به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران،سروش صحت یکی از آن افرادی است که در حوزههای مختلف دستی دارد. یک روز در تئاتر بازی میکند، یک روز فیلمنامه مینویسد، یک روز کارگردانی سریال را انجام میدهد، روزی دیگر شاهد بازی کمدی او در فیلمی هستیم و روزی دیگر یک نقش جدی کوتاه را اجرا میکند.
قرار بود سریال «پژمان» او در نوروز پخش شود که نشد. اما یک نقش کوتاه در فیلم «قاعده تصادف» ساخته بهنام بهزادی بازی کرده که پل رابط این روزهای او با مخاطب سینما است. بخش های از گفتگوی روزنامه بهار با وی می خوانیم.
ما در جشنواره امسال شما را در نقش کوتاهی در فیلم «قاعده تصادف» دیدیم که با وجود کوتاه بودن نقش متفاوتی محسوب میشد. کلا چرا کمتر کار سینمایی میکنید؟من کار سینمایی میکنم، اما در حال حاضر میبینید که چه وضعیتی دارم و طبیعتا فرصت ندارم کار دیگری بکنم. گاهی وقتها کار سینمایی میکنم، گاهی بازی میکنم، گاهی نویسندگی و گاهی هم مثل الان کارگردانی و همه را انجام میدهم.
ما در«قاعده تصادف» شما را در کاراکتر جدی دیدیم که با وجود غیرمنتظره بودن اما قابل باور بود. شما خودتان را کمدین تعریف میکنید یا برای خودتان فرقی نمیکند که چه نقشی را بازی کنید؟اتفاقا به تازگی من یک تلهفیلم بازی کردم که کار جدی بود و من هم نقش منفی بازی کردم.
یعنی برای خودتان هیچ ژانری قائل نیستید؟نه لزوما.
فکر میکنید با توجه به اینکه مدتهاست کار طنز میکنید، در سالهای اخیر چقدر پذیرش مردم برای سریال طنز با وجود مشکلات اقتصادی وجود دارد و مردم با بازیگران و سریالهای این ژانر ارتباط برقرار میکنند؟من فکر میکنم ظرفیت پذیرش وجود دارد. بعضی کارها بیشتر دیده میشود و بعضیها کمتر. اصولا اعتقادی به نظرات قطعی و نظرات صددرصدی ندارم.
مدتی بود که ماجرای طنزهای سطحی باب شده بود. ولی ما چند نفر صاحب سبک در حوزه طنز را میشناسیم که هنوز هم کار میکنند. روزهایی را داشتیم که سینماها پر بود از فیلمهای کمدی که خوب هم میفروختند و منتقدان میگفتند حرفی برای گفتن ندارند. اما حالا سینماها تقریبا از هر نوع کمدی خالی است.
این فیلمهای کمدی عموما بازیگرهای ثابتی داشتند. یکی از همکارانتان میگفت همان طنزهای سطحی میتوانست به خندیدن مخاطب کمک کند. فکر میکنید چقدر بودن آن طنزها لازم بود؟در همه زمانها و در همه جای دنیا کارها در سطوح مختلف تهیه و تولید میشود. همیشه هم تعداد کارهای خوب کمتر از کارهای متوسط و بد است. همانطور که کار خیلی بد زیاد نیست و کار خوب هم کم است و کارهای متوسط زیاد هستند و انگار قاعده دنیا این طور است. الان اصولا تولید سینما به خاطر شرایط اقتصادی تولید کم شده.
اگر تولید بالا برود دوباره هم شما کارهای خوب میبینید و هم کارهای بد که به مزاج عدهای سازگار نیست. الان کسی متنبه نشده و کمدی از ژانرهایی است که همیشه مخاطب دارد و مردم در تمامی شرایط آن را دوست دارند.
اما اتفاق خوب این است که آرامآرام نقش فیلمنامه و کارگردان مشخصتر از قبل میشود و کارها به جای اینکه ستارهمحور باشند با وجود اینکه بازیگر از مهمترین ارکان فیلم است ولی یک کار خوب باید همه چیزش متناسب و موزون و در حد خوب باشد. الان فیلمنامه و موضوع و کارگردانی مهم است همانطور که صحنه و لباس مهم است. حالا دیگر نمیشود بدون مواد خوب و صرفا به خاطر وجود چند بازیگر که کارگردانی نشدند یک کار موفق داشته باشیم.
به نظرتان جوابم به درد خورد؟
بله حتما. در حال حاضر شاید خندیدن واژه خوبی نباشد... .چرا؟ گریستن خوب است؟ خندیدن خیلی هم خوب است.
نه منظورم در جملهام بود. خوشحال و آرام کردن مردم و یک ساعت مردم را شاد کردن چقدر سخت است؟نمیدانم. مثل همیشه است دیگر. من خیلی فکر نمیکنم یک چیزی سخت است و قبلا آسان بوده. مردم همیشه گرفتاریهای خودشان را داشتند و اینکه آدم بتواند کار خوب بکند دشوار است. خیلی هم الان سخت نیست. من نمیدانم چرا ما همیشه دوست داریم بگوییم الان بدتر از گذشته است. الان خیلی سختتر نیست. در بعضی مقاطع ناملایمات کمتر و در بعضی مقاطع بیشتر است.
پایین و بالای زندگی همیشه وجود دارد. حالا بگو جوابم درست است یا نه؟ من میدانم شرایط اقتصادی سخت شده و گرانی زیاد است ولی اینکه بگوییم خندیدن سخت شده این را نمیدانم. آیا واقعا این فشارها باعث شده مردم سختتر بخندند یا باعث شده مردم بیشتر نیازمند فضای شاد باشند. این را میفهمم که در این برهه فشار بیشتر شده اما بازتابش را در کارمان نمیدانم.
خب این را باید شما جواب بدهید. چون مردم در کوچه و خیابان با شما صحبت میکنند.
من میبینم که در همه مقاطع از کارهایی که به نظر میرسد برایشان وقت گذاشته و فکر پشتش بوده مردم استقبال کردهاند.
شما سریالی به نام «پژمان» را در کارنامهتان دارید که نشان داده نشد. آیا «پژمان» فضای نزدیکی به ساختمان پزشکان دارد؟نه. هیچ ربطی به آن سریال ندارد.
چند وقت پیش یک مصاحبه از علیرضا خمسه میخواندم. به عنوان استخوانخردکرده کمدی معتقد بود ما در تصویر چیزی به اسم طنز نداریم. کمدی داریم و گونههای آن را. طنز مقوله ادبیاتی است. به هر حال اما این اصطلاح متداول شده. ساختمان پزشکان بیشتر طنز است یا کمدی؟من به خدا خیلی خوب این تعریفها را بلد نیستم و اگر آدم بتواند تمایزی برای اینها قائل شود، بین طنز و هجو و هزل و فکاهی و کمدی، یا حتی بین طنز فاخر و غیرفاخر و انواع کمدی را خوب بشناسد خوب است. اما من خیلی به اینها تسلط ندارم. من برایم مهم است که مخاطب کار را دوست دارد یا نه.
شما میخواهید همچنان در حیطه طنز کار کنید؟من خوشبختانه یا بدبختانه هیچ وقت نتوانستم خوب برنامهریزی کنم یا وفادار بمانم. دنبال اتفاقها رفتم. اگر به من نگویند بیا این فیلم جدی را بساز شاید هیچ وقت نسازم.
پس شما هم آدم عکسالعمل هستید؟فکر میکنم.
به نظر شما در کارهای طنز چه اتفاقات جدیدی باید رخ بدهد؟یک کم فضا بدهند به سمت قصههای غیرتکراری بروند یا تحقیق بیشتر و پول بیشتر به نویسندگان و...
نویسنده کار کمدی حتما باید روحیه طنز داشته باشد؟نه. یک بخش این روحیه را همه داریم اما من یک زمانی معلم و مطمئن بودم خوب بودم و تست کنکور که میدادم خیلی هم بچهها دوست داشتند مچم را بگیرند و یک مسئله سخت بدهند. میگفتم قرار است من جوری به شما شیمی درس بدهم که در زیر 40 ثانیه حل کنید. من زمان خودم حل کردم بیشتر از شیمی هم قبول نشدم.
مطمئن باشید گواردیولا بهتر از مسی نیست. اما تکنیکها را به او یاد میدهد. او مربی است. کسی که مینویسد لزوما ممکن است طناز نباشد اما روحیهاش یا سوادش را دارد. اصلا ممکن است در مرحله نگارش فقط بامزه باشد. ممکن است به شدت شاد باشد یا نباشد.
فکر میکنی سروش صحت بتواند به سمتی برود که مثل مهران مدیری یا رضا عطاران در زمینه ساخت مجموعههای طنز تلویزیونی صاحب یک سبک مشخص و خاص شود؟من دوست دارم کاری را که انجام میدهم دوست داشته باشم. از گرفتن صحنههایی که آنها را دوست دارم خوشحال و از گرفتن صحنههایی که مجبورم آنها را بسازم دلخور میشوم. اما بالاخره هر آدمی برای خودش درونیات، تجربیات، تفکرات و نقطهنظرهایی دارد که اگر از آنها در کارش استفاده کند، میشود سبک کار او.
اما معتقد نیستم آدم با این طرز تفکر برود کار بسازد که حالا برای خودش سبک و سیاقی به هم بزند. من اگر غیراز این، چهار تا کار دیگر هم داشتم آن وقت میشد فکر کرد که آیا در این کارها اتفاقی افتاده و چیزی وجود داشته یا نه.
شما کلا آدم شادی هستید. این چقدر از کارتان ناشی میشود؟من اصولا فکر میکنم زندگی چیز عجیب و غریب و پیچیدهای نیست که آدم بخواهد خودش را در هر شرایطی اذیت کند. سختیها و لذتهای خودش را دارد و میتوانیم روی سختیها متمرکز باشیم و همیشه دلخور باشیم و میتوانیم روی شادیهایش متمرکز شویم.
زندگی سخت است؟ خب آره سخت است. که چی؟ با زندگی باید رفیق باشیم.
یعنی اهل غر زدن نیستید؟نه زیاد. آدم راضیای هستم. نمیدانم از چه باید ناراضی باشم. دیشب رفتم خرید دیدم همه چیز گران است. اما خب گران است دیگر. یا میتوانم یک فکر درست و حسابی کنم یا اینکه گوشهای بنشینم و داغان بشوم.
از چه زمانی احساس کردید میتوانید بازیگر کمدی باشید؟راستش هیچ وقت این احساس را نکردهام. بازیگر شدنم خیلی اتفاقی بود. بعد از آن اتفاق، به بازیگری علاقهمند شدم و کار برایم جدیتر شد. دوست دارم بازیگر باشم اما نه فقط بازیگر کمدی.
شما سریال «داستانهای یک شهر» را در پرونده کاری خود دارید. اما بازی در اینگونه کارها ادامه پیدا نکرد. چرا؟مجموعه «داستانهای یک شهر» که تمام شد، راستش دیگر کارگردانی که کاری شبیه این مجموعه داشته باشد، سراغ من نیامد. آیا بازیگر نقش کمدی باید ویژگی خاصی داشته باشد؟ احتمالا بله ولی نمیدانم آن ویژگی چیست.
سروش صحت نویسندگی، کارگردانی و بازیگری میکند. خودش در فضای هنر چه تعریفی از خودش دارد؟من یک کمی تنبل، یک کمی سختگیر و خیلی هم راضی هستم و برای همین رضایت خیلی برنامهریزی قبلی ندارم. من خیلی اتفاقی وارد دنیای فیلمسازی شدم. قبلا داستان مینوشتم اما برای فیلمنامهنویسی خیلی برنامهریزی نداشتم. بازیگری که از آن هم اتفاقیتر بود. کارگردانی هم از آن بیشتر. از من پرسیدهاند فیلمنامه مینویسی؟ بازی میکنی و هر کدامش هم برایم عجیب بود و الان هم ممکن است اگر به من نگویند که بازی کن صرفا نویسنده بشوم.
شما شیمی خواندهاید و فوقلیسانس حفاظت از آلودگی و محیطزیست دریا دارید. اندوختهای دارید که از تحصیلات آکادمیک نیست. این چقدر به دانش و اطلاعاتتان برمیگردد؟ اصلا تحصیلات آکادمیک چقدر در حرفه شما موثر است؟خیلی زیاد موثر است. در عین حال خیلیها میگویند کمک نمیکند. آدم تئوریها را و بیس کار را میگوید. کمک نمیکند اگر بخواهد دست و پای آدم را ببندد و فکر کند با آن ابزار میشود وارد محیط حرفهای شد.اما هیچ کدام خندیدن را به آدم یاد نمیهند...
بله.شما از کجا یاد گرفتید؟من فکر میکنم آدم همه چیزهایی که یاد میگیرند تلفیقی است. ژنتیک، تربیت، اجتماع، خواندهها، دوستان، خانواده. (این خانم که هی میآید و میرود و نمیگذارد ما گفتوگو کنیم اسمش زینب نصرالهی و دستیار من است. گفتم که اسمش ثبت شود.)