مهناز پیشدار، کارشناس آسیب های اجتماعی در
گفتگو با خبرنگار کلینیک باشگاه خبرنگاران، با بیان اینکه طلاق روانی، موقعیتی است که فرد پیوندهای وابستگی عاطفی به همسرش را قطع کند، گفت: طلاق مانند هر پدیده دیگری، اجتماعی دارای ریشه های مختلفی است که بدون بررسی دقیق و مقابله با آن جلوگیری از بروز چنین حادثه ای مشکل است.
وی توقعات نامحدود زن یا مرد را یکی از مهمترین عوامل جدایی دانست و افزود:اگر هر کدام دامنه توقع خویش را محدود سازند، و از عالم رویاها و پندارها بیرون آیند، و طرف مقابل خود را به خوبی درک کنند، و در حدودی که ممکن است توقع داشته باشند، جلوی بسیاری از مشکلات گرفته خواهد شد.
به گفته وی حاکم شدن روح تجمل پرستی و اسراف و تبذیر بر خانواده ها عامل مهم دیگری است که مخصوصا زنان را در یک حالت نارضایی دائم نگه می دارد، و با انواع بهانه گیری ها راه بروز مشکلات را صاف می کند.
*عدم تناسب فرهنگ خانوادگی از جمله دلایل طلاق استاین آسیب شناس اجتماعی با بیان اینکه بی اعتنایی زن و مرد به خواسته یکدیگر، مخصوصا آنچه به مسایل عاطفی بر می گردد؛ لازمه یک زندگی خوب در زندگی زناشویی مشخص شدن خواسته ها و محدودیت هاست، ادامه داد: اولین قانون آن انتظارات مشخص و شرط دوم مفهوم انتظارات است.
پیشدار عدم تناسب فرهنگ خانوادگی و روحیات زن و مرد با یکدیگر را یکی از عوامل مهم ابتلا عاطفی دانست و گفت: این مساله ای است که باید قبل از اختیار همسر دقیقا مورد توجه قرار گیرد که تناسب های لازم از جهات مختلف در میان طرفین رعایت شود در غیر اینصورت باید از به هم خوردن چنین ازدواج هایی تعجب نکرد.
علاوه بر عوامل فوق می توان علل زیر را نیز به عنوان علل و عوامل طلاق در جوامع مطرح نمود: وی در ادامه به آسیب های طلاق عاطفی در ابعاد فردی و خانوادگی اشاره کرد و افزود: ترس از آینده، احساس گناه، احساس تنهایی، انزوای اجتماعی و اختلال در هویت اجتماعی ، ارتکاب به جرم و بزهکاری از جمله آسیب های طلاق عاطفی در بعد فردی است.
*اضطراب و پریشانی، پاسخ کودکان به خبر درگیری والدین استدر ادامه مریم اسدی، روان شناس با اشاره به آسیب های طلاق عاطفی در بعد خانوادگی ادامه داد:تیرگی روابط والدین ذهن بسیاری از کودکان و نوجوانان را به خود مشغول می کند. سردی روابط و جدایی عاطفی علاوه بر ناراحتی های روانی و گرفتاری های زندگی، فرزندانی را بر جای می گذارد که به علت پرورش در شرایط نامساعد از نظر روانی و جسمانی وضع طبیعی ندارند؛ چرا که موجب افسردگی نوجوانان می شود، به نحوی که کمتر از زندگی لذت می برند، بی اشتهایی بر آنان چیره می گردد و خسته به نظر می رسند.
وی در ادامه به بیان اینکه روحیه وسواسی و اضطراب،پرخاشگری و عصیان، حسادت، سوءظن و سماجت از دیگر حالاتی است که در بچه های پرورش یافته در این محیط دیده می شود، گفت: البته سن کودک در این دوره، در واکنش او نسبت به این رویداد مهم است. تجربه تنش برای تمام اعضای خانواده اضطراب زا می باشد و رفتارهای کودکان،نشان دهنده این اضطراب است.
این روان شناس در پایان با تأکید بر اینکه پاسخ فوری اکثریت کودکان رد هر سنی در خصوص خبر درگیری والدین اضطراب و پریشانی است، اظهار داشت: به طوری که برخی از آنها هیجانی شده یا رفتار واپس گرایی نشان می دهند. سردی روابط والدین حضور خنثی در کنار یکدیگر بر ویژگی هایی چون اضطراب، گوشه نشینی، پرخاشگری، بهانه جویی، انتقام جویی، بی رحمی، غمگین بودن، زودرنجی، نزاع و درگیری، بدخوابی، بی اشتهایی، بیزاری از زندگی، شک و دودلی و احساس بیماری در کودکان اثر فزاینده دارد./س