پايگاه اينترنتي آنتي وار امروز در گزارشي به قلم "محمد سهيمي" تحت عنوان سياست دوگانه اوباما در قبال ايران نوشت: رئيس جمهور آمريکا از صلح سخن مي‌گويد و در عين حال، در امور سوريه مداخله مي‌کند.

به گزارش سرويس بين‌ الملل باشگاه خبرنگاران، يکي از بزرگترين دستاوردهاي باراک اوباما رئيس جمهور آمريکا ، ايجاد اختلاف در جامعه ترقي‌خواه مخالف جنگ در آمريکا از طريق در پيش گرفتن رويکردي دوگانه بوده است. 

به عنوان مثال در بحث سياست داخلي، دولت اوباما با اقداماتي همچون پيگرد قانوني افراد تحت قانون مبارزه با جاسوسي و همچنين گسترش نظارت و مراقبت دولتي که حتي از سياست‌هاي دوران جرج دبليو بوش شديدتر بوده، حق آزادي شهروندان اين کشور را زير پا گذارده است.

در اين حال، حتي با وجود تحقق نيافتن بسياري از سخنراني‌ها و وعده‌هاي اوباما در مبارزات انتخاباتي سال 2008، بسياري از شخصيت‌هاي جناح چپ و جامعه ترقي‌خواه، علاقه‌اي به انتقاد از رئيس جمهور ندارند و در بسياري از موارد نيز اين واقعيت که اوباما يک آفريقايي-آمريکايي است، سبب سکوت بسياري ديگر در جناح چپ مي‌شود.

اما بيشتر اختلاف نظرها و فاصله‌ها در  صفوف مخالف جنگ در آمريکا ايجاد شده، چرا که اوباما توانسته اين توهم را  وجود آورد که رئيس جمهوري مخالف جنگ و در عين حال مجري سياست خارجي مترقي است.

واقعيت اين توهم را در هيچ جايي بهتر از فهرست کشتار اوباما نمي‌توان ديد؛ اين فهرست در دوران بوش به عنوان شيوه‌اي براي اجراي عدالت(!)- قتل و کشتار شهروندان مظنون در کشورهايي که آمريکا با آنها در جنگ نيست- مورد استفاده قرار مي‌گرفت و اوباما به جاي پايان دادن به اين روند، فهرست کشتار را افزايش داد تا جايي که اين اقدامات به اعدام شهروندان آمريکايي که در خارج از اين کشور زندگي مي‌کردند و به همکاري با تروريسم متهم شده بودند نيز کشيده شد.

دولت اوباما در ابتدا تلاش کرد تصويب قانوني اين فهرست را پنهان کند، اما مدارکي در رابطه با اين فهرست در اختيار مطبوعات قرار گرفت. اکنون آمريکايي‌ها مي‌دانند که «توجيه قانوني» براي اين فهرست و قتل مظنونين توسط هواپيماهاي بدون سرنشين از بمبگذاري مخفيانه کامبوج در سال 1969 نشات گرفته که اکنون چندين دهه است جنايت جنگي محسوب مي‌شود.

به رغم تلاش اوباما براي وارونه نشان دادن اين مسئله، وي رئيس جمهوري نيست که بخواهد با پايان دادن به سياست‌ هاي امپرياليستي گذشته به دنبال بهبود روابط آمريکا با آمريکاي لاتين و جهان اسلام باشد؛ وي در واقع همان مسيري را طي کرده است که رئيس جمهور پيش از وي طي کرده بود.

براي نشان دادن اين مسئله که اوباما چگونه همانند يک رئيس جمهور صلح طلب صحبت مي کند ، اما مانند رئيس جمهوري جنگ طلب عمل مي‌کند، هيچ نمونه‌اي بهتر از ايران نيست؛ اگر چه اقدامات اوباما در برابر جهان اسلام و آمريکاي لاتين نيز گواهي بر همين مسئله هستند.

اوباما در مبارزات انتخاباتي سال 2008 بارها بر اين مسئله تاکيد کرد که مشکل برنامه هسته‌اي ايران را با شيوه‌اي صلح‌آميز و با استفاده از روش‌هاي ديپلماتيک حل خواهد کرد؛ اما سياست وي در قبال ايران سياستي کاملا دوگانه بوده است: وي از ديپلماسي سخن مي‌گويد، در حالي که جنگي اقتصادي عليه مردم ايران به راه انداخته‌ است، براي حمله نظامي آماده مي‌شود و بارها بر اين مسئله تاکيد کرده که همه گزينه‌ها روي ميز هستند.

در حالي که اوباما در ظاهر به اسرائيل هشدار داد از حمله به ايران خودداري کند، سفر اخير وي به اسرائيل براي اسرائيلي‌ها به اندازه‌اي دلگرم کننده بود که شيمون پرز گفت: هيچ شکي ندارم که اگر مذاکرات ديپلماتيک با ايران شکست بخورد و تهران به پيشرفت‌ها در زمينه هسته‌اي خاتمه ندهد، اوباما رئيس جمهور آمريکا حمله نظامي عليه ايران انجام خواهد داد.

"چاک هيگل" وزير دفاع آمريکا نيز به اسرائيل سفر کرد و طبق گزارش‌ها، به مقامات اسرائيلي گفت پس از انتخابات رياست جمهوري در ايران در چهارم ماه ژوئن (بيست و چهارم خرداد ماه) ، آمريکا مسئله حمله به ايران را به طور جدي مد نظر قرار خواهد داد.

در حالي که اوباما سال گذشته سعي داشت در ظاهر از حمله اسرائيل و بنيامين نتانياهو نخست وزير جنگ طلب اسرائيلي به ايران جلوگيري کند - اقدامي که اوباما در پي آن مورد تمجيد قرار گرفت، دولت وي اسرائيل را به هواپيماهاي سوخت رسان تجهيز کرد. 

آمريکا سال گذشته نيز اسرائيل را به بمب‌هاي سنگر شکن مجهز کرد که حتي بوش نيز حاضر نشده بود اين کار را انجام دهد.

در جايي که اوباما اصرار داشت قصد دارد راه‌حلي ديپلماتيک براي درگيري با ايران بيابد، پنتاگون 330 ميليون دلار براي افزايش بمب‌‌هاي سنگر شکن هزينه کرد.

در حالي که دولت اوباما جنگ سايبري را تهديدي جدي‌تر از تروريسم براي امنيت ملي آمريکا مي‌دانست، واشنگتن و تل‌آويو با همکاري يکديگر با استفاده از استاکس نت و ديگر نمونه‌هاي کرم‌هاي رايانه‌اي همچون ويروس رايانه‌اي فلِيم (flame)، جنگي مشابه را عليه ايران به راه انداختند.

در جايي که برداشت‌ها از انتخاب جان کري به عنوان وزير امور خارجه و چاک هيگل به عنوان وزير دفاع،  در قالب رويکرد صلح طلبانه رئيس جمهور آمريکا در قبال ايران قلمداد مي شد، اوباما با اعلام اين که "کري و هيگل با نقطه نظرهاي اساسي من در خصوص اهميت وافر مسئله هسته‌اي ايران براي امنيت ملي آمريکا و همين طور امنيت ملي اسرائيل موافق هستند"، هيچ شکي باقي نگذاشت که اين دو نفر نمي‌توانند وي را از رويکرد خصمانه در قبال ايران باز دارند.

در حالي که اوباما در مبارزات انتخابات رياست جمهوري اعلام کرد خواستار مذاکره با ايران بدون هيچ پيش شرطي است، در اولين ديدار پنج بعلاوه يک با ايران پس از روي کار آمدن وي، امريکا اعلام کرد براي پيشرفت مذاکرات، لازم است ايران کاملا تسليم شود(!).

در جايي که اوباما براي رساندن پيام دوستي خود به مردم ايران از نوروز استفاده کرد، تحريم‌هاي يکجانبه و غير قانوني که دولت وي عليه ايران اعمال کرد. 

اوباما بارها از علاقه به تعامل ميان مردم دو کشور سخن گفته است. تا جايي که هيلاري کلينتون وزير امور خارجه پيشين آمريکا در سال 2011 به دانشجويان ايراني پيام داد. اما در عين حال آمريکا  از ارائه رواديد به دانشجويان ايراني که قصد فارغ التحصيل شدن از دانشگاه‌هاي آمريکايي را در رشته‌هاي فيزيک هسته‌اي، رشته‌هاي مهندسي و همچنين در رشته‌هاي دو منظوره، بخش انرژي و به طور عمده در هر رشته‌اي که براي پيشرفت جامعه ايراني قابل استفاده بود داشتند، به شيوه‌اي سيستماتيک ممانعت مي‌کند. 

براي درک بهتر اين که چرا هدف اصلي رئيس جمهور آمريکا از سياست‌ها در سوريه در واقع ضربه زدن به ايران است، مي توان به چند مسئله اشاره کرد:
در حالي که آمريکايي‌ها از يازدهم سپتامبر سال 2011 تا کنون تاوان سنگيني براي آنچه جنگ عليه تروريسم خوانده مي‌شود، پرداخته‌‌اند و اوباما همچنان به جنگ رئيس جمهور پيشين ادامه مي‌دهد و حتي آن را گسترش نيز داده است، از زمان آغاز جنگ داخلي در سوريه شهروندان آمريکايي با دو مفهوم تروريست‌هاي خوب- آنهايي که در جهت منافع آمريکا مي جنگند- و تروريست‌هاي بد- آنهايي که با دشمنان آمريکا و به ويژه با ايران، متحدند- آشنا شدند.

اتحاديه اروپا نيز براي تقويت و حمايت از تروريست‌هاي النصره، تحريم‌ها عليه واردات نفت سوريه را از مناطقي که تحت کنترل اين نيروهاست، لغو کرده است.

از سوي ديگر، گفته مي‌شود علاوه بر تشديد جنگ عليه دولت سوريه، قرار است از جبهه النصره براي ايجاد جنگ غير مستقيم ديگري عليه ايران از طريق تحريک اين جبهه به حمله به جنبش حزب الله لبنان، استفاده شود و اين ايده به طور مشخص و ضمني از سوي سناتور جان مک‌کين، سوزان رايس نماينده آمريکا در سازمان ملل، جفري فلتمن معاون دبير کل سازمان ملل در امور سياسي و سفير پيشين آمريکا به لبنان مورد حمايت قرار گرفته است. 

البته اکنون ديگر به خوبي مشخص است که رژيم‌هاي ديکتاتوري عربستان سعودي و قطر- متحدان آمريکا در خاور ميانه- به همراه سازمان سيا و ترکيه که يکي ديگر از متحدان آمريکاست، افراطيون و تروريست‌ها را در سوريه تجهيز تسليحاتي مي‌کرده‌اند؛ اما اخيرا صحبت‌هايي در اين خصوص وجود داشته است که آمريکا اين تروريست‌ها را مستقيما تجهيز مي‌کند.

با توجه به اين که هيچ نيروي مخالف سکولار در سوريه وجود ندارد، تجهيز مخالفان سوري به سلاح، تنها به معني تجهيز تروريست‌هاست و همه اين‌ها براي رسيدن آمريکا به هدف نهايي‌اش، يعني تغيير رژيم در ايران، صورت گرفته است.

سياست اوباما در قبال ايران در پي ماهيت دوگانه آن، کاملا شکست خورده است. شکي وجود ندارد که اگر رئيس جمهور آمريکا به روند کنوني ادامه دهد و تغييري اساسي در سياست‌گذاري در خصوص ايران ايجاد نکند، مردم آمريکا شاهد جنگ ديگري در خاور ميانه خواهند بود که اين بار عليه ايران صورت خواهد گرفت و اين جنگ به اندازه‌اي شديد خواهد بود که جنگ عراق، افغانستان و سوريه در مقابل آن هيچ اهميتي نخواهند داشت و به مثابه جنگي کودکانه خواهد بود .


اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار