به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، از اولین سالهای بعد از پیروزی انقلاب، مردم چهره عباس محبوب را در قاب تلویزیون و پرده نقرهای سینما در نقشهای تقریبا همیشه منفی دیدهاند، البته محبوب نقشهای منفی اش را هم با یك چاشنی طنز و نمك ایفا میكند و شاید دلیل محبوبیتاش هم همین باشد.
عباس محبوب در دهه 60 و 70 تیپ صاحبخانه زورگو، بنگاهی، كاسب یا قصاب گرانفروش را ایفا میكرد و امروز در آستانه شصت و چهار سالگی، بیشتر نقش پیرمردان پولدار را بازی میكند، بعد از پایان فیلمبرداری یك تلهفیلم در حوالی میدان قیام ـ كه محبوب در آن نقش یك قصاب را بازی میكند ـ در یك تاكسی، با او به گفتوگو نشستیم در حالی كه در حین مصاحبه، مردمی بودند كه مرتب به شیشه ماشین میزدند و با محبوب سلام و علیك میكردند یا تقاضای عكس یادگاری داشتند، متن این گفتوگو که با جام جم انجام شده است که از نظر میگذرانید:
آقای محبوب تحصیلات شما چیست؟ چون معمولا نقش بنگاهیها یا خلافكارهای جزء را بازی میكنید، برایم سوال شد!من فارغالتحصیل رشته هنرهای دراماتیك هستم، ورودی سال 1350
من شما را معمولا در رستورانی در بلوار كشاورز دیدهام، فكر میكردم شما شریك یا صاحب این رستوران باشید
نه، من اوقات فراغتم را در آن رستوران میگذرانم، آن رستوران متعلق به یكی از دوستان من است نه خودم.
چند سال دارید؟ كار هنری را از چه سنی شروع كردید؟متولد 1328 و در آستانه شصت و چهار سالگی هستم، من هم مثل خیلی از هنرمندان و بازیگران، كارم را از تئاتر مدرسه شروع كردم، متاسفم بگویم كه الان تئاتر در مدارس جدی گرفته نمیشود، در صورتی كه برای نسلهای قبلی، تئاتر مدارس یكی از جرقههای شروع فعالیت هنری بود، الان همه بعد از لیسانس گرفتن و به ضرب پول میخواهند بازیگر شوند.
شغل شما چیست؟ منظورم این است كه فقط از طریق بازیگری امرار معاش میكنید؟بله این شغل من است، در سال 1354 در اداره تئاتر استخدام شدم و بعد از30 سال در سال 84 از همین اداره بازنشسته شدم، تنها شغل و منبع درآمدم همین بازیگری است.
استادان شما در دانشكده هنرهای دراماتیك چه كسانی بودند؟مرحوم استاد حمید سمندریان، استاد اسماعیل شنگله و آقای پرویز تائیدی شاخصترین استاد دانشكده ما بودند.
معروفترین همدورهای یا هم كلاسیهای شما در دانشكده هنرهای دراماتیك؟آقایان مهدی فخیمزاده و اردلان مفید
اولین نقشآفرینی حرفهای عباس محبوب روی صحنه؟كار تصویری را از سال 1348 با نمایشنامهای به اسم «مردی با دو دل» شروع كردم البته قبل از آن چند تا فیلم كوتاه كار كرده بودم.
اولین دستمزدتان چقدر بود؟اولین كار تئاتری كه كردم و دستمزد گرفتم در سال 46 تئاتر شركت نمك داربود كه بعد از یك ماه تمرین و چند بار اجرا به ما نفری 100 تا تك تومانی دادند، من با آن صد تومان تا یك هفته چند تا از دوستانم را ساندویچ مهمان میكردم.
اولین همبازیهای شما چه كسانی بودند؟مرحوم رضا ژیان و مصطفی طادی.
نقشتان چه بود؟من نقش قهوهچی را داشتم البته ناگفته نماند شرایط این طور بود كه یك هیات هفت یا هشت نفره ژوری مینشستند و در مورد نمایش نظر میداند تا به ضبط میرسید.
این صدای بم و خاص شما چطور جزیی از شخصیت هنری شما شد؟ یعنی طبیعی است یا بخاطر نقشآفرینیهای خاص به این صورت فعلی درآمده است؟من سر همین نمایش، صدایم را بم كردم، برای بازی در نقش همین قهوهچی، چون سنم هم كم بود، باید نسبت به سنم صدایم را بم تر میكردم، سر بازبینی این نمایش، یكسری از دوستان در هیات ژوری ایراد میگرفتند كه عباس محبوب صداسازی میكند، هیچ وقت یادم نمیرود كه آقای داوود رشیدی هم جزو هیات ژوری بود و گفت نه، اشكالی ندارد چون محبوب میتواند از اول تا آخر نمایش با همین ریتم كنترل كند و لرزشی ندارد.
پس صدای بم شما یادگار آن دوران است؟دیگر این صدا از آن زمان تا حالا برای ما مانده است!
اولین نقش سینمایی شما چه بود؟ با كدام كارگردان كار سینمایی را شروع كردید؟شروع كار سینمایی من با زنده یاد ساموئل خاچیكیان با فیلم «پشت دیوار شیشه ای» بعد از آن هم فیلم «جبار سرجوخه فراری» كارآقای امان منطقی بود كه هنرمند آن زمان آقای فردین نقش اصلی را داشت و من هم نقش مقابل آن بودم، نقش منفی هم داشتم.
ویژگی آقای خاچیكیان چه بود؟ به عنوان اولین كارگردانی كه شما با او كار كردید .مرحوم خاچیكیان، استاد كشف بازیگر بود، اگر شما دقت میكنید، خیلی از بازیگران هم نسل من، توسط خاچیكیان، كشف شدند و به عرصه سینما وارد شدند، آقای خاچیكیان معمولا با بازیگرهای موجود كار نمیكرد و دوست داشت چهرههای جدید و تیپهای جدید را به سینمای ایران بیاورد.
اولین فیلمی كه بعد از انقلاب بازی كردید، چه بود؟اولین فیلمی هم كه بعد از انقلاب بازی كردم فیلم «ستاره دنبالهدار» بود، در سال 1364 و فیلمی در ژانر جنگی و دفاع مقدس بود، در واقع شروع كار هنری و سینمایی من بعد از انقلاب با این فیلم بود.
ولی شما بیشتر با تلویزیون شناخته شدید، درست است؟بله این درست است اما اگر حمل بر خودستایی نباشد اما خیلیها فكر میكنند شهرت من برمیگردد به «برنامه طنز سیمای اقتصاد» من ده سال به طور روتین از سال 61 تا 71 در این برنامه بازی میكردم، یعنی هر هفته روی آنتن بود، اما شروع كار هنری من خیلی قبل از آن بوده است.
از جایگاهی كه در سینمای ایران دارید، راضی هستید؟ فكر میكنید به آن جایی كه حقش را داشتید، رسیدهاید؟در حرفه بازیگری حتما باید عاشق كارت باشی تا بتوانی ادامه بدهی.
بالاخره از این راه چهل سالهای كه در این حرفه آمدهاید، پشیمان هستید یا راضی؟من با همه سختیها و محدودیتها و مشكلاتی كه این حرفه دارد، چون عاشقش هستم، راضیام، من از ده سالگی عملا عاشق تئاتر شدم و به این راه كشانده شدم، عقیدهام این است كه دو شغل است كه باید حتما عاشقش باشی تا دوام بیاوری، یكی معلمی، یكی هم بازیگری.
ناگفتهای از زندگی عباس محبوب كه هیچ كس نمیداند؟یكی از ناگفتههای من این است كه حدود 25 سال پیش در یك سریالی سه ماهی در شمال بودیم، یك روز كنار دریا نشسته بودم و با خودم فكر میكردم كه سوژهای برای ساخت فیلم به ذهنم آمد، آن سوژه كمكم پرورش پیدا كرد و هنوز با من است، ولی نتوانسته ام آن را بسازم، ولی اگر خدا بخواهد، یك روز آن را خواهم ساخت.
مضمون آن چیست؟یك سوژه معنوی است، در كل میخواهد بگوید هر كسی كه خدا را شناخت و به او توكل كرد موفقیت در زندگی او ردخور ندارد.
وارد شدن به كار طنز انتخاب خودتان بوده یا تا به حال فكر كردید چرا همیشه برای كار طنز سراغ شما میآیند؟من بارها گفتم به نظر من اگر كسی وارد حرفه بازیگری میشود این طور نیست كه فقط یك سبك خاصی را دنبال كند، امكان دارد كه در یك سبك موفقیت بیشتر داشته باشد اما بازیگر كسی است كه هر سبكی را به او میدهند بتواند بازی كند، من هم كارهای جدی داشتم و طنزهایی هم كه كار میكردم طنز موقعیت بوده و سعی میكنم به صورت جدی آن كار را ادامه دهم، برای مثال یك فیلم كار كردم كه هنوز پخش نشده به اسم همسر مزاحم با خانم نسرین مقانلو، زیبا بروفه، سیاوش خیرابی و نقش جدی است یا همین فیلم رسوایی كه آقای دهنمكی كارگردانی كرده و یك ملودرام اجتماعی است كه در آن هم نقشم جدی است .
شما معمولا در كارهای طنز نقش كاسبها و خلافكارهای جزء را بازی میكنید درست است؟من كاراكترهای مختلفی بازی كردم ولی بیشتر همین بوده كه شما گفتید، مثلا در فیلم بوی خوش زندگی نقش دزد را داشتم یا در فیلم نیش نقش رئیس كلانتری را داشتم.
بیشتر برای كدام نقش سراغ شما میآیند؟همان طور كه شما گفتید بیشتر برای نقش كاسب است، الان هم در كاری كه فیلمبرداری آن انجام میشود نقش یك قصاب را دارم.
این تعداد زیاد نقشآفرینی در این گونهها، چه بازخوردی میان مردم داشته است؟چون اكثرا نقش بنگاه یا معاملات ملكی، دلال و...را به من میدهند و خیلیها از مردم هم فكر میكنند من واقعا بنگاه هم دارم، طوری كه هرچه قدر هم میگویم من بنگاهی ندارم، بعضیها باورشان نمیشود، مرا در این نقش پذیرفتهاند، كاریش نمیشود كرد! بعضی وقتها كه خیلی اصرار میكنند كه تو حتما بنگاهدار هستی، میگویم باشد! من بنگاه دارم! (خنده)
عجیبترین و جالبترین درخواست مردم از شما؟فكر نكنید دارم شعار میدهم من همیشه خدمتگذار مردم بودم و هستم، میدانم كه آنها هم به من لطف دارند اما گاهی اوقات در جمعی دوست دارند فلان كاراكتری را كه از من در یك فیلم یا سریال تلویزیونی دیدهاند برایشان اجرا كنم، مثل این میماند كه شما به یك دكتر جراح در خیابان بگویید كه تیغ جراحی را بیاور و یك نفر را جراحی كن، بالاخر هركاری جایی دارد.
شما در مقابل این خواسته چه میگفتید؟ انجام میدادید؟خیر، انجام نمیدهم، چون نه خیابان صحنهای است كه اجرا كنم نه دوربینی كه بخواهم نقشی بازی كنم، با یك زبان خودمانی قانعشان میكردم كه اینجا جای این كار نیست و آنها هم میپذیرند.
الان این رفتارها و درخواستهای عجیب و غریب مردم كمتر شده، دلیل آن را میدانید؟شما نسبت به 30 سال پیش نگاه كنید متوجه میشوید كه مردم بیشتر متوجه تفاوت نقش و بازی با زندگی واقعی شدهاند، یك موقعی بود كه بعضی از مردم از نقش منفیها متنفر بودند، اما الان به این تفكیك رسیدهاند، اتفاقی كه الان بین بازیگر و مردم میافتد این است كه بازیگر دارای دو شخصیت است یكی شخصیت نقشهایی كه بازی میكند و دیگری شخصیت اصلی و واقعی خودش است، مثلا من اگر نقش یك دزد را بازی میكنم انتظار ندارم كه از من بخواهد برایشان نقش دزد را بازی كنم!
معمولا در نقشهایی كه بازی میكنید یك عصبانیتی را دارید، این در شخصیت واقعی خودتان هم هست؟فكر كنم این سوال را خانواده من باید جواب دهند ولی در كل دوستانی كه با من برخورد دارند همیشه میگویند خدا را شكر كه ما اگر ناراحتی هم داریم وقتی تو میآیی با نوع رفتارت ما غصهمان را فراموش میكنیم و من به خاطر این ممنون خدا هستم.
ما از دهه 60 تا به الان چند نوع ژانر طنز را در سینما و تلویزیون تجربه كردهایم، از جنگهای طنز مثل «بعد از خبر» تا «ساعت خوش» و تا امروز كه مثلا «خنده بازار» پخش میشود، به نظر شما كه از بازیگران قدیمی عرصه طنز هستید، طنز كدام دوره اصیلتر و واقعی تر بود؟ طنزهای دهه 60 یا طنزهایی كه الان ساخته میشود؟به نظر من اگر یك نگاه واقعی به مفهوم و كاركرد طنز داشته باشیم، به این نتیجه میرسیم كه طنز نباید الزاما برای به خنده درآوردن مخاطب باشد، آن طنزی دلنشین است كه اندیشهای پشت آن باشد، گاهی اوقات ما یكسری كارها را میبینیم كه به صرف اینكه تبسمی روی لب مردم بیاید دست به هركاری میزنند، من شخصا زیاد با این قضیه موافق نیستم.
طنز مورد پسند شما؟من آن كار طنز انتقادی را كه در سیمای اقتصاد داشتیم میپسندم، انتخاب سوژهها و شرایط اجرای كار به نوعی بود كه مردم لذت میبردند، یعنی از متن مردم بود، روشنفكری نبود، فانتزی نبود، مثل الان هم فقط برای به خنده درآوردن مخاطب نبود، این را برای اینكه خودم در آن مجموعه بازی میكردم، نمیگویم، اگر به تاثیرگذاری طنزهای آن موقع و الان نگاه كنیم، متوجه میشویم كه كدام بهتر بود، شاید باورتان نشود اما برنامههای طنز آن موقع، تاثیر خیلی مستقیم و محسوسی روی زندگی مردم داشت، چون تم اقتصادی هم داشت، یعنی از متن زندگی مردم سوژه هایش در میآمد و اجرا میشد، مخاطب بهتر باور میكرد، چیزی كه الان خیلی كمتر دیده میشود.
از برنامههای طنزی كه الان ساخته میشود، به كدام علاقهمندید؟الان تنها طنزی كه بعد از سیمای اقتصاد به دل من نشسته خنده بازار است چون كارهایی را كه ارائه میدهند، صرفا برای خنده نیست و اندیشه و انتقاد در آن وجود دارد، نگاه خلاقانهای هم در آن وجود دارد، طبعا واضح است كه مردم از این برنامه استقبال میكنند، برخلاف طنزهای قبلی كه خیلی زود فراموش میشد.
دلتان میخواست با كدام كارگردان كار كنید؟ از این نقشهای تكرای خسته نشدهاید؟ چه نقشی را میخواستید بازی كنید كه تاكنون به شما پیشنهاد نشده است؟من در این زمینه آرزوی خاصی ندارم، برایم نقش كوچك و بزرگ تفاوتی ندارد، مثلا من در سریال مثل چمدان كه در ماه رمضان پخش میشد، از اول تا به آخر حضور داشتم اما در یك فیلم دیگر امكان دارد از سی قسمت دو قسمت بیشتر نباشم، اینها واقعا برایم تفاوت نمیكند، ما هنرپیشه كوچك و بزرگ داریم اما نقش كوچك و بزرگ نداریم، اگر شما كار خوب ارائه كنید در یك سكانس هم مشخص است، من هر نقشی را كه بدهند اگر ایفاگر آن باشم قبول میكنم.
چه نقشی را به شما پیشنهاد دهند قبول نمیكنید؟دوست دارم كارهایی كه بازیگر آن من هستم برای مردم ماندگار و دوست داشتنی باشد حتی اگر نقش منفی باشد، این اتفاق برای من افتاده كه حتی اگر نقش منفی هم بازی كردم باز هم مورد استقبال مردم قرار گرفته است، من هیچ محدودیتی برای پذیرش نقش در سینما و تلویزیون ندارم.
بیشترین دستمزدی كه تا اكنون گرفتهاید برای كدام مجموعه بوده؟اجازه بدهید این را نگویم، چون اگر این مساله عنوان شود برای من دردسر میشود و مردم فكر میكنند دستمزد من همیشه این بوده، اما همین را میگویم كه خدا را شكر میكنم آنقدری بوده كه دستم جلوی كسی دراز نشود.
اخیرا فیلمهایی نه چندان فاخر و جالبی تولید میشود كه اسمش را «فیلمهای سوپرماركتی» گذاشتهاند، مضمونهای تكراری مثل عشق، طلاق، عروسی، پدر پولدار، و ارث و میراث و.. با بازیگرهای تكراری، شما هم در این فیلمها زیاد بازی كردید، به نظر شما دلیل رونق این نوع فیلمها چیست؟ شما چرا در این نوع فیلمها بازی میكنید؟واقعیت این است كه وقتی از ما كه دعوت میكنند میگویند كه میخواهیم برای تلویزیون تلهفیلم بسازیم و ما هم بر مبنای این حرف، بازی در آنها را قبول میكنیم، طبعا تلهفیلم یعنی یك فیلم برای تلویزیون اما وقتی كار تمام میشود میبینیم سر از سوپرماركت در میآورد، عكس ما را هم روی سی.دی میزنند و با اسم ما تبلیغ میكنند.
به نظر شما ساخت و تولید این فیلمها نشانه چیست؟ساخت فیلمهای سوپرماركتی نشان از این دارد كه اولا مردم بخاطر مشكلاتی كه دارند، شدیدا دلشان خنده میخواهد، آن هم به هرقیمت و كسانی هستند كه این را فهمیدهاند و از آن به هر قیمت پول درمیآروند در مرتبه بعدی، نشان ازاین است كه نظارت و هدایتی در ساخت این فیلمها نیست و به نوعی خودمختاری در ساخت این نوع فیلمها وجود دارد، البته ناگفته نماند تا قبل از سال 91 كنترل زیادی روی فیلمها نمیشد، اما الان مدتی است كه بخوبی كنترل میشود.
چطور؟الان تعداد مراجعه برای ساخت این فیلمها به من و دوستانم بسیار كمتر شده، البته شاید به خاطر بودجه و مسائل اقتصادی است ، اما در كل اكنون بیشتر برای ساخت این فیلمها سختگیری و كنترل میشود، در این نوع تلهفیلمها، من از اول تا آخر نیستم، بلكه چند سكانس را با ما میگیرند و بعد از پخش، نتیجه كار و بد یا خوب بودن آن دیده میشود.
شما به دلیل بازی این فیلمها در برابر مردم احساس مسئولیت میكنید؟ شده است كه گاهی شرمنده بشوید؟طبعا مسئولیت هنری این فیلمها با كارگردان این فیلمهای سوپرماركتی است، اما ما هم به خاطر احساس مسئولیتی كه به مردم داریم و به خاطر عكسی كه از ما كه روی فیلم میخورد، چه بخواهیم و چه نخواهیم مسئول خوب یا بد بودن فیلم خواهیم بود.
از بازی در كدام كار پشیمان شدید؟از كارهاییكه كردم پشیمان نیستم، ولی مسائلی پیش آمده كه با خودم گفتم كاش از اول سر این طرح نمیرفتم.
مثلا چه موردی بوده؟مثلا سال گذشته برای یك تله فیلم رفتم و بین كار بهدلیل مسائل مالی متوقف شد و ما كنار كشیدیدم، اما بعد از چند ماه، اتفاقی دیدم كه آن فیلم به سوپرماركت آمده، سكانسهایی را كه كار كرده بودیم، سرهم و تدوین و مونتاژ كرده بودند، بدون اینكه به مردمی كه آن را میخرند و تماشا میكنند، فكر كنند. صرفا برای سودجویی سرهم كرده بودند و تحویل مردم داده بودند.
سینمای ما اكنون طوری است كه آقای محبوب با خانوادهاش برود تماشای فیلم؟خوشبختانه با وجود همه مشكلات و كمبودها، سینمای بعد از انقلاب روی یك پایه و اساسی بنا شده كه میشود گفت یك سینمای انسانی و از نظر خانواده مورد قبول است، البته ما قبل از انقلاب هم فیلمهای خوب هم داشتیم، اما بعد از انقلاب، فیلمهایی كه ساخته شده صد در صد طوری بوده كه حتی یك صحنه مبتذل هم در آن نیست و همین هم نعمت است و باید قدر آن را بدانیم.
شما در طول این سی و چند سال فعالیت هنری كه با حوادث سیاسی جامعه هم همزمان بوده، حتما ناگفتههایی از این دوران دارید، میخواستم بپرسم مثلا شما در جنگ هم حضور داشتید؟این خاطره را جایی نگفتهام. ما در سال 1362 از طرف اداره تئاتر برای اجرای نمایش به جبهه (مریوان) فرستادند كه برای رزمندهها برنامه اجرا كنیم و به اصطلاح به آنها روحیه بدهیم و اوقات فراغت آنها را پر كنیم، محلی كه برای ما در نظر گرفته بودند، یك پادگان نظامی بود، وقتی ما رسیدیم و خواستیم برنامه تئاتر اجرا كنیم، فرمانده آنجا كه یك سرهنگی بود، به ما گفت كه نمیدانم شما روی چه حسابی برای اجرای نمایش آمدهاید، اما من نمیتوانم اجازه اجرای برنامه به شما بدهم.
دلیل مخالفت جناب سرهنگ با اجرای تئاتر برای رزمندهها چه بود؟برای ما خیلی عجیب بود كه چرا این جناب سرهنگ به ما اجازه اجرای برنامه نمیدهد، او توضیح داد از نظر امنیتی و نظامی درست نیست كه 400 نفر در یك جا جمع شوند، این هم برای جان نیروها خطر دارد، هم برای خود شماها، چون نیروهای نفوذی در منطقه بودند و میتوانستند با دادن گرای محل اجرای تئاتر، باعث شوند دشمن آنجا را گلوله باران كند و باعث تلفات شدید شود.
سرهنگی كه مسئول پادگان بود به ما گفت تا هر وقت كه بخواهید میتوانید اینجا بمانید، ولی اجرای تئاتر به مصلحت نیست، ما گفتیم خوب تكلیف ما چیست؟ ماموریت ما یكماهه است، نهایتا قرار شد به عنوان مهمان آنجا بمانیم تا ببینیم چه میشود. بعد خودمان تصمیم گرفتیم به جای اجرای تئاتر به رزمندهها كمك كنیم. این یكی از بهترین خاطرات من است.
بعد از چند روز، با فضای واقعی جنگ آشنا شدیم و دیدیم باید كاری كنیم، رفتیم قسمت جهاد خودمان را معرفی كردیم و هر كدام به فراخور حالمان هر كاری كه میتوانستیم انجام دهیم مشغول به كار شدیم، مثلا من چون رانندگیام خوب بود، راننده تریلیهایی شدم كه باید تجهیزات سنگین جنگی را به جاده مهران میآوردند، یك ماه ماموریت ما اینگونهگذشت و صحنههای واقعی از جنگ و رشادت بچههای رزمنده را دیدم، حتی یك بار جلوی چشم خودم، یك راكت به تریلی جلوی ما خورد كه در یك لحظه، تریلی با بارش كه اوركتهای مخصوص بود، جزغاله شد.
در این گروه هنری كه برای اجرای برنامه به جبهه آمده بودند، به غیر از شما چه كسانی بودند؟آقایان ابوالفضل پورعرب، مجید مظفری، محمد شیری، خدابیامرز كرم رضایی كه به عنوان سرپرست بودند و تعدادی از بچههای اداره تئاتر وزارت ارشاد در این جمع بودند.
بهترین اتفاقی كه ممكن است برای عباس محبوب بیفتد چیست؟همیشه از خدا سه تا خواسته داشتم اولی اینكه از خدا میخواهم آبروی همه را حفظ كند، آبروی من و خانوادهام را حفظ كند. به همه، من و خانوادهام هم سلامت بدهد، به همه، به من و خانوادهام اگر صلاح بداند دل خوش بدهد.
به عنوان سوال آخر، آقای محبوب شما صاحبخانه هستید یا مستاجر؟من مستاجرم، ولی خدا را شكر میكنم كه صاحبخانه خوبی دارم.