به گزارش خبرنگارباشگاه خبرنگاران ارومیه قارنی یاریخ یکی از نامهای کوه می باشد که از واژه « یارماق - Yarmaq » گرفته شده است كه تقریباً به معنی پارگی ، شیار است که آن نام به علت وجود چهار شیار طبیعی می باشد که بر روی کوه وجود دارد .
بقایای دیوار خارجی قلعه ، بقایای ساختمانهای داخلی و مرکزی قلعه ، 4 / چهار دخمه سنگی کنده شده در کوه ، 8 / هشت غار و دخمه طبیعی ، پله های سنگی قلعه ، بقایای بخش هایی از اتاق های سنگی قلعه و انواع شکسته های ظروف سفالی و . . . از جمله بخش هاي مختلف اين قلعه تاريخي است.
اوچ [ اوش ] قارداش هم نام دیگر این کوه می باشد که آن هم گرفته شده از یک افسانه محلی است که در بین مردم رایج می باشد .
افسانه اوش قارداش [ سه برادر ] : « بر طبق افسانه در گذشته های بسیار دور در این قلعه دختر یک پادشاه بوده زمانی که این دختر تصمیم به ازدواج می گیرد سه خواستگار که هر سه آنها نیز برادر بودند به خواستگاری این دختر می آیند . دختر پادشاه بیشتر مایل بوده با برادر کوچکتر ازدواج نماید از آنجایی که نمی توانسته به راحتی و بدون دلیل به دو خواستگار دیگر جواب منفی بدهد برای خلاصی از دست دو برادر دیگر چاره ای اندیشیده و مقرر می کند که در روزی معین هر سه برادر از پایین کوه [ که قلعه روی آن قرار داشته] شروع به کندن کوه نمایند و هر کدام که زودتر به بالای کوه رسید وی با او ازدواج خواهد کرد . روز موعود سر می رسد و هر سه برادر از پایین شروع به کندن کوه می کنند و از آنجایی که دختر دل در گرو برادر کوچک داشت خود نیز از بالای کوه شروع به کندن آن به طرف برادر کوچکتر می کند و در آخر سر آن دو به یکدیگر می رسند » . گرچه امروزه با صعود به کوه و مشاهده هر یک از این شیارها ی بسیار عظیم به راحتی می توان تشخیص داد که این روایت یک افسانه است ولی این افسـانه ها ریشه در اعتقادات ترکان باستان دارد .
از بقایای موجود امروزی این قلعه می توان با دخمه ها ی کنده شده در دل کوه ، دخمه های طبیعی و پله های سنگی ساخته شده در جایجای سطح قلعه اشاره کرد.
ساختمان اصلی قلعه امتداد این پله ها به ساختمان یا در بیان بهتر به ساختمانهای اصلی قلعه منتهی می شود . سالم ترین بخش که در نوع خود بین سایر قلاع سلماس بی نظیر است ، بخشی از قسمت سقف یک اتاق می باشدکه امروزه جای سوراخ های الوار سقف در دو زاویه دیده می شود امروزه به خوبی طریقه قرار گرفتن الوار ها را می توان دید.
این بنا از سنگ لاشه و ملاط گل [ یا احتمالاً ترکیبی از گل و ماده ای دیگر ] در امتداد دو سوی این بخش و تا دامنه کوه بقایای اطاقهای قلعه دیده می شود . تمام این اطاق ها تا آنجایی که دیده ها و شواهد اجازه می دهد ، می توان گفت فقط از سنگ و گل ساخته شده اند .
راهرویی سنگی در ضلع غربی این سازه، دو دخمه سنگی ضلع جنوبی کوه را به قله وصل می کند . امروزه به علت تخریب پله های ارتباطی به پایین و جلو ورودی این دخمه ها طی این مسیر کمی مشکل است .
دو دخمه سنگی ضلع جنوبی کوه : این دو دخمه سنگی که در کنار همدیگر قرار گرفته اند چسبیده به هم و در دل کوه کنده شده اند . یکی از این دخمه ها به شکل نیم دایره ( b ) و مانند دخمه زنجیر قلعه می باشد اما در ابعاد بزرگتر . دهنه ورودی این دخمه در ارتفاع 10 / 2 متری از صفه جلو دخمه قرار دارد ارتفاع داخل آن نیز به 2 متر می رسد . ورودی آن به شکل مستطیل کامل بوده و جای محکم کردن چهار چوب در بر روی سنگ کوه دیده می شود . ورودی این دخمه به طرف شرق می باشد ، پله های ارتباطی ورودی این دخمه نیز امروزه وجود ندارد .
دخمه دیگری چسبیده به این دخمه نیم دایره ای شکل وجود دارد ورودی این دخمه - c دارای ابعاد بسیار بزرگی است ولی طول خود دخمه نزدیک 2 مترمی بــاشد . درِ ورودی کاملا به جهت جنوب و یا به عبــارتی دیگر پشت کوه قرار دارد ، امروزه به علت ریزش پله های ارتباطی این دخمه ورود به آن بدون تجهیزات کوهنوردی امکانپذیر نیست ولی در ضلع شرقی دیواره این دخمه دو سوراخ پنجره مانند از دیواره دخمه به بیرون کنده شده است به وسیله این سوراخها بدون ورود به دخمه می توان از آن دیدن کرد . چنانکه از آثارِ تراش کناری این سوراخها بر می آید ، آنها در زمان ایجاد دخمه ها تعبیه شده اند و نقش ارتباطی داشته اند .
تاریخچه قلعه : با وجود بیش از هشت غار طبیعی بر روی شیار های این کوه که عمق تعدادی از آنها زیاد است سکونت انسانهای اولیه در این غارها بعید نیست خاک های موجود در ته این غارهای طبیعی دارای عمق زیادی است اما به دلیل عدم حفاری ها و گمانه زنی های علمی در داخل این غارها فعلاً مدرک علمی از این سکونت ها وجود ندارد .
نشانه هایی از سکونت انسانهای غارنشین در غارهای اطراف رودخانه زولا – Zola و شعبات آن که به فاصله کمی از از این کوه قرار دارند هم خود دلیلی بر احتمال سکونت انسانهای اولیه در این غارها است . یکی دیگر از دلایل اصلی که این نظریه را تقویت می کند پیدا شدن تکه سفال شکسته بسیار ابتدایی در محوطه کوه می باشد . بر روی این سفال کاملاً ابتدایی و ضخیم آثار خاشاک و ساقه گیاهان در خمیره آن به خوبی قابل مشاهده است و وجود اثر انگشتهای فراوان دست بر روی این قطعه سفال که حاکی از صاف کردن سطح آن به وسیله دست ( عدم استفاده از چرخ کوزه گری ) است می تواند دست ساز بودن این سفال را برای ما بازگو نماید .
هر چند به احتمال قوی بنای اولیه این قلعه و سکونت در این کوه به هزاره های قبل از میلاد بر می گردد و حکومت هایی مربوط به تمدنهای ارتتا ، قوتی ، لولوبی ، هوری و ماننا در آن پدید آمده و به تاریخ پیوسته اند که امروزه ما به دلیل عدم تحقیقات و حفاری های علمی مدارکی برای این ادعا نداریم ، اطلاعات جامعی که امروزه از این قلعه برای ما وجود دارد به 800 ق . م [ 2800 سال قبل ] و به زمان امپراتوری اورارتو برمی گردد که به عقیده بیشتر محققین شهر اورارتویی اولخو در محدوده سلماس شکل گرفته است .
« در منابع آشوری درباره اردو کشی و غارت ساراگون = ساراقون دوم به شهر اولخو که در دامنه کوههای کیشپال قدیم ، یونقالیق داغی امروزی [ یونجالیق داغی = قارنی یاریخ . م ] شکل گرفته بود نوشته ها و اشکال زیادی در دست است » بر اساس همین نوشته های آشوری این قلعه که از آن به عنوان سارداری خوردا – Sarduri xurda یاد می شود قلعه نگهبان و ارگ حکومتی به حساب می آمده است .
اکثر دخمه های کنده شده در کوه این قلعه به همراه سنگ تراشی ها و پله های سنگی آن مربوط به همین تاریخ [ اورارتو ] می شوند .« هر چند برخی از محققین تعدادی از این دخمه ها را به تمدن ماد نیز نسبت می دهند » اساس اسناد تاریخی این قلعه تا دوران صفویه مورد استفاده بوده که نمونه های سفالهای موجود در سطح تپه نیز تاییدی بر این نکته هستند .
از قطعه سفالهایی که در سطح این قلعه وجود دارد و در نوع خود بسیار بدیع و جالب توجه است نوعی سفال با روکش شفاف دورنگ [ به احتمال زیاد شیشه ] می باشد که نقشی شبیه یک گل و یا پرنده بر روی آن به رنگ سبز ترسیم شده است که نظیر آن تا کنون در هیچ یک از محوطه های باستانی سلماس دیده نشده است . /ب