علاوه بر مشکلات اقتصادی نظیر گرانی، تورم و اشتغال که میتواند موجب بروز تنشهای رفتاری و روانی در خانوادهها شود، عوامل دیگری نیز میتواند در کاهش ازدواج و به تبع آن افزایش تجردگزینی همچنین سست شدن پایههای خانوادهها و به تبع آن افزایش طلاق موثر باشد.
بسیاری از جوانان پس از پایان تحصیلات و یافتن شغل مورد نظر، به فکر ازدواج میافتند؛ این در حالی است که این روزها تشکیل خانواده مستلزم در نظر گرفتن هزینههای بسیار است؛ هزینههایی از قبیل تامین مخارج مراسم عقد و عروسی، تهیه مسکن و تامین مایحتاج در طول زندگی مشترک؛ با در نظر گرفتن این هزینههای کلان و البته اوضاع اقتصادی و تورم موجود، بسیاری از جوانان از ازدواج منصرف شده و تجردگزینی را ترجیح میدهند؛ صرف نظر از هزینههای کلان مورد نیاز برای تشکیل زندگی مشترک، بسیاری از جوانان به دلیل مشاهده روابط ناموفق والدین و اطرافیان خود از ازدواج گریزان شده و عطای آن را به لقایش میبخشند.
با این حال، بسیاری از جوانان وارد مرحله تشکیل خانواده و تأهل میشوند اما برخی از آنها که تعدادشان کم نیست، با گذشت مدتی از ازدواج، به این نتیجه میرسند که اقدامشان موفقیت آمیز نبوده و رضایت لازم را از آن کسب نمیکنند البته برخی از آنها علت جدایی را مشکلات اقتصادی ذکر میکنند اما این تنها مشکل و دلیل شکست زندگیهای مشترک نبوده و عوامل دیگری نیز در آن دخیل است.
به گفته برخی جامعهشناسان، کاهش آستانه تحمل در روابط زوجین با یکدیگر، اصلیترین عامل جدایی است همچنین تغییر سبک زندگی و فاصله گرفتن از سادهزیستی، دلیل دیگر بسیاری از جداییها و نیز ترجیح تجردگزینی بر ازدواج و تاهل است.
* طلاق در پی تضعیف نهاد خانواده و نابسامانی کارکردهای این نهاد رخ میدهد
امیر رستگارخالد در رابطه با افزایش طلاق اظهار میکند: طلاق از جمله مسائل اجتماعی است که یک مرتبه تعداد آن در جامعه افزایش یافت و به یک آسیب اجتماعی تبدیل شد که خطراتش جامعه را تهدید میکند.
وی با بیان اینکه آثار آسیب شناختی طلاق، خود را بر خرده نظام خانواده نشان میدهد، میافزاید: طلاق در پی تضعیف نهاد خانواده و نابسامانی کارکردهای این نهاد رخ میدهد؛ با دنبال کردن روند آمارهای طلاق می توان به این نتیجه رسید که افزایش آن رو به تزاید است و دائماٌ سرعت گرفته و سرعت آن نیز بالاتر میرود.
این جامعهشناس اضافه میکند: تا زمانی که جامعه شامل اکثریتی از مردم باشد که در زمینههای مختلف از یک ساخت هنجاری ارزشها و نهادی مشخص حمایت کرده و آن را اجرا میکند و به آن اعتقاد نیز دارد همچنین نسبت به کسانی که از آن انحراف پیدا کنند، اعتراض دارد، با اقلیتی مواجهیم که در برابر اکثریتی قرار گرفته که آن اقلیت را منحرف میدانند؛ چرا که معتقدند این اقلیت آسیبهایی را برای جامعه ایجاد میکند.
* سرعت افزایش نرخ طلاق، آن را از انحراف به آسیب تبدیل میکند
رستگارخالد ادامه میدهد: سرعت افزایش نرخ طلاق موجب میشود این موضوع از انحراف به یک آسیب تبدیل شود و اگر این روند ادامه یابد، وارد فاز تغییرات اجتماعی میشویم.
وی در ادامه بیان میکند: وقتی میزان طلاق افزایش مییابد، به معنای آن بوده که بنیان خانواده تزلزل پیدا کرده است؛ در حقیقت چه طلاق و چه تجرد، به خانواده مربوط می شود و نشانگر اهمیت، کارکردها و ارزشهای خانواده است که در حال تضعیف است.
این جامعهشناس با بیان اینکه هماکنون، قبح طلاق در جامعه در حال از بین رفتن است، عنوان میکند: این پرسش مطرح می شود که چه عواملی خانواده، کارکردها و ارزشهای آن را تضعیف و تهدید میکند که موجب میشود افراد تن به طلاق دهند.
* افزایش میزان طلاق و نیز تجردگزینی به دلیل عدم ایفای صحیح کارکردهای خانواده
وی میافزاید: در حقیقت وقتی خانواده نتواند کارکردهای خود را به خوبی ایفا کند و این کارکردها زیر سوال برود، میزان طلاق در جامعه افزایش مییابد همچنین در صورت ایفا نشدن صحیح این کارکردها، افراد مجرد دیگر تن به ازدواج نمیدهند و به همین دلیل تجردگزینی نیز افزایش مییابد.
رستگارخالد با بیان اینکه یکی از عوامل افزایش طلاق، به تحولات ساختار اجتماعی و فرآیند نوسازی مربوط می شود، ادامه میدهد: در فرایند نوسازی و انتقال جامعه سنتی به مدرن، 2 نهاد دین و خانواده دچار آسیب میشوند؛ با چنین تغییراتی، خانواده به شدت لطمه میبیند، از آن جهت که اهمیت نقش خانواده کمرنگ شده و از بین می رود.
وی اضافه میکند: به دلیل فرآیند نوسازی در جامعه، کارکردهای خانواده از آن گرفته شده و به سایر نهادها داده میشود؛ در حقیقت با تبدیل جامعه سنتی به صنعتی و در حال گذار، اهمیت نهاد خانواده و روابط خوشاوندی کمرنگ میشود.
* حمایت جامعه از تداوم خانواده در جوامع سنتی
این جامعهشناس با بیان اینکه در جوامع صنعتی، کارکردهای خانوادههای کوچک کاهش پیدا کرده است، میگوید: در جوامع سنتی، عموم مردم و جامعه، از تداوم خانواده حمایت میکردند که این امر، در نظام خویشاوندی تعیین کننده بود.
وی در ادامه بیان میکند: در جوامع سنتی، نظام خویشاوندی، افراد را کنترل و از آنها پشتیبانی میکردند و این روابط به گونهای بود که افراد میدانستند باید خانواده را گسترش دهند؛ به دلیل اهمیت کارکردی خانواده در جامعه سنتی، طلاق نیز مسئله مهمی بود که چندان در جامعه صورت نمیگرفت.
رستگارخالد اظهار میکند: در جوامع صنعتی، چون کارکرد اصلی خانواده از آن گرفته شده و و نظام خویشاوندی نیز نقش سابق خود را ندارد، حمایتهای ارزشی و فرهنگی که باید برای تداوم خانواده صورت گیرد، تضعیف شده و موجب وارد شدن صدماتی بر خانواده میشود.
وی با بیان اینکه برخی تغییرات مربوط به افراد است، عنوان میکند: در حقیقت، فردگرایی مهمترین عامل است یعنی افراد دیگر از یک ساخت هنجاری و ارزشی مشخص تبعیت نکرده و دست به انتخاب نمیزنند بلکه سلایق، علایق و اهداف خود را در نظر گرفته و مایلند در پرتوی تشکیل خانواده، اهداف خود را محقق کنند.
این جامعه شناس در ادامه بیان میکند: در حقیقت این افراد، از تشکیل خانواده، اهداف و اغراض مشخصی دارند که میخواهند آن را در خانواده محقق کنند.
* کاهش طلاق در سبک زندگی سنتی به دلیل تصمیمگیری گروه خویشاوندی برای فرد
وی با بیان اینکه تشکیل خانواده، نوعی ریسک است که به سادگی صورت نمیگیرد، میافزاید: افراد در ازدواج از خود میپرسند آیا طرف مقابل میتواند اهداف مورد نظر مرا محقق کند یا خیر؟ آیا با هم به توافق میرسیم؟
رستگارخالد با بیان اینکه در سبک زندگی سنتی، گروه خویشاوندی برای فرد تصمیمگیری میکردند؛ به همین دلیل ازدواجها دچار فروپاشی نمیشد، عنوان میکند: در زندگی امروز، زن و شوهر مدام در حال محاسبه هستند که که آیا ازدواج، اهداف، اغراض و منافع آنها را تأمین میکند یا خیر.
وی، کارکرد مهم ازدواج را مراقبت، حمایت، ایجاد محلی امن برای افراد، ایجاد امنیت اجتماعی و روانی و تامین نیازهای عاطفی دانسته و میگوید: همچنین از دیگر کارکردهای ازدواج این است که تعامل زن و شوهر باعث ایجاد رضایت در آنها شود که این امر موجب میشود افراد احساس کنند ازدواجی موفقیت آمیز داشتهاند و به همین دلیل ادامهدار خواهد بود.
* در دوره فعلی، نگرش منفی جامعه به موضوع طلاق، مانع از جدایی زوجین از یکدیگر نخواهد بود
این جامعهشناس ادامه میدهد: بالا رفتن آمار طلاق، نشاندهنده آن است که ازدواج، رضایت لازم را در افراد ایجاد نکرده و طرفین به یکدیگر تعهد لازم را ندارند؛ به همین دلیل و نیز به دلیل آن که اهداف مورد نظر افراد از ازدواج تامین نشده است، به سادگی تن به طلاق میدهند و دیگر تمایلی به ادامه راه ازدواج ندارند چرا که احساس شکست میکنند.
وی اضافه میکند: در دوره فعلی، دیگر آن گونه نیست که افراد به دلیل نگرش منفی جامعه به موضوع طلاق، از آن منصرف شوند؛ در حقیقت اگر افراد متوجه شوند ازدواج مفیدی ندارند، تن به طلاق میدهند.
* نگرشهای فعلی، نهتنها طلاق را منفی نمیدانند بلکه شاید آن را لازم و عادی تصور کنند
رستگارخالد با بیان اینکه وقتی خانواده رو به انحلال میرود، به معنای آن است که کارکردهای مورد نظر از ازدواج، محقق نشده است، عنوان میکند: در حال حاضر قبح طلاق در حال از بین رفتن است و دیگر، نگرشها نه تنها آن را منفی نمیدانند بلکه شاید آن را لازم و عادی تصور کنند.
وی در ادامه میگوید: اگر میزان طلاق در جامعه افزایش یافته است، بخشی از آن به تحولات نهاد خانواده در پی فرآیند نوسازی و تضعیف آن مربوط میشود همچنین یکی دیگر از عوامل مهم در طلاق، فردگرایی و تقدم منافع فردی بر منافع جمعی است.
این جامعهشناس خاطرنشان میکند: اگر زن و شوهر از ازدواج احساس رضایت داشته باشد، فردگرایی منفی بروز پیدا نخواهد کرد و بالعکس اگر این احساس رضایت وجود نداشته باشد، باعث ایجا فردگرایی منفی خواهد شد.
* فراهم شدن ازدواج آسان و آموزش جوانان برای زندگی مشترک
دین مبین اسلام بر امر مقدس ازدواج تاکید بسیار دارد و اگرچه طلاق و جدایی را در مواردی مجاز میداند اما از منظر اسلام، طلاق مکروهترین حلال شمرده میشود همچنین از جمله توصیههای بزرگان، فراهم کردن شرایط ازدواج آسان و پرهیز از تجرد است.