به گزارش سرويس بين الملل باشگاه خبرنگاران ،
*** مروری اجمالي بر واقعه حلبچه
شهر کوچک "حلبچه" در کشور عراق و نزدیک مرز ايران، در سطح جهان با نام (Halabja/Halabdscha) شناخته شده است؛ زماني که 25 سال پيش در چنين روزي (25 اسفند 1366) و در آخرين ماههای جنگ تحميلي عراق عليه ايران، توسط نيروهاي بعث دولت صدام با گازهاي شيميايي سمي بمباران شد.
اين حادثه، به عنوان بزرگترين حمله شيميايي مستقيم به نواحي مسکوني و غيرنظامي، آن هم از سوي ديکتاتوري سفاک بر عليه اقليت کرد ملت خودش، در حافظه تاريخ ثبت شده است.
شهروندان کرد عراق، از ابتداي جنگ تحميلي، در طرف ايران قرار داشته و همواره تحت فشار رژيم صدام بودند. همزمان با بمباران شيميايي مشهور حلبچه، طي عمليات خونين انفال (Anfal-Operation) به فرماندهي نظامي "علي حسن المجيد" (معروف به علی شیمیایی)، ناظران بينالمللي مانند سازمان يونسکو، عنوان کردند که تقريباً تمامي افراد این کشتارجمعي زنان و کودکان بودند.
در بمباران حلبچه، نزديک به 5000 نفر درجا کشته شده و حدود 10000 نفرنيز بر اثر لطمات ناشي از آن، جان سپردند. زخميان اين حادثه، از آسيبهاي جدي بلندمدت مانند فلجشدن سيستم عصبي، صدمات شديد پوستي، غدههاي سرطاني و آسيب دستگاههاي تنفسي لطمه ديدهاند. تولّد نوزادان ناقصالخلقه يا داراي نقص عضو و عفونتهاي شديد تنفسي، از پيامدهاي آتي اين بمباران کمسابقه ضدبشري به شمار ميرود که تنها در عرض يک روز، چنين فجايع عظيمي را پديد آورد.
*** شناسنامه و مشخصات بمبهاي شيميايي حلبچه
"عوامل اعصاب" (Nerve agents)، به معني مواد مسمومکننده سيستم عصبي بدن، اصطلاحي بود که به مواد بکاربردهشده در بمبهاي حلبچه اطلاق گرديد و شامل چهار ماده مهم شيميايي زير است:
1.گاز خردل (sulfur mustard) ترکيبي شيميايي و سرطانزاست که علاوه بر صدمات شديد به دستگاههاي دروني بدن مانند دستگاه تنفسي و گوارشي، با مسموم نمودن خون، عامل ايجاد تاولهاي پوستي و تخريب سلولهاي پوست بدن نيز ميباشد.
نخستين بار توسط شيميدان بلژيکي "دسپرتس" (César-Mansuète Despretz) کشف و پيشنهاد استفاده از آن به عنوان گاز سمي، در سال 1916 توسط دو دانشمند آلماني "ويلهلم لومل" (WilhelmLommel) و "ويلهلم اشتاينکپف" (WilhelmSteinkopf) در مؤسسه ترويج علوم کايزر- ويلهلم (Kaiser Wilhelm Society for the Advancement of Science) شهر برلين مطرح شد.
پس از کاربرد اين گاز در برخي سلاحهاي آلمان در جنگ جهاني اول، بمب حاوي گاز خردل در جنگ جهاني دوم جهت انفجار يک پل در ارتش لهستان و تخريب يک معدن استفاده شد که دو آلماني کشته شدند. اما به جز اين، بر پايه گزارشات بازرسان بينالمللي سازمان ملل، دومين بار، اين بمب شيميايي، در 1988-1983 طي جنگ عراق عليه ايران، و سپس 1988 عليه کردها طي بمباران شيميايي حلبچه مورد استفاده قرار گرفت.
2.سارين (Sarin) مايعي بيرنگ، بيبو و ازبينبرنده مجاري تنفسي است. نخستين بار در سال 1939 توسط شيميدان آلماني "شرادر" (Schrader) و به منظور نابودي دفعي حشرات موذي کشف شد.
در سال 1944 و اواخر جنگ دوم جهاني، دو پايگاه بزرگ، توليد عمده اين ماده در کارخانجات آلمان را در دستورکار قرار دادند. همچنين در خلال جنگ سرد، مقادير هنگفتي سارين، به ايالات متحده و شوروي سابق صادر گرديد. سارين، رشتههاي عصبي پاراسمپاتيک بدن را فلج ميکند.
3.تابون (Tabun) يک ترکيب شيميايي به شکل مايعي قهوهاي رنگ با بوي بادام تلخ است. اثرات آن شامل تاري ديد، تهوع، لرزش غيرارادي بدن، انقباض ماهيچهاي، عصبيت، پرخاشگري و بيهوشي است. نهايتاً اختلال در سيستم عصبي بدن و نابودي عملکرد تنفس در فرد، به مرگ وي منجر ميشود.
در سال 1940 ارتش آلمان و گردان حفاظتي اساس (SSمحافظان شخصي آدولف هيتلر) شروع به استفاده از اين ماده در بمبهاي شيميايي کردند. تابون، در جنگ جهاني دوم بکار گرفته نشد اما پس از جنگ، آمريکا و انگلستان براي تکميل و توسعه توليد اين ماده شيميايي دست به کار شده و در نهايت سال 1988 به صدام حسين اعطا شد.
4.ويايکس(VX) سميترين مايع شيميايي، بيرنگ و بيبو است. کاربرد اين مايع در ساخت بمب شيميايي، موجب ميشود که در ابتداي تنفس، با سرفه و حالت تهوع شروع شده و با اثرگذاري بر روي پوست، چشمها و مجاري تنفسي، در عرض چندين دقيقه ماهيچههاي ششها را فلج ميکند و ضمن انقباض شديد در عضلات سينه و سيستم اعصاب بدن، به مرگ فرد ميانجامد.
اثرات مخرب عوامل اعصاب رديف جي G(مخففGermany: تابون و سارين) طي چند ساعت از محيط، کمرنگ ميشوند و اين در حالي است که رديف ويV(ويايکس) طي هفتهها، همچنان در محلي که استفاده شدهاند، باقي ميمانند. ويايکس،فلجکننده اعصاب بدن بوده و حتي برخورد چند ثانيهاي محيط آلوده با فرد، آثار مخرب روحي و عصبي بسيار شديد برجاي خواهد گذاشت.
***بمبهاي شيميايي حلبچه: آدرس فرستنده - آدرس گيرنده!
کاربرد سلاحهاي حاوي مواد شيميايي، محدود به بمباران حلبچه نبوده و در جنگ هشت ساله عليه ايران نيز در مناطق و عملياتهاي متعددي مانند منطقه هلاله، نيخزر، پيرانشهر و حاج عمران (والفجر2)، پنجوين (والفجر4)، خيبر، جزيره مجنون، منطقه عملياتي بدر، فاو (والفجر8)، شلمچه و آبادان (کربلاي 4و 5) و روستاي سردشت مورد استفاده قرار گرفت.
جنايت حلبچه، از سوي ديوان بينالمللي کيفري (ICC) در شهر لاهه هلند، به عنوان کشتار جمعي و جنايت عليه بشريت، محکوم شد. "فرانس فان آنرات" (Frans van Anraat)، رئيس شرکت هلندي مواد شيميايي جنگي، به جرم سرازير کردن بمبهاي شيميايي حلبچه به عراق، به 17 سال حبس محکوم شد.
البته پيش از بمباران شيميايي حلبچه، شوراي امنيت سازمان ملل، در مارس 1986 دولت صدام را مستقيماً محکوم کرد: «نيروهاي ارتش عراق، در موقعيتهاي گوناگون از سلاحهاي شيميايي عليه ايران استفاده کردهاند، لذا ما اعضاي اين شورا قاطعانه، توقف بکارگيري آن را خواستاريم چراکه وقيحانه پروتکل 1925 ژنو را نقض ميکند.» قابل ذکر است کنوانسیون ژنو، ممنوعیت استفاده از گازهای خفهکننده و مسموم و دیگر گازها و مواد میکروبی در جنگ را بیان میدارد.
پس از اين اعلام محکوميت، رژيم بعث صدام، در گزارشي 12 هزار صفحهاي، مشارکت شرکتهاي غربي در تجهيز سلاحهاي شيميايي را فاش نمود. اين گزارش، تازه سال 2002 و آن هم با سانسور بسياري از بخشهاي کليدي آن (مانند اسامي شرکتهاي ارسال کننده)، در برخي روزنامهها منتشر شد.
در مجموع بايد گفت شركتهاي آلماني، ژاپني، هلندي، سوئدي، بلژيكي، اسپانيايي و فرانسوي عمدهترين سهم را در توانايي تسليحات شيميايي عراق داشتهاند؛ به بيان ديگر، تقريباً تمامي کشورهاي صنعتي غرب، در شکلدهي گردونه تجهيزات نظامي در عراق، مشارکت داشتند؛ "علاقه به خليجفارس" و علل ژئواستراتژيک در جنگ ايران - عراق، دليل لازم و کافي براي اين مشارکت بود.
اما به گزارش بازرسان سازمان ملل متحد، بيش از نيمي از تجهيزات و توليدات سلاحهاي شيميايي صدام، از "آلمان" صادر شده بود. لذا صاحبنظران در اين کشور قهرمان معاملات مرگبار (که در اين زمينه حتي جلوتر از آمريکا بوده) بلافاصله، نسبت به اين اعلام، مخالفت نشان دادند. دولت آلمان، تازه در سال 1989 مجلس فدرال خود را طي يک «ميانخبر»، با تيتر «اقدام نپذيرفتني دادستاني به اتهام صادرات غيرقانوني تجهيزات براي توليد سلاحهاي جنگي شيميايي در عراق» ملزم به پيگيري نمود.
*** این 25 سال چگونه گذشت؟
بعد از تصويب کنوانسيون سلاحهاي شيميايي (CWC) در سال 1997، تنها ايالات متحده آمريکا و شوروي سابق، به توليد سلاحهاي ويايکس، يعني مسمومترين ماده بمب شيميايي دست زدند؛ اما توليد گازها و چنين بمبهاي شيميايي با تأثيرات فاجعهبار و نقض قوانين حقوق بينالملل، پيگيري قاطعي نداشته است.
"رابين فرمان" (RobinFermann) رهبر کردهاي آلمان در آستانه سالگرد بمباران شيميايي حلبچه، طي مقالهاي در وبسايت خود نوشت: «هنوز بعد از گذشت 25 سال، به دنبال گرفتن اذعان از آلمان، نسبت به محکوميت و قتل عام زنان و کودکان هستيم، چراکه آنان را نيز در اين نسلکشي بيسابقه شريک ميدانيم!... رسانههاي آلمان چطور ميتوانند تا اين اندازه نسبت به اين واقعه سکوت در پيش گيرند؟»
دولت فدرال آلمان و "هلموت کول"، پس از مواجه شدن با سیل انتقادات مبنی بر فروش سلاحهای شیمیایی به صدام، وعده داد که به موضوع رسيدگي کند. البته وزير اقتصاد وقت آلمان، ارسال اين بمبهاي شيميايي از سوي آلمان به عراق را مورد ترديد قرار داد. در ادامه نيز طي اقدامی فرافکنانه، شرکتهای شيميايي- تسليحاتي آلمانی صادرکننده به عراق مانند "ايمهاوزنشيمي" (Imhausen-Chemie) را نشانه رفته و به محاکمه آنان در دادگاهها پرداخت.در این جلسات صوري براي "حفظ آبروي آلمان"، سعی بر این بود که القا شود، دولت آلمان از صادرات این مواد اطلاعی نداشته و ارسال آنها توسط شرکتهاي خاص، خودسرانه بود. این در حالی است که طبق مقررات، صادرات سادهترین مواد از کشورهاي صنعتي اروپا، مستلزم اخذ مجوز از مراکز دولتی است، کمااینکه در شرايط کنوني نيز به طور مثال هيچ شرکتي، هرچند کوچک و خصوصي، حق تخطي از تحريمهاي اعمالشده عليه ايران را نداشته و حتي در صادرات محصولات و مواد ساده و غيرنظامي هم مراحل اخذ مجوز را طی میکنند.
پس از 1988، هرجا سخن از بمباران شیمیایی حلبچه به میان میآمد، نقش ننگین کشور آلمان،در کانون موضوعات به چشم ميخورد. یادمان قربانیان و جانبازان شیمیایی ايران که مقابل سفارت آلمان در تهران نصب شده نيز گوياي همين مطلب است.
آلمان در سالهاي پس از جنگ تحميلي عراق عليه ايران، در واکنش به مسئله بمبارانهای شیمیایی، جانبازان شیمیایی ایران را برای درمان به این کشور اروپایی میپذیرفتند و در واقع چندين بيمارستان در شهرهاي مختلف آلمان، به مجروحين شيميايي ايران اختصاص داده شد. پزشکان آلماني، تا مدتها و چه بسا تاکنون، تأثیر مواد شیمیایی را که آلمانها خودشان و نسلهاي پيش از خودشان، در اختيار رژيم عراق قرار داده بودند، روی مصدومین آن به لحاظ علمی بررسی و از منظر پزشکي ارزیابی ميکنند.
ميتوان گفت جنگ ايران و عراق از يک طرف و بمباران شيميايي حلبچه از سوي ديگر، به عنوان مهر پايان اين تحميل هشت ساله، به لحاظ کاربرد سلاحهاي شيميايي نادر و خارج از چارچوب قراردادهاي بينالمللي، به منزله جنگ جهاني سوم بود؛ جنگي که در وراي عبارت "جنگ ايران و عراق"، عقبه محکمي از جنايتها و حمايتهاي بينالمللي را در کارنامه خود به ثبت رساند.
انتهاي پيام/طاهري
منابع:
http://www.hrw.org/legacy/english/docs/2006/08/14/iraq13982.htm
http://de.wikipedia.org/wiki/VX
http://www.un.org/Depts/unmovic/new/documents/compendium/Chapter_III.pdf
Günther W. Gellermann:Der Krieg, der nicht stattfand.Bernard&Graefe Verlag, Koblenz 1986,ISBN 3-7637-5804-6.
http://www.fas.org/bwc/papers/review/cwtable.htm
http://www.mesop.de/2013/03/03/halabja-anfal-dossier-deutsche-beteiligung-brd-ddr/
www.fdj.de/irak/wirtschaft_brd_irak.pdf
dip.bundestag.de/btd/11/037/1103762.pdf
http://de.wikipedia.org/wiki/Sarin
اجب دلی کربلا دارد