در متن زیر به مواردی اشاره می شود که تاملی کوتاه در آن راهگشا است.
سناریوی ترور شخصیت و هتک حرمت آیت الله رفسنجانی
ثبت
نام آیت الله هاشمی رفسنجانی در انتخابات مجلس ششم که در بعد از ظهر 24
آذر 1378 روی داد، شوک بزرگی به تندروها به خصوص حزب مشارکت وارد کرد؛ چرا
که مشارکتی ها پیشتر با تهدیدهایی درصدد آن بودند تا سیاستمدار کهنه کاری
را که الفبای انقلاب 1357 همراه نام او نگاشته می شود، از ورود به صحنه ی
انتخابات و بالتبع حضور در مجلس ششم باز دارند. این شد که نام وی در لیست
اقدامات بخش ترور شخصیت سازمان توطئه، قرار می گرفت، تا جوخه های ترور
شخصیت حزب مشارکت آماده ی زدن خنجر از پشت شوند؛ از آن رو که مشارکتی ها
اعتقاد داشتند پرونده ی سیاسی رفسنجانی قبل از آنکه بر سر راه اصلاح طلبان
قرار بگیرد، باید بسته شود:« قضیه ی هاشمی را نباید برای چند سال بعد گذاشت
که سر باز کند.» .
آنان رهبری جوخه های ترور شخصیت هاشمی رفسنجانی را
به « اکبر گنجی» و « عباس عبدی » سپردند. این پروژه با طرح چندین ادعای بی
اساس انجام و با داستان سرایی و رمان نویس دنبال شد که از مهم ترین آنان
ادعاها، اتهام خلاف واقع قتل های دوران سازندگی است.
در این زمینه ما
حصل تراوشات ذهنی اکبر گنجی در دو رمان «عالی جناب سرخپوش، عالی جنابان
خاکستری» و « تاریکخانه ی اشباح» بروز یافت. در رابطه با قتل ها، اکبر گنجی
در نوشته هایش به « قتل سازی» پناه برده تا مدعی آغاز قتل های زنجیره ای
از دوران ریاست جمهوری رفسنجانی شود:
«هاشمی حقیقت را کتمان می کند.
آقای هاشمی می توانست صادقانه به مردم بگوید که در دوران من قتل های بسیاری
توسط محفل سعید امامی صورت گرفت ولی من از آنها بی اطلاعم»
در جایی
دیگر ،وی قتل ها را تکثیر داده و تعداد آنها را هشتاد تن عنوان کرد:«در
دوران هشت ساله ی صدارت آقای هاشمی حدود هشتاد تن به وسیله ی محفل های
اطلاعاتی و به علل سیاسی به قتل رسیده اند».
عباس عبدی، برجسته ی حزب
مشارکت، نیز در سناریوی ترور شخصیت رفسنجایی به موازات اکبر گنجی به حملات
ادامه داد. وی مدعی وقوع قتل هایی در دوران دولت سازندگی شد و در اتهام زنی
به رفسنجانی بیان داشت که :
« چهار حالت موضوع آقای هاشمی در این قضایا ( قتل های زنجیره ای ) را ارزیابی می کنم:
1. آقای هاشمی اطلاع داشته و دستور هم داده که این کارها انجام بشود؛
2. آقای هاشمی اطلاع داشته ، دستور نمی داد ولی به شرح هم نمی آمد؛
3. آقای هاشمی اطلاع داشته، به دست می آمده ولی نمی توانسته مخالفت بکند؛
4. اینکه آقای هاشمی رفسنجانی اطلاع نداشته است، بدترین حالت این آخری است و بهترین حالت اولی است».
بر
اساس مستندات و مدارک، قتل های مشکوک فقط به قتل های سال 1377 و دوره
اصلاحات ختم می شود که پس از رسیدگی کامل پرونده ی متهمان، مصطفی موسوی (
کاظمی ) از دوستان نزدیک سعید حجاریان، به عنوان « عامل اصلی قتل ها »
معرفی می گردید. نقش سعید امامی در آن ماجرا هرگز به اثبات نرسید؛ چرا که
پیش از رسیدگی، وی به طرز مشکوکی در حالی که تحت بازجویی توسط دو بازجوی چپ
معرفی شده از سوی علی ربیعی ( و در اصل شخص حجاریان ) قرار داشت، فوت می
کند و گفته شد که خودکشی نموده است.
ادعای واهی گنجی و عبدی مبنی بر
وقوع قتل های بی شماری در دولت سازندگی از آنجا خلاف واقع دانسته شد که نه
تنها وقوع این قتل ها به اثبات نرسیده است بلکه آنها اسمی از مقتول خیالی
خود نیز نبردند و فقط به جنجال پراکندگی مشغول شدند.
در گام بعدی
سناریویی که مشارکتی ها برای حذف سیاسی رفسنجانی نوشته بودند، مسئله ی جنگ
تحمیلی بود. آنها رفسنجانی را مسئول ادامه ی جنگ پس از فتح خرمشهر دانستند و
مدعی شدند که امام راحل ( ره ) پایان جنگ را آن موقع خواستار بودند.
هاشمی
رفسنجانی ضمن رد این اتهام، درباره ی دستور ادامه جنگ توسط شخص حضرت امام
(ره ) بیان داشت که : « بعد از فتح خرمشهر من مسئول جنگن بودم، نماینده ی
امام در شورای عالی دفاع بودم. تنها مسئله ای که آن موقع پیش آمد این بود
که امام فرمودند ما موفق نیستیم که نیروهای ما وارد خاک عراق شوند ولی اصل
جنگ را امام اجازه نمی دادند که کسی با ایشان بحث کند که جنگ متوقف شود یا
آتش بس شود. خوب شما یا حرف های امام را فراموش کرده اید و یا اینکه بعضی
از آقایان آن را ندیده می گیرند. امام حتی یک لحظه به کسی اجازه ندادند که
با ایشان بحث کند که جنگ متوقف شود... بالاخره امام پذیرفتند که اگر وارد
خاک عراق می شوید، به آنجا وارد شوید که مردم نباشند و یا کم باشند» .
مشارکتی
ها در برنامه ی ترور شخصیت رفسنجانی، به طرح اتهام «دیکتاتوری و اختناق»
نیز پرداختند. در همین زمینه اکبر گنجی، دوران دولت سازندگی را این گونه
تاریک القا کرد:«.. امکان مخالفت علنی شهروندان با خشونت و جنایت وجود
نداشت. مطبوعات مستقل هنوز شکل نگرفته بود. جنبش دانشجویی در حال بازسازی
آرمان ها و تجدیدنظر اصلی مشکلات جامعه بود».
وی در اتهام زنی به دوران دولت سازندگی، پا را از این فراتر گذاشت و مدعی شد که :
«خشونت ورزان و جنایتکاران عرصه ی سیاست در دوره ی هاشمی بدون دغدغه و ترس از مکافات دست به جنایت می زدند».
در این میان عباس عبدی که در کنار گنجی جوخه های ترور شخصیت رفسنجانی را رهبری می کرد، دولت رفسنجانی را به سیاست زدایی متهم نمود:
«و کار دیگری که در حوزه ایشان (رفسنجانی) انجام دادند، از بین بردن مشارکت بود».
جوخه
های تخریب رفسنجانی، اتهام«جاه طلبی» را نیز به فهرست سیاهی که در پرونده ی
ایشان قرار داده بودند، «عالی جناب سرخپوش می خواهد تا در همه ی دهه ی سوم
انقلاب همچنان قدرتمند باقی بماند ... اگر ایشان برکرسی ریاست مجلس تکیه
زند، با چنین شخصی چه نوع رابطه ای می توان برقرار کرد؟»
دلیل تخریب
شخصیت رفسنجانی نه تنها کنار گذاشتن شخصیتی بود که مانعی در سر راه مشارکتی
ها برای تسخیر مجلس ششم قلمداد می شد، بلکه رفسنجایی در دید آنان به دلیل
«اتمام تاریخ مصرف»، محکوم به «ترور شخصیت» بود:
«تئوریسین های چپ طی یک
ساله ی اخیر بسیار تلاش کردند که به لایه های ارتدوکس خود بقبولانند که
عمر سیاسی هاشمی رفسنجانی به پایان رسیده است. آنها می گفتند: هاشمی این
استاد برجسته چانه زنی در سطوح فوقانی قدرت، دیگر نمی تواند از هنر
دیپلماسی پنهان خود استفاده کند».
در حالی روز رای گیری انتخابات مجلس
ششم فرا رسید که مشارکتی ها از عملکرد جوخه های ترور شخصیت رفسنجانی مسرور و
سرمست بودند و «بررسی های آماری مطبوعات و نظرسنجی های انجام شده نشان داد
که در طی یک هفته تبلیغات انتخابات مجلس ششم، هر تهرانی به طور متوسط
روزانه سه مقاله علیه هاشمی و پنج شایعه ی تازه و اتهام جدید در مورد وی و
خانواده اش شنیده است».
با اعلام نتایج شمارش آرا، رفسنجانی با 749884 رای و کسب 58/25 درصد آرای شرکت کنندگان شهر تهران نفر سی ام منتخبین شهر تهران شد.
مشارکتی
ها که نتوانسته بودند مانع راهیابی هاشمی رفسنجانی به مجلس گردند، امیدوار
بودند که شاید با پیگیری سناریو توسط جوخه های ترور شخصیت، بتوانند پرونده
ی سیاسی رفسنجانی را ببندند. برهمین اساس شبهه افکنی در آرائ رفسنجانی و
اتهام تقلب در انتخابات به نفع وی، در دستور کار جدید جوخه های ترور شخصیت
رفسنجانی نوشته می شود. روزنامه ی «مشارکت»، که ارگان وقت حزب مشارکت به
شمار می آمد، در این مورد نوشت :
«نفر سی و یکم ( علی اکبر رحمانی ) با اعتراض به نتایج انتخابات، جایگاه خود را به طور قطع در بین سی کاندیدای منتخب تهران می داند»
در
این ایام، رفسنجانی متین و بردبار، نظاره گر بازی جدید است. او برای از
بین بردن هر گونه شبهه و خنثی کردن توطئه ی جدید، نامه هایی به شورای
نگهبان می نویسد و در آن خواستار بررسی دقیق و کامل شکایت نفر سی و یکم می
شود.
بعد از چند روز اعلام شد که « با بازشماری برخی صندوق های رای
حوزه انتخابیه ی تهران و شمارش آراء علی اکبر رحمانی و اکبر هاشمی
رفسنجانی، تغییر در آرا مشاهده نشده است و این دو نفر همچنان در همان
جایگاه باقی مانده اند».
با توقف ادامه ی بازشماری آرا، مشارکتی ها سناریوی تخریب را جلو می برند و مدعی می شوند که :
«
اگر بازشماری آرای هزار صندوق در تهران ادامه می یافت، قطعاً جای نفرات سی
ام و سی و یکم تغییر می کرد و علی اکبر رحمانی جایگزین اکبر هاشمی
رفسنجانی می شد».
رفسنجانی جهت کندن ریشه ی شایعات، بار دیگر در نامه
هایی خطاب به دبیر شورای نگهبان، خواستار رسیدگی دقیق تا رفع ابهام می شود.
وی در این نامه با اشاره به اینکه پس از توقف بازشماری آرای مردم تهران،
بار دیگر زمینه برای رواج شایعات و حدس و گمان به وجود آمده است، تاکید می
کند که :
«به نظر می رسد برای حق داوطلبان و جلوگیری از مخدوش شدن
اعتماد مردم که سرمایه ی ارزشمند اداره کشورند، لازم باشد رسیدگی دقیق تا
رفع ابهام انجام می شود و در مراحل مختلف با اطلاع رسانی به موقع، مردم در
جریان امر قرار گیرند».
شورای نگهبان پس از بازشماری بخشی دیگر از
آراء، به تخلفات گسترده ی مصطفی تاج زاده، رئیس ستاد انتخابات کشور وقت و
عضو ارشد حزب مشارکت، پی می برد و طی گزارشی به مقام معظم رهبری، تقاضای
دستور می نماید. پس از راهنمایی آیت الله خامنه ای، شورای نگهبان با ابطال
صندوق های مخدوش، جمع بندی ارای نهایی تهران را در حالی اعلام می کند که
رفسننجانی با 630590 رای و کسب 60/28 درصد آرا در رتبه ی بیستم قرار می
گیرد.
رفسنجانی ترک مجلسی را که به دست مشارکتی ها و به قیمت خون
آبرویش تسخیر گشته بود، بر حضور ترجیح م یدهد و با صدور بیانیه ای رسما
«انصراف تاریخی» خود را اعلام می کند:
"بسمالله الرحمن الرحیم
مردم
شریف و بزرگوار تهران، همانطور که مطلع هستید، اینجانب برخلاف تصمیم قبلی
و تمایل شخصی و قلبیام، حسب وظیفه شرعی و رسالتی انقلابی و میهنی و در
پی اصرار و تأکید چهرههای محترم و شخصیتهای صاحبنظر نظام، در انتخابات
مجلس شورای اسلامی شرکت نمودم، اما حجم سنگینی از تبلیغات منفی و خلاف پیش
از برگزاری انتخابات و در دوره تبلیغات و به هنگام رأیگیری و شمارشآرا،
بر صحنه میدان رقابتهای انتخاباتی عارض گشت و حتی دشمنان خارجی و داخلی
انقلاب سمپاشیهایی علیه اصل نظام و دستاوردهای انقلاب و دفاع مقدس و
سازندگی نمودند و در جریان انتخابات و حتی پس از اعلام نتایج، فضای
شبههناک و ابهامآلودی به وجود آمد. خوشبختانه تدبیر مقام معظم رهبری مانع
بروز مشکلات سیاسی و اجتماعی شد.
بهرغم اصرار و درخواست اینجانب از
مسئولان اجرایی و نظارتی مبنی بر رفع هرگونه ابهام و کشف تمام حقیقت و
تلاشهای شورای نگهبان و وزارت کشور، هنوز ابهامات و شبهاتی در نتایج
انتخابات تهران باقی است که میتواند دستاویز دشمنان ملت و مخدوشکننده
وحدت نیروهای معتقد به نظام اسلامی گردد. اکنون با توجه به شرایط جاری،
انجام وظیفه به صورت مطلوب و تلاش برای وفاق ملی و تقویت سازندگی که از
اهداف مهم و عمده حضورم و عذرخواهی از مردم شریف و موکلان عزیز تهرانی از
سمت نمایندگی مجلس شورای اسلامی اعلام انصراف مینمایم.
وظیفه خود
میدانم نسبت به اعتماد همه کسانی که به رغم تبلیغات فراوان ناروا، به
اینجانب رأی دادهاند، ابراز تشکر نمایم و به آرای کسانی که به هر دلیل
منتخبشان من نبودهام، به دیده احترام بنگرم. همچنین نسبت به افراد و
گروههای معدودی که به اشتباه یا خدای ناخواسته با کینهتوزی و عداوت به
ناحق مرتکب تهمت، غیبت یا انتقاد ناسالمی در مورد اینجانب شدهاند گذشت
نموده و از درگاه خداوند متعال برای خود و همگان طلب بخشش و تنبه نمایم.
امیدوارم
با تلاش و هوشیاری همه نمایندگان محترم، نهاد قانونگذاری مجلس ششم، سنگر
عزت، اقتدار و همدلی نیروهای وفادار به نظام و انقلاب و تقویت همکاری قوای
سهگانه و نهادها و ارگانهای کشور باشد و اینجانب در هر عرصهای که مصالح
و منافع نظام اسلامی حاکم نماید به انجام وظیفه خواهم پرداخت.
اکبر هاشمیرفسنجانی ".