیم دایره در مقام مقایسه با قوس های خاگی ( هلوچین ) از مقاومت بسیار ناچیزی برخوردار است. اگر یک قوس را حول محور تقارن عمودی دوران دهیم پوسته ای که در فضا ایجاد می شود گنبد است. بنابراین گنبد از دوران یک قوس حول محور تقارن عمودی آن بوجود می آید.( این تعریف ریاضی گنبد است).

از ویژگی های گنبد ایرانی این است که آنرا برروی زمینه چهارگوش بنا می کرده اند. برای این کار می بایست اول مربع را به هشت گوش و سپس شانزده گوش و بالاخره به دایره تبدیل می کردند و این کار فقط با پوشش گوشه ها امکان پذیر می شد. معماران ایرانی برای پوشش گوشه ها دو روش پدید آوردند کی یکی را « سکنج « و دیگری را « ترنبه » می گویند. شکنج، کنج بیرون جسته و ترنبه حفره پیش آمده است. سکنج و ترنبه با چوب و سپس بکمک طاق های کوچک بیضی و شیپوری اریب بصورت فیلپوش و گوشوار ساخته می شدند. بطور کلی در فرم های قوسی و گنبد.

انتقال نیروی وزن اصولا”با مکانیزم پوسته ای (غشایی ) و اندکی نیروی خمشی صورت میگیرد. از اینرو فرم های قوسی شکل هلوچین و خاگی مناسب هستند چون شکل آنها به منحنی انتقال نیروها ( منحنی « فونیکلوریک » که معمار سنتی ایران آنها را میانتار می نامیده است ) نزدیک است لذا قوس های خاگی مقاوم تر و بادوام تر از سایر قوسهای شناخته شده است.

در سرزمین های دیگر مثلا” روم یا یونان شکل نیمکره را برای گنبد بر می گزیدند و چون منحنی نیروها میانتار رانش بر شکل نیم دایره ( نیم کره )منطبق نمی شود برای جلوگیری از رانش ناگزیر از ضخیم نمودن بیش از حد جرزهای جانبی گنبد خانه و حتی خود پوسته گنبدی بوده اند در صورتیکه معماران ایرانی شکلهای تخم مرغی و هلو چین ( بیز – تاب ) را برای ساخت گنبد یا قوس بکار می بردند که این فرم ها خودبخود میانتار رانش بوده اند.

این حسن انتخاب برای فرم قوس و گنبد ضمن اینکه حاکی از درک والای فنی معمار ایرانی است به او اجازه میداد که بتواند ضخامت گنبد را در پاکار ( شروع گنبد از پائین ) تنها به اندازه یک شانزدهم دهانه گنبد بگیرد که البته هرچه بالاتر میرفت نازکتر می شد تا به « کلاله » می رسید. بتدریج هرقدر گنبد از پاکار به بالا می رود ( کلاله ) ضخامت پوسته آن کمتر می گردد./س

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.