به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، ببعی با آن جثه كوچك و صدای بم، یكی از جذابترین عروسكهای برنامه كلاه قرمزی است. او كه انگار در سرزمین دیگری بزرگ شده و كمكم دارد زبان فارسی را یاد میگیرد، امسال در «كلاه قرمزی 92» بیش از سال گذشته با اطرافیانش ارتباط گرفت و بیشتر خودش را به رخ كشید.
محمد بحرانی كسی است كه به جای ببعی حرف میزند. او در دانشكده هنرهای زیبا و دانشگاه تربیت مدرس بازیگری و كارگردانی خوانده و از سال 1380 با تلویزیون همكاری دارد. بحرانی همراه بهادر مالكی، محمد لقمانیان و بنفشه صمدی از اواخر سال 89 همكاریاش را با گروه كلاه قرمزی آغاز كرد و صدایش برای ببعی پذیرفته شد.
تضادی كه بین صدای بحرانی و جثه ببعی وجود دارد مهمترین علت این انتخاب بوده و البته بحرانی هم به درستی از این تضاد بهره گرفته است.پیشنهاد می کنیم گفت وگوی روزنامه جام جم با وی را از دست ندهید:
آقای بحرانی! ببعی امسال بیشتر به حرف افتاد، حتی آواز خواند و انگار عاشق هم شد. جریان از چه قرار است؟پیش از شروع تصویربرداری ما یك دوره دو ماهه تمرین كردیم و خیلی چیزها در این تمرینها شكل گرفت. در همین تمرینها بود كه قرار شد امسال ببعی بیشتر از سال قبل حضور داشته باشد، حرف بزند و آواز بخواند.
شما به زبان انگلیسی مسلط هستید؟بلدم اما مسلط نیستم. خوشبختانه جملات طولانی ببعی خیلی معنادار نیستند و گفتن عبارات و جملههای ساده انگلیسی هم به تسلط نیاز ندارد.
اما ادا كردن جملات بیمعنای انگلیسی هم كار سادهای نیست!خب بعضی كلمات را در ذهنم دارم و بسیاری از مواقع هم از آقای حبیب رضایی مشورت میگرفتم.
در روند تمرینها چه اتفاقی افتاد كه ببعی اینطور زبان باز كرد و دست آخر از اصطلاحات خاص زبان فارسی هم استفاده میكرد؟وقتی یك عروسك مدتی در یك برنامه حضور داشته باشد و مخاطبان با او ارتباط برقرار كنند، آرام آرام جایگاه خودش را پیدا میكند و براساس این جایگاه میتواند حضور فعالتری داشته باشد. ببعی سال 89 وارد جمع عروسكهای كلاهقرمزی شد و از سال 90 ما شاهد حضور او در برنامه كلاه قرمزی بودیم.
در این مدت آقای طهماسب، جبلی، من و بقیه اعضای گروه نقش و حضورش را بهتر درك كردیم و برایش نقشهای تازه در نظر گرفتیم. طبیعی است همه ما این عروسك را بیشتر شناخته بودیم و دربارهاش ایدهها و پیشنهادهایی داشتیم. نظراتی كه همه ما درطول تمرینها ارائه میكردیم در نهایت با نظر كارگردان، منجر به تغییراتی در ببعی شد كه امسال دیدیم.
ایده علاقهمندی ببعی به مهناز افشار و حس و حال غمگین و عاشقانه او بعد از رفتن این بازیگر از كجا آمد؟باورتان میشود كه یادم نمیآید این ایده مال چه كسی بوده؟ نه به این دلیل كه حافظهام یاری نمیكند بلكه به خاطر اینكه همه ایدههای ما از جرقههایی كوچك شكل میگرفتند. هر كسی چیزی به ایده اولیه اضافه میكرد و پیشنهادی میداد تا اینكه در نهایت به نقطه مطلوب میرسیدیم و همه احساس رضایت میكردند. در این صحنه بخصوص، شاید آقای طهماسب از من خواسته باشد چیزی بگویم یا عروسكگردان حركت خاصی انجام داده باشد و همین جرقهای شده باشد برای شكلگیری صحنهای كه شما دیدید و در ذهنتان ماند.
آیا برای ارائه ایدههای تازه الزامی هم در كار بود؟همه ما با عشق و علاقه خودمان را ملزم میكردیم به داستانهای این برنامه و عروسكهایش فكر كنیم. تكتك افراد گروه در خانه به شخصیتهای این مجموعه فكرمیكردند و نظراتشان را یادداشت میكردند تا در جلسات تمرین طرح كنند و با همفكری دیگران آن را بپرورانند.
پس با عروسكگردانها هم تعامل داشتید؟بله، قطعا. عروسك ببعی را سال 90 و 91 خانم بنفشه صمدی بازی داده و امسال پیمان فاطمی عروسكگردان ببعی بود؛ البته امسال هم خانم صمدی در چند برنامه همراه ما بود. به اعتقاد من این دو نفر از بهترین عروسكگردانهای ایران هستند. آنها بیش از ده سال سابقه دارند و بسیار خلاقانه عمل میكنند. خیلی وقتها حركتهای آنها و فرمهایی كه به بدن ببعی میدادند به من ایده میداد.
ببعی از روز اول برای شما چطور تعریف شده بود؟برهای كه خیلی كم حرف میزند؛ فقط میگوید بع و نع.
برای شما كسالت بار نبود هر روز سر كاری حاضر شود كه قرار است یكی دو بار بگویید بع و نع... !؟نه ابدا. من با عشق و علاقه سر این كار حاضر میشدم. روند تمرینها برای من بسیار آموزنده و دلپذیر بود. دستاوردهای من از این كار قابل مقایسه با هیچ رقمی نیست چون در این تمرینها ما با چالشهای متعددی روبهرو میشدیم كه بسیار آموزنده بودند؛ مثلا چالشهایی در زمینه بازیگری، نمایش، فن بیان، حتی سبك زندگی... بنابراین اگر قرار میشد همین بع یا نع را هم نگویم باز هم در این تمرینها حاضر میشدم.
شاید باورتان نشود اما من حتی برای گفتن همین دیالوگها هم روزهای اول اضطراب داشتم. نمیدانستم قرار است چه اتفاقی بیفتد و من چه باید بكنم. اما خب به دانش و تجربه آقای طهماسب و دیگر دوستان در این مجموعه، اعتماد كردم و آرام آرام همه چیز عوض شد. ببعی هم سهم بیشتری را از آن خود كرد.
آقای بحرانی! اهل شیراز هستید؟بله.
برای همین آقوی همساده شیرازی شد؟سرنوشت آقوی همساده هم مثل ببعی بود. ابتدا آقای طهماسب گفتند آقوی همساده شخصیتی است كه به مشكلاتش میخندد و آنها را با خوشحالی تعریف میكند. بعد همه تست دادیم و قرار شد من صداپیشه این عروسك باشم. آقوی همساده هم مثل ببعی و بقیه شخصیتهای این برنامه، در تمرینها شاخ و برگ پیدا كرد.
با توجه به اینكه آقوی همساده ژستهای (نمایشهای رفتاری) خاصی دارد، عروسكگردان چقدر به شما در هویت بخشیدن به این عروسك كمك كرد؟خیلی زیاد. خانم شیما بخشنده یكی از عروسكگردانهای با تجربه و خلاق كشورمان است كه حضورش كمك زیادی به من كرد. میتوانم ادعا كنم بخش اعظم جان بخشیدن به عروسكها كار عروسكگردان است و چون حضورش در كنار عروسك دیده نمیشود نباید تلاش و زحماتش را ندیده گرفت.
به نظر من در مورد عروسكهای مجموعه كلاه قرمزی جدا از آقایان طهماسب و جبلی كه هسته اصلی و مغز متفكر كار هستند مهمترین وظیفه در ابتدای امر بر دوش خانم محبوب بود كه چهره، اندام و لباس عروسكها را طراحی كرده و به آنها هویت داده است. در مرحله بعدی عروسكگردان و صدا پیشه در كنار هم و ضمن تعامل با یكدیگر به این عروسكها جان دادهاند.
گاهی یك حركت جالب عروسكگردان به صداپیشه كمك میكند تا دیالوگی جذاب بگوید یا گاهی یك دیالوگ خوب و بموقع باعث میشود عروسكگردان حركتی خلاقانه انجام دهد. مثلا عروسكگردان دست آقوی همساده را روی شكمش میگذارد و به من اعلام میكند باید بخندم. در واقع ما چون یك گروه هماهنگ هستیم همه اعضای گروه در كسری از ثانیه با هم هماهنگ میشوند و پیامهای یكدیگر را میگیرند.
در سكانسهایی كه ببعی و آقوی همساده با هم بودند، نماها جداگانه تصویربرداری میشد یا شما همه صداها را با هم اجرا میكردید؟نمای جداگانه نداشتیم. اما آقوی همساده به خاطرنوع شخصیت پردازیش و اینكه بیشتر تكگویی میكند معمولا در جمعها حضور نداشت و گاهی اگر با هم در صحنه بودند به نوبت صحبت میكردند.
سخت نبود بیانتان را یكباره از انگلیسی به لهجه شیرازی برگردانید؟اگر صحنه عروسی خانم بزرگ را به یاد بیاورید كه همه عروسكها جمع بودند و آقای حمید جبلی به جای كلاه قرمزی، پسرخاله، خانم بزرگ و چند عروسك دیگر حرف میزد متوجه میشوید من نباید از سختی كار گلایه كنم!