با نزدیک شدن به روز وداع آقا معلم، خاطرهها دوباره در ذهنشان مرور میشود؛ انگار همین دیروز بود؛ آن روز از طرف مدرسه، دانشآموزان به اردو رفته بودند و در حال بازی فوتبال بودند.
آقا معلم کنار زمین فوتبال ایستاده بود و داشت بازی و شیطنت بچهها را تماشا میکرد؛ بچههای دبستانی از این سو به آن سو میدویدند و شادی میکردند؛ فریاد شادی آنها محوطه را در برگرفته بود و نمیدانستند که لحظهای دیگر، غم جای این شادی را میگیرد.
آن لحظه آنقدر به سرعت گذشت که هنوز هم باورش سخت است؛ بچهها فقط چهره خون آلود آقا معلم را به خاطر داشتند که روی زمین افتاده بود؛ همه فریاد میزدند و گریه میکردند و از آن روز دیگر آقا معلم مهربانشان را ندیدند.
تصویر زیر عکس آقا معلم دقایقی قبل از وقوع حادثه است.
* این ماجرا واقعی است
این ماجرا، داستان خیالی نیست بلکه در بیست و ششمین روز اردیبهشت سال 1387 به وقوع پیوست؛ محمودرضا واعظینسب معلم ابتدایی دبستان شهدای ابراهیمی بود که در یک اردوی دانشآموزی و در هنگام بازی فوتبال دانشآموزان، با مشاهده افتادن دروازه فوتبال بر روی یک دانشآموز ابتدایی، به سرعت دانشآموز را از محل افتادن دروازه دور کرد اما دروازه آهنین بر سر خودش فرود آمد.
مرحوم واعظی نسب دچار خونریزی مغزی شد و به کما فرو رفت و پس از دو روز جدال با مرگ و زندگی در تاریخ بیست و هشتم اردیبهشت ماه 1387، چشمانش را برای همیشه بست.
آن روزها، صحبتهای زیادی درباره ایثارگری آقا معلم شد؛ پیامهای تسلیت متعدد آمد و مقرر شد تا این ایثارگری در کتابهای درسی وارد شود اما گذشت زمان، همه را به فراموشی سپرد.
محمدتقی فخریان، مدیرکل آموزش و پرورش خراسان رضوی به خبرنگار فارس میگوید: ایثارگری مرحوم واعظی نسب فراموش نمیشود و ما نیز نباید از این ایثارگری غفلت کنیم.
وی ادامه میدهد: همان زمان مقرر شده بود که ایثارگری این معلم فداکار در کتابهای درسی وارد شود که این موضوع را نیز پیگیری میکنیم.