به گزارش گروه استان هاي باشگاه خبرنگاران ، وحشت زده، به کناری می جهی غافل از اینکه دو راکب در کورسی بهاره! سرخوشیهایشان را در ترساندن عابران جست و جو می کنند و یکی از آن دو چنان پا و پهلویت را می نوازد تا برای همیشه از یاد و خاطره آن، آزرده و سرشار از عذاب شوی و ... فریادرسی نیست!
موتورسیکلت سواران، حتی آنهایی که به اصطلاح، برای انجام امور روزانه این وسیله را ابتیاع کرده اند، حقی جز حق خود نمی شناسند و هنوز گمان می کنند که راکب موتور و عابرپیاده هر دو، از حق تردد یکسانی برخوردار هستند!
عبور مارپیچ بین خودروها، رفتن به پیاده راه ها و سواره راه ها، نداشتن کلاه ایمنی و بی توجه به سلامت وسیله نقلیه، احساس بی نیازی به آینه و راهنما و چراغ و بوق! حس برتری و اولا بودن در تردد و... انگار با نشستن روی زین این اسب سرکش، تمام حس های خوب!!! به راکب انتقال پیدا می کند.
یک بار امتحان کنید، یک روز هوا گرم است، زمانی شب است، وقتی کلاه کوچک و زمانی کلاه خراب... همواره بهانه ای برای بر سرنگذاشتن کلاه ایمنی وجود دارد و البته برای سایر اقلامی که هر وسیله نقله باید داشته باشد، از چراغ و علائم هشدار دهنده و صد البته محدوده ای به نام قانون.
هر از گاه ماموران پلیس کمین کرده و به اصطلاح موتورگیری آغاز می شود، آنهم از یکی چند روز قبل، به اطلاع همگان می رسانند که اگر خدای نکرده خلاف کاری در میان خیل عظیم موتورسیکلت سواران قائل به قانون، وجود دارد، از تردد امتناع کند و گیر قانون نیفتد.
و به دنبال این همه فشار!! این همه موتورگیری و توقیف و جریمه، هنوز از هر 10 موتور سوار، 9 تا کلاه ندارد و بسیاری بدون گواهینامه هستند، اغلب موتورسیکلت را سوار شده اند تا زودتر از دیگران به کارهایشان برسند و لایی بکشند و از پیاده راه عبور کنند و الی آخر.
صدای مهیب موتورسیکلتی که از پشت، مانند اجل معلق برسرت فرود آمد و در آن صبح دل انگیز بهاری، بوی خون و درد استخوان و خرج بیمارستان و بسته شدن به تشک و تخت را برایت به ارمغان آورد، هنوز و بعد از چند سال در سرت تداعی می شود و هربار با شنیدن صدای رعدآسای موتورسیکلتی، حتی صدها متر آنسوتر، وحشت زده، به دیوار می چسبی یا از حرکت باز می مانی و مردد که وای پیشقراولان عزرائیل بار دیگر از راه رسیدند...../ج1