به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران،دختري ۱۶ساله هستم. يک سال پيش با پسري ۱۹ ساله ازدواج کردم. هر دو از لحاظ اقتصادي در يک سطح قرار داريم. تحصيلات من سيکل و شوهرم دانشجو است وقتي به دانشگاه مي رود، عذاب مي کشم. خيلي نسبت به اين موضوع بدبينم. لطفاراهنمايي ام کنيد.
عباس شهرستاني( روانشناس باليني): در سوال خود توضيح نداده ايد که به چه علت از دانشگاه رفتن همسرتان عذاب مي کشيد يا نگران چه چيزي هستيد که به او بدبين مي شويد؟
حدسي که مي توان زد اين است که يا شما نگران ارتقاي مدرک تحصيلي همسرتان و ماندن خودتان در همان مقطع سيکل هستيد يا نگرانيد مبادا همسرتان از دختر ديگري خوشش بيايد و شما را رها کند و زندگي مشترکتان دچار مشکل شود.
اين گونه نگراني مختص به شما نيست و متاسفانه درصد زيادي از مردان و زنان جامعه ما اين دلهره را دارند که مبادا همسر، در محل کار يا تحصيل فرد مناسب تري را پيدا کند و از او خوشش بيايد و آن وقت زندگي مشترک آنان به هم بخورد. اگر بخواهيم نگاهي علمي به مسئله بدبيني داشته باشيم بايد بين دو نوع بدبيني تفاوت قائل شويم.
بدبيني موقعيتييک نوع بدبيني، بدبيني موقعيتي است يعني فرد در اثر يک حادثه عاطفي، مثل خيانت همسر يا خيانت يکي از اعضاي خانواده، به جنس مخالف بدبين مي شود و اعتماد دوباره او به آن ها مستلزم گذشت زمان و تجربه هاي مثبت و متناقض با آن اتفاق است؛ براي مثال اگر مردي به همسرش خيانت کند و به خاطر اين قضيه از او جدا شود، شايد آن زن به سختي تن به ازدواج مجدد بدهد و اگر هم ازدواج کند، اين که به همسر دومش، اعتماد پيدا کند کاري بسيار سخت و زمان بر خواهد بود.
اما اگر همسر دوم آرامش و متانت لازم را داشته باشد و بتواند با رفتارش اين قاعده اشتباه ذهني خانم را که «همه مردها خيانت کار هستند» تعديل کند، آن وقت اين خانم مي تواند دوباره به همسرش اعتماد کند و با گذشت زمان مي بينيم که هيچ گونه بدبيني در روابط آن ها وجود ندارد. اين گونه بدبيني ها به «موقعيتي» معروفند چرا که هر کسي ممکن است در چنين موقعيتي گرفتار شود.
بدبيني شخصيتينوع دوم بدبيني ها، به بدبيني هاي شخصيتي معروفند. معمولاً افرادي که به اين بدبيني ها دچارند، بدبيني را از دوران کودکي و از همان سال هاي نخستين يادگرفته اند. در خانواده چنين افرادي، معمولاً حداقل يک فرد بدبين ديگر هم وجود دارد که عمدتاً پدر يا مادر هستند. تصور کنيد که مثلاً مادري به پدر خانواده شک دارد و مدام در حال چک کردن اوست.
چيزي که فرزند اين خانواده از همان اوايل کودکي در حال مشاهده و يادگيري است، صحنه هايي از اين قبيل است: خروج پدر از خانه و افزايش نگراني و اضطراب مادر، بدگويي هاي مادر از پدر نزد اقوام و شايد حتي فرزندان، مشاجره هاي مکرر مادر و پدر به دلايل متعدد و غالباً نامفهوم براي کودک، حوصله نداشتن والدين براي فرزندان يا به عکس چسبندگي والدين به فرزندان يا به اصطلاح جبهه سازي با کودکان عليه والد ديگر، نبود روابط صميمي و گرم در محيط خانواده و ...
وقتي کودک هم بدبين مي شود...کودک براي پيدا کردن دليل رفتار والدين و توجيه حالات آن ها و کم کردن استرس خود گزينه هاي زيادي را امتحان وبررسي مي کند اما در نهايت بيشتر کودکان راه حل مسئله را در همانند سازي با والدين مي دانند تا از دلهره و نگراني خود بکاهند، به اين صورت که دختر نيز به مادر براي تفحص در کارهاي پدر کمک مي کند تا به ظاهر با مادر همراهي کرده باشد و هم به گونه اي تلاش مي کند خيال مادر را راحت کند تا از مشاجره هاي آتي پيش گيري کند. اين رفتار کودک با گذشت زمان دروني مي شود و در بزرگسالي مي بينيم که او هم همان رفتارها را دوباره تکرار مي کند.
دليلي براي نگراني!دليل ديگر بدبين شدن فرزندان در چنين خانواده هايي آن است که چون معمولاً اين کودکان بي اعتمادي يکي از والدين به ديگري را دليل اصلي ناراحتي ها و آشوب ها در محيط خانواده مي بينند، تصور مي کنند که پس حتماً دليلي براي نگران شدن وجود دارد و بايد نگران بود که مبادا کسي که دوستش داري، فرد ديگري را دوست داشته باشد!
اين طرز فکر در کودک به مانند تفکرات ديگر، عميقاً باور مي شود و در لايه هاي زيرين روانش ته نشين مي شود چرا که اساساً کودک فکر مي کند هرچه پدر يا مادر مي گويند يا باور دارند، درست است. نتيجه چنين تربيتي، بارآمدن فرزندان مضطرب و بدبيني است که در آينده هم خود آرامش ندارند و هم آرامش را از افراد ديگر مي گيرند.
شما از کدام دسته ايد؟حال براي پيدا کردن دليل بدبيني و بي اعتمادي خود بنگريد که از کدام دسته هستيد. اگر از دسته اول يعني «موقعيتي ها» هستيد، نگران نباشيد چون با گذشت زمان و مشاهده رفتارهاي اعتماد برانگيز همسرتان، مي توانيد زندگي آرام و مطمئني داشته باشيد و نگراني تان به مرور برطرف مي شود.
اما اگر از دسته دوم هستيد، کارتان کمي مشکل است، چون خيلي مواقع بدبيني و نگراني شما هيچ ربطي به رفتارهاي همسرتان ندارد و او هر چقدر هم تلاش مي کند تا شما را قانع کند که دوست داشتنش واقعي و باثبات است، فايده اي ندارد و آرامش شما موقت و لحظه اي است و با دور شدن همسرتان دوباره ناآرامي و نگراني به سراغتان مي آيد.
معمولاً برطرف شدن اين خصوصيات فقط با گذشت زمان امکان پذير نيست و بايد از يک روان کاو يا روان درمانگر تحليلي کمک بگيريد؛ چرا که اگر در پي گرفتن کمک حرفه اي و تخصصي برنياييد، نه تنها آرامش نخواهيد داشت بلکه همان طور که گفته شد فرزنداني بدبين نيز بار خواهيد آورد که مثل شما آرامش ندارند و آن ها هم بدبيني را به نسل هاي بعدي منتقل خواهند کرد.
راه حل قطعي چيست؟بنابراين راه حل قطعي برطرف شدن بدبيني، شرکت در جلسات روان درماني طولاني مدت است. اما آن چه شايد بتوان در اين جا و در مجال اين مطلب آورد اين است که بدبيني از اعتماد به نفس پايين و قبول نداشتن خود نشأت مي گيرد.
فرد بدبين چون در اعماق ناخودآگاه خود فکر مي کند فردي دوست داشتني نيست يا آن قدر ويژگي جذاب ندارد که براي ديگران جالب توجه باشد، دائم در حال مقايسه خود با ديگران و دور کردن رقيبان از صحنه و نگراني براي از دست دادن آدم هايي است که دوست شان دارد.
اگر فرد خودش را باور داشته باشد، خود را همان طور که هست مي پذيرد و براي زيباتر و جذاب تر به نظر رسيدن تلاش هاي وسواس گونه نمي کند. شما هم اگر بتوانيد به اين باور برسيد که حتماً ويژگي هاي مثبت و قابل توجهي داشته ايد که همسرتان بين آن همه دختري که در فاميل و در شهر وجود داشته، شما را انتخاب کرده است و اگر واقعاً اورا باور داشته باشيد، نگراني تان درباره دانشگاه رفتنش کم مي شود و بيشتر به او اعتماد مي کنيد.
مانع صميميت نشويدفراموش نکنيم که بدبيني هاي مداوم و چک کردن هاي مکرر هم مانع صميميت و دوست داشتن مي شود و هم باعث آزردگي و خسته شدن طرف مقابل! خيلي از مواقع همسران افراد بدبين به آن ها خيانت مي کنند، به اين دليل که آدمي توان تحمل محدودي دارد و اگر با وجود تلاش براي ايجاد اعتماد، نتواند محبت لازم را از همسر دريافت کند، يا به اين زندگي خسته کننده خاتمه مي دهد يا ممکن است همان اتفاقي بيفتد که افراد بدبين از آن مي ترسند، يعني علاقه مند شدن همسر به کسي ديگر وترجيح دادن ديگري به او.
روزنامه خراسان