به گزارش گروه وبگردي باشگاه خبرنگاران ؛ اصالتاً بوشهری است و به روستای چاهکوتاه شهرستان دشتی تعلق دارد، اما به دلیل شغل پدرش که مدام بین ایران و عراق در رفت و آمد بوده، در کربلای معلی به دنیا آمده است.
وی دوره کارشناسی خود را در رشته زبان عربی و علوم قرآنی دانشگاه اصولالدین بغداد گذرانده، سپس به توصیه شهید آیتالله صدر به موطن اصلی خویش عزیمت میکند و تحصیل در رشته زبان و ادبیات عربی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران را پیش میگیرد. او حالا آنقدر در زبان عربی غور کرده است که علاوه بر مدیریت گروه عربی در دانشگاه تهران، کار خطیر ترجمه پیامها و سخنان مقام معظم رهبری به زبان عربی را نیز بر عهده دارد.
به شعر حافظ، سعدی و مولانا علاقهمند دارد و معتقد است «شیخ اجل» احیاگر زبان فارسی است و شعر او زیباشناسی خاصی دارد.
داماد حجتالاسلام سید نورالدین اشکوری است. شیوه ازدواج خود را بسیار سنتی توصیف میکند و میگوید که البته هیچ یک از فرزندانش رشته تحصیلی وی را دنبال نکردند. جالب اینکه در مراسم ازدواجش دو تن از مراجع ثلاثه یعنی آیات عظام گلپایگانی و مرعشی نجفی حضور داشتهاند.
مؤلف و مترجم بیش از 58 کتاب است و فعالیتهایی چون سردبیری مجله «ثقافتنا» و «ثقافة التقریب» و رایزنی فرهنگی ایران در خارطوم (سودان)، دمشق (سوریه) و مشاور مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی را برعهده داشته است. وی چند مرکز علمی از جمله مرکز مطالعات فرهنگی ایران و عرب و مرکز پژوهشی جهان اسلام را تأسیس کرده و یکی از اصلیترین همراهان علامه عسگری در تأسیس دانشکده اصول دین در قم و تهران است.
بخش نخست گفتوگوی ما با «محمدعلی آذرشب» را در ادامه میخوانید.
* آقای دکتر! در شخصیت علمی، ادبی و تقریبی شما را به خوبی میشناسند اما درباره خودتان مطالب اندکی منتشر شده است. سایت شخصی شما هم که به زبان عربی است و کمکی در این باره نمیکند. میخواهیم بدانیم چگونه دکتر آذرشب به موقعیت کنونی دستیافته، رمز موفقیتش چیست؟ بنابراین از بای بسمالله شروع میکنیم. کجا به دنیا آمدید؟
ـ سال 1326 و در کربلا متولد شدم.
* چرا کربلا؟ آیا از ایرانیانی بودید که به عراق مهاجرت کردند یا اصالتا اهل کربلا هستید؟
ـ ما اصالتا بوشهری و از اهالی روستای چاهکوتاه شهرستان دشتی هستیم. ایرانیان در آن دوران به ویژه در نزدیک دریا به صورت مدام در رفت و آمد بین ایران و عراق بودند، ما نیز جزو این افراد بودیم و پدرم چنین کاری میکرد بنابراین من در کربلا در همین رفت و آمدها متولد شدم.
* پس چه شد به ایران باز گشتید؟ آیا در دورانی که صدام شیعیان ایرانی را از عراق اخراج کرد، به ایران آمدید؟
ـ خیر من پیش از این رخداد به ایران برگشته بودم.
* تنها یا همراه با خانواده؟
ـ تنها به ایران آمدم.
* برای ادامه تحصیل آمدید؟
ـ نه، در دوران پیش از صدام برخی مسایل سیاسی برایم پیش آمد.
* مسایل حزب بعث منظورتان است؟
ـ بله، مجبور شدم مخفیانه به سوریه بروم و از سوریه به ترکیه و سپس راهی ایران شوم.
با مرحوم علامه عسگری 5 سال در بغداد همکاری داشتم و به توصیه ایشان در تهران ماندگار شدم
* از افرادی که همدوره شما و متولد عراق باشند و اکنون در مجامع علمی - ادبی ایران چهره شناختهشدهای باشند، کسی را میتوانید نام ببرید؟ مثلاً استاد عبدالرسول عبایی (داور مسابقات بینالمللی قرآن کریم)، ناصر علی حکمت (نویسنده کتاب المعجم البسیط) و ... که آنها هم متولد کربلا هستند و با کارهای عربی شناخته میشوند...
ـ از جمله افرادی که در آن دوران با هم بودیم، دکتر صدقی از اساتید دانشگاه تربیت معلم است. دکتر صدقی نیز در زمان صدام به ایران آمد و تحصیلات خود را ادامه داد و رساله دکترایش با من بود. از دیگر افرادی که میتوانم نام ببرم، مرحوم علامه عسگری است که با ایشان نیز 5 سال در بغداد همکاری داشتم. البته ایشان پیش از من به ایران آمدند. با جناب استاد عبایی هم که از دوران دبیرستان آشنا بودم.
* پس در آن دوران علامه عسگری هنوز دانشگاهشان را تأسیس نکرده بودند؟
ـ در عراق تاسیس کرده بودند اما در ایران خیر. ایشان در سال 1343 دانشکده اصول دین را در بغداد و سپس بعدا در قم، تهران و دزفول تأسیس کردند.
* آیا در دانشگاه اصولالدین عراق تدریس هم داشتید؟
ـ هم در آن درس خواندم، هم در مجله این دانشکده مسئولیت داشتم و امور فرهنگیش را بر عهده داشتم.
* صحبت از مجله شد. بیشتر شما را با «ثقافتنا» میشناسند. آیا در مجلات دیگری هم فعال بودهاید؟
ـ «رسالة الاسلام» دانشکده اصول دین و نشریه «ثقافة التقریب» مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی.
* به بحث اصلی بازگردیم، از ترکیه که وارد ایران شدید در کدام شهر ساکن شدید؟
ـ تهران
* چرا در تهران؟ قوم و خویش داشتید؟
ـ علامه عسگری بسیار مصر بودند که من در تهران بمانم و من نیز همین کار را کردم.
* بنابراین انقلاب اسلامی ایران را در آن دوران به خوبی درک کردید؟
ـ بله من از سال 1350 در ایران بودم و از نزدیک با اتفاقات آشنا بودم.
* فکر میکنم آن زمان مجرد بودید. چه سالی ازدواج کردید؟
ـ 1352
* در آن زمان چند سالتان بود؟
ـ حدود 25، 26 سال.
* ازدواجتان به سبک سنتی بود؟
ـ بله کاملاً سنتی بود، من با پدر خانمم - خانواده اشکوری - آشنایی داشتم.
سه مرجع تقلید وقت به مراسم ازدواجم دعوت شده بودند
* احیاناً در مراسم عقدتان علما هم حضور داشتند؟
ـ بله اتفاقا سه مرجع تقلید وقت به مراسمم دعوت شده بودند، خاطرم میآید آیتالله گلپایگانی و آیتالله مرعشی نجفی آمدند اما آیتالله شریعتمداری به علت کسالت حضور نداشت.
* خطبه عقدتان را چه کسی قرائت کرد؟
ـ یکی از بستگان همسرم که روحانی و بزرگ خاندان اشکوری بود و این مراسم خیلی به صورت مذهبی و ساده برگزار شد.
* اکنون که 4 دهه از زندگی مشترکتان میگذرد، چند فرزند دارید؟
ـ پنج فرزند دارم یک دختر و چهار پسر.
* خدا حفظشان کند. پس قبل از اینکه مقام معظم رهبری به ازدیاد اولاد توصیه کنند، شما خود عمل کردهاید...
ـ بله ما بیشتر نیز دوست داشتیم... ولی هر کدام از آنها مسئولیت سنگینی بر دوش ما داشتند.
* نوه هم دارید؟
ـ پنج نوه دارم.
هیچ کدام از 5 فرزندم رشته تحصیلی من را نرفتهاند که البته بعد از سالها پشیمان شدند
* آیا فرزندانتان راه شما را در ادبیات عربی پیش گرفتند؟
ـ خیر! هیچ کدام رشته تحصیلی من را نرفتهاند که البته بعد از سالها پشیمان شدند که کاش راه من را میرفتند. البته دخترم که مهندسی صنایع غذایی داشت، اکنون کارشناسی ادبیات عرب دانشگاه الزهرا میخواند.
* در منزل عربی صحبت میکنید؟
ـ خیر شاید اگر صحبت میکردم، زبان عربی خانواده پیشرفت میکرد.
تا حدود 40 سالگی به رمانهای روسی، اروپایی و آمریکای لاتین بسیار علاقه داشتم
* اهل تفریح و گردش همراه با خانوادهاید یا تفریح شما بیشتر به مطالعه کتاب و ... اختصاص دارد؟
ـ من در نوجوانی و جوانی تا حدود 40 سالگی به رمان بسیار علاقه داشتم، خصوصاً رمانهای ترجمه شده از روسیه، اروپا، آمریکا و آمریکای لاتین. بعدش دیگر احساس کردم که نوع تفریحم تغییر کرده و میخواهم تنها کارهایم را به انجام برسانم. همین که احساس کنم وظیفهام را انجام دادم احساس خوشحالی میکنم، البته گاهی هم کوه میروم و سفرهایی به دهات اطراف تهران میروم. الان تفریحم بیشتر این است که ببینم بچهها و نوههایمان تفریح میکنند.
* چه قدر از وقتتان را در منزل هستید؟ یک صبح تا شب دکتر آذرشب چگونه میگذرد؟
ـ معمولاً بعد از نماز صبح نمیخوابم و به این فکر می کنم که امروز چه کار باید انجام دهم و برنامهریزی میکنم که چطور از روز بهترین بهرهبرداری را داشته باشم. اندکی نیز قرآن میخوانم، سپس به سرکار و معمولا دانشگاه میروم، تدریس دارم؛ کارهای مدیریت گروه عربی دانشگاه تهران نیز با بنده است. پس از حل و فصل کارها غالباً به دفتر کارم میآیم و به کارهای مطالعاتی و نگارش و تصحیح ... میپردازم. طرحهای زیادی از جمله طرحهای پژوهشی در دست دارم. ظهر یک ناهار مختصر میخورم چون اگر زیاد بخورم حتما خوابم میگیرد. اوایل شب هم به منزل بر میگردم.
* فراموش کردم بپرسم، خانواده خودتان چند نفره بود؟
ـ به جز من یک خواهر و برادر که خواهرم فوت کرده است.
* خدا رحمتشان کند. برادرتان در ایران هستند؟
ـ بله.
* آیا مثل شما به فعالیت علمی میپردازند؟
ـ ایشان در حوزه زمینشانسی و کشاورزی هستند، مهندس کشاورز و بازنشسته جهاد کشاورزیاند.
* از شما کوچکتر هستند؟
ـ دو سال کوچکترند قبلا شیراز بودند و اکنون در تهران ساکنند
* هنوز هم بوشهر میروید؟ آخرین باری که به شهرتان سفر کردید کی بود؟
ـ بله میروم آخرین بار در مسجد جامع بوشهر قبل از نماز جمعه سخنرانی داشتم: پیش از آن مرا به بوشهر دعوت و از من به عنوان بوشهری حامی جوانان قدردانی کردند و از بنده و امام جمعه بوشهر آیتالله صفایی بوشهری تقدیر کردند. ایشان یک شخصیت ادیب، عالم، اهل فکر و عمل هستند خلاصه فرصتی پیش آمد که به چاهکوتاه سری بزنیم و با جوانان و پیرمردها نیز گپ بزنیم.
* چاهکوتاه رفتید پس حتماً «کُنار» (میوه درخت سدر) هم خوردید؟ کلاً چه میوههایی را بیشتر دوست دارید؟
ـ بله کنار هم خوردم. من به خاطر مشکلات دندان، میوهای دوست دارم که ترش یا سفت نباشد.
غذاهای ایرانی مخصوصا آبگوشت را بیشتر از غذاهای عربی دوست دارم
* درباره غذاها چطور؟ طبعتان به سمت غذاهای تند عربی یا غذاهای ایرانی است؟
ـ البته غذاهای ایرانی مثل باقالی پلو، فسنجان و همینطور آبگوشت که بسیار دوست دارم.
* در مسافرتهایی که میروید تا به حال شده غذای محلی برایتان به رسم مهماننوازی و احترام بیاورند که به دلیل تندی یا مزه خاص نتوانید بخورید؟
ـ نه خوشبختانه طبع من بسیط است و یادم نمیآید که به غذایی بیمیل باشم. اتفاقا مدتی پیش یک سفر رسمی به عراق داشتم و غذاهای رنگارنگی برایم آورند. با اینکه سالهاست ذائقهام تغییر کرده و طبعم از این غذاها جدا شده است، اما باز هم خوب بود و استقبال کردم!
* طبع هنریتان چطور است؟ اهل موسیقی هستید؟
ـ بله، اگر فردی با موسیقی دمساز نباشد، سعدی او را داخل آدم نمیداند (با خنده)، اتفاقا چند شب پیش در روز بزرگداشت سعدی در تالار وحدت بودم و اشعار بسیار زیبایی از سعدی و ارکستر ملی را گوش دادم.
گاهی قطعات سنتی خوبی را که در ایران نواخته شده است، گوش میدهم
* در منزل چطور، آیا موسیقی گوش میدهید؟
ـ متاسفانه فرصتش را ندارم ولی گاهی از تلویزیون یا برخی لوحهای فشرده قطعات سنتی خوبی را که در ایران نواخته شده گوش میدهم ولی با نوازندگان و سرایندگان آشنایی چندانی ندارم.
* سلیقهتان بیشتر به سمت موسیقی ایرانی است یا عربی؟
ـ در ایران زندگی میکنم و به موسیقی ایرانی علاقهمندم اما اگر عربی هم بشنوم خوب است، خاطراتی از قدیم برایم زنده می شود (با خنده)، البته موسیقی اکنون عربی با گذشته متفاوت است، الان بیشتر به سمت جهان غرب رفته در آن دوران موسیقی عربی بسیار فاخر و سنگین بود.
* سینما هم میروید؟
ـ بله گهگاهی میروم.
«راه آبی ابریشم» آخرین فیلمی است که در سینما دیدم
* آخرین فیلمی که در سینما دیدید، چه بود؟
ـ «راه آبی ابریشم» با موضوع خلیج فارس بود.
* پس زیاد با سینما بیگانه نیستید. احیاناً ریتم این فیلم کُند نبود؟
ـ نه، عالی بود! سوژه بسیار خوبی داشت و با تصاویر و جلوههای ویژه زیبایی همراه بود.
سینمای اعراب به سینمای هند نزدیکتر است
* صنعت سینما در جهان عرب چطور است؟ آیا نسبت به گذشته پیشرفت نکرده است؟
ـ متاسفأنه خیر. غالباً مثل سینمای ایران پیش از انقلاب و بیشتر دارای محورهای جنسی، خشونت و مسایل مبتذل اجتماعی است و به سینمای هند نزدیکتر است. البته اخیرا پس از بیداری اسلامی سریالها و فیلمهای با محتوا ساخته شده ولی در ابتدای کار است.
* اهل تلویزیون چطور؟ چون به دفتر کارتان که وارد شدیم داشتید یکی از شبکههای عربی را رصد میکردید.
ـ بله گاهی اوقات تلویزیون میبینم و مسایل سوریه و لبنان و عراق را دنبال میکنم، البته سعی میکنم همراه با کارم به اخبار نیز گوش بدهم. اما خانمها در این امر از مردان موفقترند (با خنده).
* سریال سوری «مدیرکل» را نیز میدید؟
ـ بله میدیدم و با برخی از بازیگرهایش نیز آشنایی دارم.
* اتفاقا قرار است بازیگر اصلیاش در سریالی درباره انقلاب مصر بازی کند.
ـ جالب است!
اشعار سعدی و حافظ را برای معرفی شعرای ایران کار کردم
* اگر موافق باشید، سراغ حوزه شعر و ادب برویم که با ذائقه شما قرابت بیشتری دارد. نویسنده مورد علاقهتان چه کسی است؟
ـ در مسائل فکری بیشتر کتابهای شهید صدر و شهید مطهری و علامه طباطبائی و کتابهای قرآنی و ادبی عربی و فارسی مطالعه میکنم. البته عرض کردم قبلا رمانهای ترجمه شده به عربی و فارسی میخواندم.
* غیر از کتابهای جدی که ترجمه کردید، تابه حال داستان، رمان یا شعر ترجمه کردهاید؟
ـ نه به این صورت تنها برای معرفی شعرای ایران کار کردم؛ شعرایی چون سعدی، حافظ و تا حدودی مولانا. ولی اینکه به عنوان تفریح دست به ترجمه زده باشم خیر، اما از خواندن شعر لذت بسیاری میبرم.
زیباییهای زبان فارسی کلاً بدهکار سعدی است... به نظر من امروز زبان ما به زبان سعدی نزدیکتر است
* بین این شعرایی که نام بردید، کدام را بیشتر میپسندید؟
ـ حافظ اوج شعر است و مولانا پیرو حافظ. مولانا به نظر من از نظر عظمت و عمق شعری فرصت و زمینه بیشتری از حافظ داشته است و به عمق آنچه حافظ میخواسته دست یابد، رسیده است. سعدی نیز زیباشناس و انسانشناس است و به نظرم میرسد که زیباییهای زبان فارسی کلاً بدهکار سعدی است یعنی قبل از او زبان فارسی بوده اما به این زیبایی ادبی که سعدی آن را رساند، نبوده است.
سعدی زبان فارسی، عربی و قرآن را در یک منظومه ادغام کرد و دستاورد آن یک زبان بسیار زیبا شد، به نظر من امروز زبان ما به زبان سعدی نزدیکتر است و ماندگار بودن زبان فارسی هم یک مقدار به سعدی ارتباط دارد، کاری که وی انجام داده؛ پیوند زبان فارسی با قران است. هر زبانی که با مقدس ارتباط برقرار میکند ماندگار میشود و زبان فارسی این ارتباط را با قرآن توسط سعدی به نحو احسن برقرار کرد و به همین جهت ماندگار و جاویدان شد.
استاد شفیعی کدکنی بسیار تشویق کردند که من به شعر نو روی بیاورم
* شعر نو هم میخوانید، اشعار نیما یوشیج، سهراب سپهری، اخوان ثالت، شاملو و ...؟
ـ بله خواندم اما ارتباطی برقرار نکردم، البته خیلی افراد چون استاد شفیعی کدکنی بسیار تشویق کردند که من به شعر نو روی بیاورم اما خیلی تحت تاثیر قرار نگرفتم مثلا دیوان شاملو را در کتابخانهام دارم و خیلی تلاش کردم که با آن ارتباط برقرار کنم اما متاسفانه نشد.
* آیا اعراب هم شاعران نوسرا یا سپیدگو دارند؟
ـ دارند ولی به این شاعران در سطح پایین نگاه میکنند. من با یکی از اینها که البته در سطحی خیلی پایین تر از شاملو قرار داشت صحبت میکردم و از او پرسیدم شعر شما در مقایسه با شعر «محمد مهدی الجواهری» در چه پایهای قرار دارد؟ وی پاسخ داد که در پایه بسیار پایینتری است و افزود: البته همه شعرا نمیتوانند الجواهری باشند.
البته منظور من این نیست که شعر نو بیارزش است، خیر من احساس میکنم ذوق خاصی برای مطالعه و فهم آن میخواهد. یادم میآید که یکی از شعرای فلسطین به نام «سمیح القاسم» بنا به دعوتی به ایران آمد و اشعارش را خواند، یکی از دانشجویان از وی درباره معنی یکی از شعرهایش پرسید و وی پاسخ داد که تو چه میفهمی از این شعر؟ دانشجو درک خود از شعر را بیان کرد و القاسم گفت که معنی این شعر همین است که تو میفهمی. (با خنده)
* راستی تا به حال فلسطین که نرفتهاید؟
ـ خیر.
* بدون تعصب بگویید که در مقایسه کلی، زبان فارسی زیباتر است یا عربی؟
ـ خود عربها معتقدند که زبان فارسی زیباتر است، البته این نظر بزرگان عرب و افرادی است که به هر دو زبان تسلط دارند، مانند «احمد الصافی النجفی» و «محمد مهدی الجواهری». جالب این است که حتی کسانی که ترجمه فارسی هم خواندند به این نتیجه رسیدهاند. برای نمونه «سید قطب» مقالهای درباره حافظ دارد که در آن میگوید ادبا و شاعران کنونی عرب باید از زبان و ادبیات فارسی الهام بگیرند. «طه حسین» در ترجمه دیوان حافظ مقدمهای را نوشته و جهان عرب را دعوت به مطالعه آن دیوان کرده و معتقد است که اگر ادیبان عرب با ادبیات فارسی پیوند بخورند از عقبماندگی و تنزل رهایی مییابند.
اولین رساله دکتری زبان فارسی که به دست یک عربزبان نوشته شده، درباره سعدی و متنبّی است
به طور حتم زبان فارسی زیباییهایی دارد که زبان عربی دارا نیست و البته نقاط قوتی نیز زبان عربی دارد که در زبان فارسی موجود نیست، مثلاً اشعار «متنبّی» امتیازاتی دارد که در زبان فارسی موجود نیست و سعدی از متنبی تأثیر پذیرفته است. ضمناً اولین رساله دکتری زبان فارسی را که به دست یک عربزبان نوشته شده، رساله دکتر حسین علی محفوظ در دانشگاه تهران با عنوان «سعدی و متنبی» است.
* به نظر میرسد ترجمه عربی اشعار حافظ در مقایسه با اشعار سعدی سختتر است...
ـ بله سخت است چون ترجمه به زیبایی متن اصلی نمیتواند برسد. خیلیها به این فکر افتادهاند که شعر را به شعر ترجمه کنند و اینکار را انجام دادهاند اما معانی شعر در ترجمه شعری تا حدودی تغییر پیدا میکند به هر حال باید تلاش کرد که مخاطب تحت تاثیر قرار گیرد و معنا به اوج خود برسد.
* در مورد ترجمه منظوم قرآن کریم چطور؟
ـ البته ترجمه منظوم قرآن کریم با ترجمه شعر متفاوت است چرا که ترجمه شعر باید عاطفه، احساس خیال داشته باشد به همین خاطر یک مقدار از معنا دور میشود و این متفاوت از ترجمه قرآن است
* آقای دکتر! شما قبل از اینکه به سمت ادبیات عرب و حوزههای علوم انسانی گرایش پیدا کنید، رشته مهندسی خواندهاید. آیا آن دوران نیز گرایش سیاسی داشتید و علاقه داشتید که وارد این حوزهها شوید؟
ـ بله من تقریبا از اوایل نوجوانی این دغدغه مهم را در خود میدیدم که چرا جهان اسلام عقب مانده است؟ و مشاهده میکردم که بسیاری از اطرافیان من علت عقبماندگی کشورشان را اسلام میدانند و بنابراین آنها اسلام را مقرون به خرافات و دین پیرمردها و پیرزنها میدانستند و همین دغدغه باعث گرایشهای سیاسی و فعالیتهای حوزه علوم انسانی در من شد.
در مصر بیش از همه کشورهای عربی گروههای فارسی در دانشگاهها فعال است
* حالا که بحثمان جدیتر شده است، دوست داریم از اوضاع سیاسی و فرهنگی مصر بگویید. چه میزان فارسیدان و ایرانشناس در مصر وجود دارد؟
ـ در مصر بیش از همه کشورهای عربی گروههای فارسی در دانشگاهها فعال است. تمام کشورهای عربی دارای گروه فارسی هستند و در آنها گروههای ایرانشناسی و فارسی تدریس میشود ولی در مصر سابقه طولانی دارد و در آنها دانشجویان و اساتید، تلاش جدی دارند و کتاب تألیف میکنند.
* این افراد بعد از تحصیل به ایران میآیند یا در مصر میمانند؟
ـ یا در مصر مشغول میشوند یا به کشورهای عربی و اروپایی جهت تدریس زبان فارسی و ایرانشناسی میروند.
* یعنی خود دانشگاه الازهر در مصر دارای گروه کامل زبان فارسی است؟
ـ بله تا سطح دکتری و نه تنها دانشگاه الازهر، دانشگاههای قاهره، عین شمس و تقریبا کل دانشگاههای مصر بدون استثنا دارای گروه فارسی هستند ولی بعضی در سطوح لیسانس و غالبا تا دکتری نیز دارند و البته مصر نیز ازاین امر استفاده میکند، چرا که افرادی که به کشورهای خلیج فارس، یمن، عربستان سعودی یا شمال آفریقا تدریس فارسی میکنند ارز با خود به کشورشان میآورند و این به لحاظ درآمدی به نفع مصر است. علاوه بر این افرادی جهت اشتغال به امور جهانگردی نیز تربیت میشود و اکنون شنیدم که عده ای جهانگرد از ایران به مصر اخیرا رفتهاند.
فرهنگ جامع «ابراهیم دسوقی شتاء» بینظیر است
* بله، البته به خاطر مسایل امنیتی سفر گردشگران ایرانی به مصر به تعویق افتاده است. در مصر کدام فرهنگ لغت میان دانشجویان زبان فارسی رایجتر است؟
ـ فرهنگ جامع «ابراهیم دسوقی شتاء» شایع و البته بینظیر است، هر چند برخی لغات آن قدیمی است و اکنون مورد استفاده نیست.
ایشان فراوان کتابهای دکتر شریعتی را ترجمه کرده و کتابهایی نیز درباره ایران نوشتهاند. مرحوم دسوقی از کسانی است که صاحب نظر و محقق در زمینههای فارسی بالاخص درباره سنایی غزنوی است و کتاب «حدیقة الحقیقه» سنایی و مثنوی مولانا را ترجمه کرده است.
* با این حساب فرهنگ لغت دکتر آذرنوش از فرهنگ لغت دکتر دسوقی جدیدتر است ...
ـ بله صد در صد جدیدتر است.
* راستی با آقای آذرنوش هم حشر و نشر دارید؟
ـ بله آشنا هستم، ایشان استاد بنده هستند و هر از گاهی از محضرشان استفاده میکنم.
* با آقای سید هادی خسروشاهی چطور؟ اکنون به گمانم ناخوشاحوال هستند...
ـ بله ایشان یکی از پیشتازان مسایل تقریب مذاهب و ارتباط با جهان اسلام و عرب هستند که از سال 50 میشناسم و دنبال مسایل تقریب بودند و اکنون نیز فعال هستند.
شخصیتهای تقریبی چندانی در ایران نداریم
* اگر بخواهید یک شخصیت علمی و تقریبی از ایران را که در کشورهای منطقه به خوبی شناخته شده است، نام ببرید، او چه کسی است؟
ـ (با اندکی تأمل) متاسفانه اینگونه شخصیتها کم هستند. میتوانم از آیتالله تسخیری و استاد خسروشاهی نام ببرم. البته استاد بزرگوار مرحوم دکتر شهیدی نیز چنین جایگاهی داشتند.
* پس یعنی آنگونه که باید در این زمینه افرادی به اندازه کافی تربیت نشده است؟
ـ یکی از مسایلی که همیشه در حوزه و دانشگاه مورد نظر من بوده، تربیت افرادی برای پیوند علمی و فکری با جهان عرب است. در این زمینه بیتوجهی در ایران صورت گرفته است البته این یک مقدار دلایل روانی نیز دارد، متفکران ما ارزش چندانی برای جهان عرب قایل نیستند در حالی که اگر با جهان عرب آشنا شوند نظرشان به کلی تغییر میکند، شاید این نقصان به این دلیل است که جهان عرب تنها از طریق سیاسیون شناخته میشود که این افراد نیز غالباً نه سواد تخصصی بالایی دارند و نه ارادهای از خود. جهان عرب مالامال از مراکز علمی، تحقیقاتی و فرهنگی مطالعاتی است که اگر با آنها آشنا شویم نظرمان به کل تغییر میکند و به اهمیت پیوند با جهان عرب پی میبریم، ولی خوب متاسفانه یک عکسالعمل منفی و یک غرور در این زمینه وجود دارد.
* با این حساب افرادی که اکنون نیز در مجمع تقریب مذاهب هستند به خوبی شناخته شده نیستند؟
ـ البته آیتالله شیخ محسن اراکی در لندن و اروپا و تا حدودی در جهان عرب به ویژه در عراق شناخته شدهاند و آیتالله تسخیری که ریاست شورای عالی مجمع را به عهده دارند، یک شخصیت بین المللی است.
* کنفرانسی که سال گذشته برای تقریب مذاهب برگزار شد و شخصیتهای تراز اول در آن شرکت کردند، به نظرتان آنگونه که باید برای نزدیکی کشورهای ایران و عرب تاثیرگذار بود؟
ـ خود آیتالله اراکی فرمودند: کسی که در این همایش شرکت میکند باید فداکار باشد. من چند روز پیش که قطر بودم با یکی از شخصیت های علمی معروف قطر صحبت می کردم و گله داشتم که چرا علمای جهان اسلام دراین زمینه برای اتحاد و تقریب حرفی نمی زنند، گفت اگر این افراد حرف بزنند میسوزند و شرایط بحرانی و خطرناک است این امر را نیز خود آیتالله اراکی نیز به آن اشاره کردند.
در حوزه علمیه نجف به صورت آزاد درس خواندم
* کمی قبلتر گفتید یکی از دغدغههایتان در دانشگاه و حوزه! مگر حوزه علمیه هم تحصیل کردهاید؟
ـ بله من در حوزه علمیه نجف درس خواندم منتها به صورت آزاد، خودم مطالعه میکردم. دنبال این بودم که به مسایل عملی فقه بپردازم. بنابراین فقه استدلالی، علم رجال، و حدیث و علم درایت خواندم غیر از اینها تفسیر نیز مطالعه کردم.
* حالا که با علم حدیث هم آشنایی دارید، از مشایخ شیعه به کدام محدث بیشتر علاقه دارید؟
ـ «شیخ طوسی» که اوج علم رجال، درایت و فقاهت است، و «شیخ طبرسی» صاحب تفسیر بینظیر مجمع البیان.
* آیا عکسی از دوران قدیم یا دوران طلبگی دارید نشان ما بدهید؟
ـ دارم ولی در دفتر کارم نیست منزل است. البته بد نیست عرض کنم که دو آلبوم از عکسهای قدیمی داشتم که سازمان امنیت عراق با حمله به منزلم آنها را بردند. بعد از سقوط صدام اولین کاری که کردم، رایزنی برای پس گرفتن آلبومهایم بود که البته موفق هم نشدم.