روایت فرزند شهید بابانظر از حضور مقام معظم رهبری در منزل شهید
مصطفی نظرنژاد گفت: وقتی به منزل وارد شدیم، ناگهان مقام معظم رهبری وارد منزل شدند و حضور سرزده ایشان کاملا بنده و خانواده را شوکه کرد؛ تنها کاری که می‌توانستیم بکنیم، اشک شوق دیدار با ولی امر مسلمین بود.
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران ، خانواده سردار شهید محمدحسن نظرنژاد یا همان بابانظر معروف امسال را متفاوت آغاز کردند. در این ایام که مقام معظم رهبری در مشهد حضور داشتند و بنابر رسمی که ایشان دارند و به دیدار خانواده شهدا می روند این بار با حضورشان در منزل سردار شهید بابانظر ضمن دیدار با همسر، فرزندان و برادر این شهید، آنان را مورد تفقد قرار دادند.«مصطفی» فرزند سردار شهید بابانظر از این دیدار روایتی داشته که سایت صبح توس آن را منتشر کرده است.
* مادرم با من تماس گرفت...
روز هشتم نوروز و حدود ساعت 17 بود که مادرم با من تماس گرفت و گفت قرار است برای مصاحبه به منزل ما بیایند گفتند که شما هم حضور داشته باشید. من، خواهرم و عمویم به منزل پدر رفتیم و تا ساعت 18:30 منتظر ماندیم اما خبری نشد و ما برگشتیم که مادر تماس گرفت و گفت بیایید که قرار است میهمان ها به زودی بیایند.ما هم شوکه شده بودیم که چرا برای مصاحبه تاخیر در کار باشد، اما با این وجود به منزل پدر آمدیم که دیدیم جمعیت زیادی در مقابل در ایستاده است. وقتی به منزل وارد شدیم، ناگهان مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای یک باره وارد منزل شدند و حضور سرزده ایشان کاملا بنده و خانواده را شوکه کرد.در برابر حضور سرزده مقام معظم رهبری تنها کاری که می توانستیم بکنیم، اشک شوق دیدار با ولی امر مسلمین بود.
* ایشان کتاب بابانظر را خوانده بودند
ایشان با مادر و خانواده شهید بابانظر حدود یک ساعت به گفت وگو نشستند و یکی از نکات جالب این دیدار زمانی بود که مقام معظم رهبری اظهار کردند که کتاب شهید بابانظر را کاملا مطالعه کرده اند و انیمیشن شهید را که از شبکه قرآن پخش شده است دیده بودند.برادر کوچکم، آقا مرتضی نیز نتوانست در این دیدار حضور پیدا کند و به قول خودش بزرگ ترین فرصت زندگی اش را از دست داد.به قدری از حضور مقام معظم رهبری شوکه شده بودیم که فراموش کردیم اقداماتی را که ستاد یادواره شهید بابانظر درخصوص گرامیداشت یاد و خاطره این شهید انجام داده است، عنوان کنیم.اما خوشحال هستم و افتخار می کنم که چفیه مقام معظم رهبری نصیب من و انگشتر ارزشمند آقا نصیب خواهرم شد.
این گزارش حاکی است، سردار شهید بابانظر از مشهورترین فرماندهان خراسان در دوران دفاع مقدس است که فداکاری ها و رشادت هایش در مسئولیت های مختلف برای همیشه در تاریخ این سرزمین به یادگار خواهد ماند.او که سالها دردهای ناشی ازجراحت های جنگ را همراه خود داشت سرانجام مرداد 75 به آرزوی دیرینه اش رسید و به یاران شهیدش پیوست.کتاب «بابانظر»که طی سال های گذشته منتشر شد روایتی از زندگی این شهید به روایت خودش است.
* مادرم با من تماس گرفت...
روز هشتم نوروز و حدود ساعت 17 بود که مادرم با من تماس گرفت و گفت قرار است برای مصاحبه به منزل ما بیایند گفتند که شما هم حضور داشته باشید. من، خواهرم و عمویم به منزل پدر رفتیم و تا ساعت 18:30 منتظر ماندیم اما خبری نشد و ما برگشتیم که مادر تماس گرفت و گفت بیایید که قرار است میهمان ها به زودی بیایند.ما هم شوکه شده بودیم که چرا برای مصاحبه تاخیر در کار باشد، اما با این وجود به منزل پدر آمدیم که دیدیم جمعیت زیادی در مقابل در ایستاده است. وقتی به منزل وارد شدیم، ناگهان مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای یک باره وارد منزل شدند و حضور سرزده ایشان کاملا بنده و خانواده را شوکه کرد.در برابر حضور سرزده مقام معظم رهبری تنها کاری که می توانستیم بکنیم، اشک شوق دیدار با ولی امر مسلمین بود.
* ایشان کتاب بابانظر را خوانده بودند
ایشان با مادر و خانواده شهید بابانظر حدود یک ساعت به گفت وگو نشستند و یکی از نکات جالب این دیدار زمانی بود که مقام معظم رهبری اظهار کردند که کتاب شهید بابانظر را کاملا مطالعه کرده اند و انیمیشن شهید را که از شبکه قرآن پخش شده است دیده بودند.برادر کوچکم، آقا مرتضی نیز نتوانست در این دیدار حضور پیدا کند و به قول خودش بزرگ ترین فرصت زندگی اش را از دست داد.به قدری از حضور مقام معظم رهبری شوکه شده بودیم که فراموش کردیم اقداماتی را که ستاد یادواره شهید بابانظر درخصوص گرامیداشت یاد و خاطره این شهید انجام داده است، عنوان کنیم.اما خوشحال هستم و افتخار می کنم که چفیه مقام معظم رهبری نصیب من و انگشتر ارزشمند آقا نصیب خواهرم شد.
این گزارش حاکی است، سردار شهید بابانظر از مشهورترین فرماندهان خراسان در دوران دفاع مقدس است که فداکاری ها و رشادت هایش در مسئولیت های مختلف برای همیشه در تاریخ این سرزمین به یادگار خواهد ماند.او که سالها دردهای ناشی ازجراحت های جنگ را همراه خود داشت سرانجام مرداد 75 به آرزوی دیرینه اش رسید و به یاران شهیدش پیوست.کتاب «بابانظر»که طی سال های گذشته منتشر شد روایتی از زندگی این شهید به روایت خودش است.
