به گزارش
حوزه احزاب باشگاه خبرنگاران، "سعید جلیلی" در جریان انتخابات مجلس هفتم و در جمع اعضای مجمع مطالبه مردمی مشهد گوشههایی از اندیشه سیاسی خود را در قالب تفسیر بخشی از زیارت جامعه کبیره مطرح کرد که متن کامل آن در ادامه میآید:
* زیارت جامعه کبیره مانیفست سیاسی شیعه استامروز شهادت امام جواد را در مجاورت مضجع شریف پدر بزرگوارشان به سوگ نشستهایم. امامی که از مظر شیعه مظهر کلمه الله است. همه ائمه از منظر شیعه چه آنی که صلح کرد و چه آنی که مبارزه کرد، همگی مظهر تحقق کلمه الله هستند. عباراتی که ما در زیارتنامهها برای این بزرگواران به کار میبریم نشانگر جامعیت این بزرگواران است. یعنی این اعتقاد را داریم که امامان ما بر خلاف تمام نحلهها و فرقهها – که در طول تاریخ بودهاند و هر کدام ممکن است به گونهای حرکت کردهاند و گام برداشتهاند – این ویژگی را دارند و از این جهت برای ما الگو هستند که نمونه یک جامعیت هستند. یعنی اگر آنها را «التّآمّینَ فى مَحَبَّةِ اللهِ» میدانیم، در کنارش «الْمُسْتَقِرّینَ فى اَمْرِ اللهِ» هم می دانیم. اگر آنها را «الدُّعاةِ اِلَى اللهِ» میخوانیم در کنارش «ساسَةَ الْعِبادِ، وَاَرْکانَ الْبِلادِ» هم میخوانیم. کسانی هستند که سیاست بندگان خدا را هم عهده دارند. این ویژگیهاست که باعث شده است نگاه ما به ائمه و اعتقاد ما به آنها اعتقاد به انسانهایی باشد که در تمام موضوعاتی – نه فقط در یک بعد خاص – که کلمه الهی اقتضا میکند قیام میکنند.
امامان ما اینگونه هستند و این را در عمل و در حرکت خودشان نشان میدهند. نسبت به آنچه امر خدا و نهی خدا بوده است بی تفاوت نبودهاند. و در مقام اظهار امر الهی فعال بودهاند. «اَلْقَوّامُونَ بِاَمْرِهِ» این عبارت را میتوان برای همه ائمه به کار برد. این بزرگواران به اراده خدا عمل کردهاند؛« اَلْعامِلُونَ بِاِرادَتِهِ». «و اَقَمْتُمْ حُدُودَهُ»، حدود خدا را اقامه میکردند. اینها تعابیر بزرگی است که باعث شده است اگر بخواهیم زیارت جامعه را به عنوان مانیفست سیاسی شیعه مطرح کنیم میتوانیم این ادعا را داشته باشیم. چه در مبانی نظری و چه در رفتارهای عملی که باید انجام شود. خطاب ما از ابتدای زیارت این گونه شروع میشود که یا «ساسه العباد». شما کسانی هستید که سیاست بندگان را عهدهدار هستید. و بعد با آن ویژگیهایی که ذکر میشود و آن تعابیر بالایی که به کار میرود. انسانهایی بودند که با تمام وجود «التّآمّینَ فى مَحَبَّةِ اللهِ و الْمُسْتَقِرّینَ فى اَمْرِ اللهِ» بودهاند. این تعابیر که باز در زیارتهای دیگر هم داریم نشان میدهد که اگر در این عرصهها وارد میشدهاند «جاهَدْتُمْ فِى اللهِ حَقَّ جِهادِهِ» هدف بوده است. جهاد و کوشش در این راه را به شکلی که حقش است ادا میکردند. تا جایی که «بَذَلْتُمْ اَنْفُسَکُمْ فى مَرْضاتِهِ» یعنی از اینکه جانهای خودشان را در این راه خرج کنند ابایی نداشتند.
* ائمه اجتماعی بودند و در اوج عرفان بودن را کافی نمیدانستند لذاست که فراوان میبینیم که «وَبِاَمْرِهِ تَعْمَلُونَ وَاِلى سَبیلِهِ تُرْشِدُونَ» یعنی شما به آنچه خداوند فرمان داده بود عمل کردید. به آن راه ارشاد کردید ولی در کنارش و « وَبِقَوْلِهِ تحکمون». این جامعیت در امامان بزرگوار عاملی است که آنها را به «مَثَلُ الأعلی» برای ما تبدیل کرده است. یعنی نمونه و الگو و راهنمایی که جامعیت دارند. حوزه های فردی و اجتماعی، حوزه های عبادی و سیاسی و اقتصادی و … . بسیاری از کسانی بودند که شاید در مسیر الهی گام بر میداشتند اما فقط به یک جنبه اکتفا می کردند و حرکتشان یک حرکت کامل نبوده است. اما ائمه به تمام شئون دینی پرداختهاند. از امام جواد روایت شده است که خیلی قابل تأمل است و نشانگر این است که شما نمی توانید ادعای دین داشته باشید و زهد را کافی بدانید و عبادات شخصی و رابطه ای که به صورت شخصی با موعود برقرار می کنید را کافی بدانید.
این عرصه های مختلفی را به یاری میطلبد. امامانی که خودشان وقتی در عرصه فردی وارد می شدند تعابیری دارد مثلا در مناجات شعبانیه که: « الهی هب لی کمال الانقطاع الیک» و این یعنی اینکه در اوج عرفان بودند. اما این را کافی نمی دانستند. امام جواد این تعبیر را دارند: «أوحى الله إلى بعض الأنبیاء» خداوند به یکی از انبیا این گونه وحی کرد «أما زهدک فی الدنیا فتعجلک الراحة، و أما انقطاعک إلی فیعززک بی.» این حدیث از امام جواد است که در تحف العقول آمده است. مطلبی که خداوند به یکی از انبیا گفته است: اینکه زهد داری خیلی خوب است. اما این زهد برای آسودگی خودت است، این هم که حالت انقطاعی نسبت به من پیدا می کنی خوب است اما باز هم مایه عزت خودت است. اما امام جواد در ادامه می فرمایند، نه اینکه امام بفرمایند میگویند خداوند به یکی از انبیا این را گفت که این دوتا کافی است؟ نه! « ولکن هل عادیت لی عدوا» اما آیا برای من با کسی هم دشمنی کردی یا نه؟ «و والیت لی ولیا» و برای من دوستی هم کردی یا نه؟ یا به زهد و انقطاع کفایت کردی؟ لذا وقتی ما به ائمه میگوییم که شما مثلالاعلی هستید به خاطر این ویژگیهاست. اینها قرار است برای ما نمونه باشند. در عمل ما، در انتقاد ما، در دین ما و …
* ما جزو کدام دستهایم؟در فرازهای بعدی زیارت جامعه مردم را به سه بخش تقسیم میکند که انشاءالله ما جزو بخش اول نباشیم.
در بخش اول میگوید. «فَالرّاغِبُ عَنْکُمْ مارِقٌ» آن کسی که از شما – از انسانهایی که به عنوان حجت خدا روی زمین هستند – رویگردان شود از دین خارج گشته است. ان شاءالله که ما جزو این بخش از مردم نباشیم. اما از دو قسمت دیگر: که «وَاللاّزِمُ لَکُمْ لاحِقٌ» آیا می توانیم ادعا داشته باشیم که جزو این دسته هستیم یا جزو دسته سوم به حساب می آییم که « وَ الْمُقَصِّرُ فى حَقِّکُمْ زاهِقٌ».
این تعبیری که ما به کار میبریم و خدا را و خود ائمه را به گواهی میگیریم که «أشهد الله و أشهدکم» با اینکه خود این گواهی گرفتن هم خیلی بزرگ است آیا میتوانیم پیش خودمان صادق باشیم؟ «اَنّى مُؤْمِنٌ بِکُمْ وَبِما آمَنْتُمْ بِهِ» و بعد همان چیزهایی که امام جواد می فرمایند؟ اینها که کافی نیست.
آیا آنجا که میگوییم: « اَنّى مُؤْمِنٌ بِکُمْ وَبِما آمَنْتُمْ بِهِ، کافِرٌ بِعَدُوِّکُمْ» تا «مُنْتَظِرٌلأمرِکُمْ، مُرْتَقِبٌ لِدَوْلَتِکُمْ» درست است؟ چگونه؟ «عامل بامرکم» چگونه است؟ این تعبیر که «نصرتی لکم معده» چگونه است؟ آیا واقعا یاری ما برای آنها فراهم شده است؟ اینکه امام جواد می فرمایند اینها کافی نیست و آن دو بخش را دارد و بعد ما در این زیارات خظاب به این بزرگواران ذکرمی کنیم که؛ «برئت الی الله عزوجل من اعدائکم و من ال… و الطاغوت» این برائت چگونه بروز پیدا می کند. و «من کل وَلیجَة دُونَکُمْ، وَکُلِّ مُطاع سِواکُمْ». به این دلایل است که عرض کردم شما می توانید زیارت جامعه را به عنوان مبانی و مانیفست همیشه شیعه مورد توجه قرار دهید.
* دولت و نظام حکومتی؛ موضوع اصلی زیارت جامعه این فرازها همگی موضوعشان دولت است – دولت به معنای نظام حکومتی و نه فقط قوه مجریه – موضوع دولت در تمام تعابیری که به کار رفته است دو مولفه اصلی دارد؛
یک) حکم
دو) اطاعت
این دو مولفه همان چیزی است که بسیاری از اندیشمندان سیاسی در جای جای دنیا دولت را بر مبنای آنها تقسیم بندی می کنند و کسی در این بحث ندارد. یعنی در همه تعابیر مختلفی که در نظامهای مختلف درباره دولت به کار برده می شود هیچ کس بحث ندارد که مفهوم اصلی دولت دو مولفه حکم و اطاعت را داراست. حالا یک عده می گویند این حکم و اطاعت بر اساس قرارداد اجتماعی شکل می گیرد، یک عده می گویند بر اساس زور، بر اساس منطق و … که به این کار نداریم.
حال وقتی شما به این مفهوم می رسید که در یک پدیده، که یک طرفش حکم است و یک طرفش اطاعت، پدیده ای را که باید مطاع باشد چگونه می توان نشان داد؟ در حالی که یک طرف اطاعت است در طرف دیگر حکم. در حالی که داری از « وَکُلِّ مُطاع سِواکُمْ» برائت می جویی؟ آیا میتوانید دولتی را که در موضع دینی نباشد در جایگاه حکم قبول کنید؟ خوب این با بحث هایی که می کنیم و آنجایی که خدا و ائمه را شاهد می گیریم در تعارض است!
وقتی می توانید مطیع پدیده ای باشید و آن پدیده مطاع شما باشد که در این چهارچوب باشد. در چهارچوب اندیشه دینی باشد. غیر از این اصلا نمی تواند مطاع باشد. و شما نمی توانید مطیع پدیده ای باشید که خارج از این چهارچوب باشد.
* امام خمینی(ره) کسی بود که به زیارت جامعه باور داشتسالیان سال این مفاهیم و تعابیر خوانده می شده است، اما ما امروز این ویژگی را داریم که کسی که به مدت 15 سال هر شب به حرم حضرت علی مشرف می شد و این زیارت را قرائت می کرد و آن را می داند و به آن باور دارد و میتواند در این راه جزو آن «والازم لکم لاحق» بشود – حضرت امام در تمام مدتی که در نجف بودند به جز یک شب که می گویند حکومت نظامی بود، هر شب مشرف می شدند حرم امیرالمونین و این زیارت را قرائت می کردند – و خداوند به ایشان به عنوان یک شیعه راستین این توفیق را داد که خودش بشود «عامل بامرهم» و این را در عمل نشان بدهد. و خودش در جهت تمام آنچه که از آنها می گفت و ائمه را به شکل عالی مظهر آنها می دانست گام بردارد و زمینه را در این جهت فراهم کند. انقلاب سال 57 و همراهی امام و مردم، این اندیشه را به عینیت رساند و این یکی از آرزوهای شیعه بود و این آن دلیلی است که ما می گوییم این حرکت زمینه پیدا کرده است برای ظهور و برای اینکه بیاید در عینیت جامعه.
* دولت اسلامی، پاسداری و تداوم لازم داردطبیعتا یک همچنین حرکت بزرگی پاسداری و تداوم نیاز دارد، اما چگونه تداوم پیدا میکند؟ این که ما این تعبیر را داریم که « حَتّى یُحْیِىَ اللهُ تَعالى دینَهُ بِکُمْ، وَ یَرُدَّکُمْ فى اَیّامِهِ، وَ یُظْهِرَکُمْ لِعَدْلِهِ» این تعبیری است که شما می بینید امام مصداق استفاده و پیاده کردن این تعبیر بود. امام با الهام از این تعابیر توانست اسلام ناب را بار دیگر دوباره احیا کند و ایام الله را به این کشور دوباره برگرداند به چه منظور؟ و «یظهرکم لعدله!» تا این عدل الهی را بروز بدهد! و «یمکنکم فی ارضه!» امروز این تمکن در ارض خدا در ظرف ایران برای این مردم ایجاد شده است! امروز این حرکتی که در این سرزمین صورت می گیرد که در آن اسم اسلام احیا شده است این یک حرکت معمولی نیست! چه بخواهیم چه نخواهیم امروز این حرکت با اندیشه دینی گره خورده است! و الهام بخش بسیاری در دنیا شده است. این که امروز در دنیا می بینید که تمام هجمه ها برای این شکل می گیرد که این حرکت را سست کند نشان موفقیت حرکت است. این موج بیداری اسلامی و رستاخیر اسلامی که امروز در دنیا برپا شده است به چه خاطر است؟ چرا آمریکا امروز بعد از چندین سال صرفا برای منطقه ما راهبرد گسترش دموکراسی را مطرح می کند؟ چرا علم دموکراسی بلند شده است؟ برای اینکه این اندیشه دارد پیش می رود تا پشت خیمه هاشان! اینکه شما می بینید راهبرد دشمن در قبال شما فشار از بیرون و تغییر از درون تعریف می شود. به این خاطر است که متوجه شده است شما به پشت خیمه های او رسیده اید. اینجاست که می گوید باید اختلاف بیندازیم پس قرآن را روی نیزه ها میبرند.
* امکان ارتجاع و بازگشت از پشت خیمههای دشمن وجود دارد
اینها نقاط قوت ماست. امروز ما در جایی که نقطه قوت است ایستادهایم اگر با یک نگاه تاریخی نگاه کنیم. این اندیشهای که سالها و سالها خطاب به ائمه اطهار مطرح می شده است امروز به عرصه عینی آمده است. و دارد پیشرَوی میکند. ولی خوب این حفظش نیازمند آسیبشناسی است. ما در پیش رَوی اندیشه دینی مشکلی نداریم و خیلی خوب دارد این اتفاق میافتد. شما با کلید واژه «اسلام سیاسی» در منابع جستجو کنید خواهید دید تا چه اندازه پیش رفته است. سمینارها، همایشها در سراسر جهان با این موضوع برگزار میشود. اما این تجربه را در تاریخ هم داشته ایم که به پشت خیمه ها رسیده ایم ولی یک باره برگشته ایم. هوشیاری و بصیرت کافی اگر نباشد ناگزیر می شویم برگردیم.
چگونه میتوانند این شکست را به شما تحمیل کنند؟ دو محور وجود دارد، اول آنکه شما در این مبانی دچار تردید شوید که اسمش ارتجاع است و عقبگرد.
انتهای پیام/