باشگاه خبرنگاران؛ خیلی از فیلم های بزرگ تاریخ سینما از هیچ جشنواره ای جایزه نگرفتند اما شهرت آن ها در اقطار تاریخ پیچیده حتی بسیاری شان قبل از خلق پدیده ای به اسم جشنواره ساخته و پخش نشدند اما نام و طراوت آنها هنوز باقی است اما در مورد آموره باید گفت که اگر جشن ها و جشنواره های رنگ به رنگ فرنگ آنرا در کانون توجه قرار نمیدادند، این فیلم فیلمی نبود که به خودی خود نامی برآورد و دیده شود حتی اکثر کسانی که بر اثر تلقین جشنواره ها، امروز ممکن است چنین اثری را تحسین هم بکنند در فضای فارغ از غوغاها حاضر نمی شدند آن را تا سکانس نهایی تحمل و تماشا کنند. در این نگارش به دلایل جایزه بگیر شدن فیلم میشائیل هانکه از سوئی در فرانسه و از سوی دیگر در آمریکا خواهیم پرداخت و بحث درباره ضعف های ساختاری و ویژگی های مضمونی اثر به یادداشت دیگری موکول خواهد شد که از شما دعوت می کنم در تکمیل پیام این نوشته یادداشت بعدی آن را هم مطالعه کنید.
*سوخت ماشین ناپلئون
سیاست سینمائی فرانسوی ها برای ترویج فرهنگشان در تمام دنیا اخیرا با برنامه ریزی هایی دقیق دو رویکرد اصلی را خیلی جدی پیگیری می کند از دعوت به عمل آوردن از فیلمسازان مطرح تمام دنیا برای ساخت آثاری فرانسوی، تا هم این کشور پاتوق تمام هنرمندان خلاق دنیا معرفی شود و هم کم کم جامعه فرانسوی تبدیل شود به سوژه تمام آثار هنری برتر در دنیا
2- معامله با آمریکایی ها برای محصور نماندن سینمای فرانسه به عده ای مخاطب روشنفکر جشنواره ای و به دست آوردن مخاطبین توده ای سینما توسط مافیای اکران هالیوودی
مورد اول با همین توضیح مختصر، فلسفه جوایز فرانسوی آموره و همچنین جشنواره های غیر فرانسوی که مقلد کن و سزار هستند را روشن می کند و نیازی به شرح بیشتر نیست فقط توضیحی که لازم میماند بحث معامله سینمایی فرانسه با ایالات متحده است که جوایز آمریکائی آموره هم داخل همین دستگاه تعریف می شود.
معامله ای که قرار است درباره آن صحبت کنیم اتفاق افتاد چون به نظر میرسد هر دو طرف قضیه به آن احتیاج داشته باشند سینمای تجاری آمریکا که دیگر یکسره به سرگرمی سازی و فقدان جنبه های هنری متهم شد، میتواند عنوان های برجسته هنری را از فرانسوی ها به عاریه بگیرد چون فرانسه از کن تا سزار سرزمین کارناوال های بزرگ سینمائی است از سوی دیگر فرانسوی ها هم می توانند مخاطبین شان را از انحصار چند نفر روشنفکر سینما تکی بیرون آورده و توسط مافیای پخش آمریکائی حتی مخاطبین پاپ کورنی و تخته شکن سینما را به چمچه بیاورند چون بزرگترین مافیا در تمام عرصه های اقتصادی دنیا مافیای پخش فیلم آمریکایی است.
به عنوان ا ولین قدم های این همگرائی در کن 2012 یک اثر آمریکائی به نام درخت زندگی برگزیده شد و در پاسخ آن در همان سال اسکار آرتیست فرانسوی بود اکنون هم در ادامه این بده بستان ها رئیس هیات داوران کن برای امسال شخصی قرار داده شده که نماد شاخص سینمای تجاری هالیوود است.
جوایز فیلم آموره هم دقیقاً با توجه به همین بده بستان ها توضیح پذیر است.
هانکه اتریشی که حاضر نشد فیلم فرانسوی بسازد و نخل طلا را دریافت کرد حالا با یک فیلم فرانسوی وسط معامله با آمریکائی ها قرار می گرفت و اینچنین شد که گلدن گلوب و اسکار را هم برد نان به هم قرض دادن کن و گلدن گلوب و اسکار را هم برد نان به هم قرض دادن کن و اسکار در انتخاب فیلم و یا اعضای هیئت داوران کاملا روشن است اما هنگام مقایسه سزار بافتا یعنی معادل فرانسوی اسکار با مراسم های هالیوودی بیشتر به معامله ای بودن جوایز آمریکائی آموره پی برده می شود در سزار، آموره بهترین فیلم فرانسوی زبان شد و آرگو بهترین اثر غیر فرانسوی.
از سوی دیگر گلدن گلوب و اسکار جایزه بهترین فیلم انگلیسی زبان را به آرگو دادند و آموره را به عنوان بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان برگزیدند با توجه به این مطلب به نظر شایسته نمی رسد که فاکتورهای یک معامله را با معیارهای هنری اشتباه بگیریم و جوایز آموره را دلیل بر والائی های هنری اش بدانیم آموره که جایزه نگرفت و همه آن ها پاداشی برای یک اتریشی است که فیلمسازان تمام شده بود اما چون حاضر شد سربازی در کشورگشائی فرهنگی فرانسه باشد تا مجسمه عمو اسکار هم پیش رفت. از هانکه دیگر بخاری در نمی آمد و او مجبور شد سوخت ماشین فرانسوی ها شود تا دود بلند کند.
شاید بد نیست به این هم اشاره کنیم که اهالی سینمای آمریکا در معامله گری با کشورهای دیگر سابقه دار هستند پیش از فرانسه و تا یکی دو دهه پیش نمونه شاخص آن تهاتر با ایتالیائی ها بود که کلی وسترن برای آمریکا ساختند و کلی فیلمساز نابغه تقدیم آمریکا کردند و در عوض توانستند فیلمهایشان را به پخش کننده آمریکائی بسپارند و آن قدر جایزه اسکار گرفتند که هنوز هم در تمام دنیا رکورددار به حساب می آیند اما ظاهرا حالا نوبت فرانسه است./ص
يادداشت از :میلاد جلیل زاده