باشگاه خبرنگاران- "قربانعلی کیسامی(مهدی هاشمی) به تازگی بیک وانت نیسان خریده و به همراه همسرش (بهناز جعفری) و دخترش "رعنا" برای کار و زندگی به تهران آمده است. "قربانعلی" در تهران خط تلفنی را می خرد که شماره آن در اینترنت به عنوان تلفن همراه رئیسجمهور معرفی شده و همین باعث تماس های مکرر با او می شود.
یکی از این تماس ها مربوط به خانمی به اسم "طیبی" (نیکی کریمی) است که دخترش "سوگل" دچار مشکل قضایی شده و ضمنا بیمار هم هست و هر چه سریعتر باید تحت عمل جراحی قرار بگیرد.
"قربانعلی" پیگیر کارهای او می شود و وقتی که نمی تواند از مسئولین یا خیرین یا دوست و آشناها خرج عمل "سوگل" را فراهم کند وانت خودش را می فروشد و بدون اینکه به خانم "طیبی" بگوید نماینده رئیسجمهور نیست، خرج عمل آن دختر جوان را می پردازد، "قربانعلی" بعد از این قضیه دچار مشکل شدید مالی می شود، همسرش به رابطه او با خانم "طیبی" مشکوک می شود، دخترش که عارضه قلبی دارد راهی بیمارستان می گردد و در این میان باز هم مردم با او تماس می گیرند و کم کم او را دچار جنون می کنند.
اگر ایده اولیه این فیلم جذابیتی داشت باشد به سبب گفتن حرفی مگو است، حرفی که شاید هر کسی اجازه گفتنش را نداشته باشد اما در فضایی باز که همه اجازه حرف زدن داشته باشند معلوم می شود که چقدر از جذابیت یک فیلم واقعا به خاطر حیازت کردن معیارهای هنری است نه حواشی.
اینچنین باید گفت ساخته شدن این فیلم نشانه روابط قوی کارگردان است نه شایسته بودن او برای این کار. می دانیم که افراد زیادی می خواستند این فیلمنامه را کار کنند اما به آنها اجازه داده نشد و قطعا بسیاری از همان افراد(مثلا کمال تبریزی) اگر این فیلمنامه را بازنویسی کرده و جلوی دوربین می بردند نتیجه کار این قدر ضعیف نمی شد.
البته این را هم باید گفت که زمان اکران (تلفن همراه رئیسجمهور) که به انتخابات یازدهم ریاست جمهوری نزدیک است از جنجالی شدن فیلم خیلی کم کرده چون در این دوره فضا برای گفتمان بازتر است و حتی نقدهایی بسیار بسیار صریح تر از آنچه در این فیلم وجود دارد را می شود امروز در رسانه های رسمی مختلف شنید. پس حالا نقد می ماند و آن جذابیت های هنری که خود فیلم باید داشته باشد نه حاشیه هایی که قرار است باعث دیده شدن آن شوند.
(تلفن همراه رئیسجمهور) فیلمی است که سناریوی آن کوچکترین باجی به منطق جزئیات و منطق روایی نداده و این وضع اسفناک از همان ابتدا و هنگام (معرفی شخصیت ها توسط اتفاقات پیرامونی شان) وجود دارد.
سازندگان اثر می خواهند بگویند که "قربانعلی" از طبقه ضعیف جامعه است برای همین وقتی او موبایل می خرد خانواده و تمام فامیلش ذوق زده شده و به او زنگ می زنند در حالی که حداقل 6 یا 7 سال است که موبایل ابدا چیز عجیبی نیست و فقیرترین افراد اجتماع هم می توانند آن را داشته باشند.
به این مورد باید اضافه کنیم که "قربانعلی" یک خط تلفن دائمی می خرد و بابت آن 300 هزار تومان می پردازد در حالی که فیلم می خواسته بگوید او از طبقه فقیر اجتماع است. در ضمن وقتی "قربانعلی" از صاحب کارش یک گوشی تلفن همراه هدیه گرفت، می پرسد که آیا این گوشی عکس هم می گیرد؟ بله، سه مگاپیکسل، آیا فیلم هم می گیرد؟نه دیگه! برای آن باید 300 هزار تومان بدهی! کجای دنیا دوربینی وجود دارد که با کیفیت سه مگاپیکسل عکس بگیرد اما نتواند فیلمبرداری کند؟! بعد وقتی "قربانعلی" تلفنش را به خانه برد دخترش زنگ گوشی را برای او تغییر داده و آهنگ اورجینال نوکیا را زنگ تماس آن قرار می دهد! مگر یک گوشی کار نکرده زنگ تماسی غیر از موزیک اورجینال خودش دارد؟!
این چند مورد که به آنها اشاره شد، گاف هایی است که در کمتر از 10 دقیقه فیلم اتفاق افتاد و حتی در همان 10 دقیقه باز هم می شد از این گاف ها پیدا کرد که برای طولانی نشدن این سیاهه باید بی خیال شمردن تک تک آنها شد.
به طور کلی باید گفت درام کار هم براساس چیزی غیرمنطقی شکل می گیرد این که خیلی ها "قربانعلی" را با منشی رئیسجمهور یا حتی خود رئیسجمهور اشتباه بگیرند واقعا غیرمنطقی است. بر فرض عده ای باور کردند مردی که غیر از لهجه محلی، ادبیات بسیار ضعیف و عوامانه ای هم دارد، توانسته منشی رئیسجمهور باشد اما هیچ کس باور نخواهد کرد که این صدا، صدای خود رئیسجمهور باشد ولی در مهمانی شام "قربانعلی"، یک تماس گیرنده فکر می کند که حتی باجناق او (اکبرعبدی) با آن لهجه یزدی و صدای نسبتا نازک، آقای رئیسجمهور است! بعد هم کلی درباره پیگیری مشکلاتش از این رئیسجمهور قلابی وعده و وعید می شنود اما ما تماس مجددی را در طول فیلم نمی بینیم که بابت پیگیری نشدن مشکلش علیرغم وعده های داده شده شکایتی بکند.
البته فاجعه فقط جزئیات بی منطق و بی سر و ته فیلم نیست، بلکه به طور کلی باید گفت درام کار هم براساس چیزی غیرمنطقی شکل می گیرد اشتباه گرفته شدن "قربانعلی" با رئیسجمهور که مبنای این کار است اصلا باورپذیر نیست و جزئیات قصه هم نه تنها نمی توانند به توجیه و باورپذیری آن کمکی کنند، بلکه خودشان هم با منطق سلیم دعوا دارند و کار فیلم به آنجا کشید که چند سکانس سرزده هم در آن دیدیم که نه تنها حذفشان لطمه ای نمی زد بلکه قطعا بودنشان ایراد به حساب می آمد مثلا سکانسی که "قربانعلی" با رفتگر شهرداری برخورد می کند...
دکوپاژ فیلم (اگر دکوپاژی در کار باشد) و میزانسن آن _(اگر میزانسنی در کار باشد) در حد بحث کردن نیستند و کلا فیلم در حد بحث کردن نبود و ما هم بیخود بحث کردیم!
يادداشت از میلاد جلیل زاده.