به گزارش
حوزه سیاست خارجی باشگاه خبرنگاران به نقل از
ایران هستهای، حضور آقای حسن روحانی در برنامه گفتگوی ویژه خبری دوشنبه شب (6 خرداد) و اظهارات وی درباره برنامه هستهای ایران، نگرانی در این باره را که آقای روحانی نگهبان مناسبی برای حقوق ملت ایران باشد، به شدت افزایش داده است.
آقای روحانی در حالی صدا و سیما را متهم به دروغگویی و تهمتزنی و مخاطبان خود را متهم به بیسوادی کرد که خود در جلوی دوربین صدا و سیما حداقل چند دروغ بزرگ به مردم گفت و در مواردی هم نشان داد که بر خلاف آنچه ادعا میکند از دانش کافی برای حتی روایت تاریخ پرونده هستهای –که خود زمانی مسئول آن بوده- هم برخوردار نیست چه رسد به مدیریت آن.
چند سوال ساده زیر مسئله را روشن میکند:
1- آقای روحانی همواره از عدم ارجاع پرونده هستهای ایران به شورای امنیت به عنوان یکی افتخارات دوران مدیریت خود نام میبرد اما به دو سوال پاسخ نمیدهد:
اول- این عدم ارجاع به چه قیمتی بود و آیا این هنر است که ما همه چیز را تعطیل کنیم تا پرونده به شورای امنیت نرود؟ و آیا اساسا وقتی بناست چنین روشی در پیش گرفته شود، دیگر «مدیریت» معنا پیدا میکند؟ آیا نمیتوان همه چیز را تعطیل کرد و خود را خلاص نمود؟
دوم- آقای روحانی باید به این سوال جواب دهند که مبانی ارجاع پرونده هستهای ایران آیا در زمانی جز دوره مدیریت ایشان بنا نهاده شد؟ اگر آقای روحانی در توافقنامههای تهران، بروکسل و پاریس تعهد نمیدادند که تعلیق یک اقدام اساسی برای اعتمادسازی است، آیا غرب دیگر میتوانست موقعی که ایران تصمیم گرفت غنیسازی را آغاز کند، ایران را به عدم پایبندی به تعهداتش متهم کرده و پرونده را به شورای امنیت بفرستد؟ این تعهدات را چه کسی برای ایران ایجاد کرده بود؟
2- سوال دیگر این است که آقای روحانی همواره گفتهاند –و در برنامه انتخاباتی خود هم تاکید کردند- که برنامه هستهای ایران در دوره ایشان تکمیل شده است. سوال اصلی در این باره این است که آیا آقای روحانی کاری جز این کرده است که دربرنامه هستهای ایران –مثلا در نطنز- در حد آزمایشگاهی یک آزامایش انجام داده و بعد برنامه را تعلیق کرده است؟ در واقع در دوره آقای روحانی به تدریج برنامه ایران تعطیل شد، نه اینکه توسعه پیدا کند و غربیها هم در پیشنهاد اوت 2005 صراحتا گفتند که هدف آنها از تضمینهای عینی که ایران باید واگذار کند تعطیلی همیشگی غنیسازی در ایران است.
3- آقای روحانی ادعا میکند که شورای حکام در نوامبر 2004 صلحآمیز بودن برنامه هستهای ایران را پذیرفته است. سوال این است که اگر واقعا چنین است، چرا پرونده ایران پس از آن به شورای امنیت ارجاع شد؟ آیا غربیها با یک حمله ساده و قطعنامه نوامبر ایشان را فریب نداده و تعلیق برنامه غنیسازی را از ایشان نگرفته بودند؟
4- آقای روحانی ادعا کرده است که در دوره ایشان با رؤسا صحبت میشد و در دوران جدید با مدیران کل صحبت شده است. آیا آقای روحانی نمیداند که نمایندگان 1+5 در مذاکرات با ایران معاونان وزرای خارجه و مسولان پرونده ایران در وزاتخانههای متبوع خود هستند نه مدیران کل؟ ضمن اینکه ایران در مکانیسم 1+5 آمریکا را هم وارد کرده در حالی که در دوره آقای روحانی مذاکرات صرفا با وزرای خارجه اروپایی انجام میشد و آمریکا به راحتی تصمیمهای آنها را وتو میکرد. هدف آقای روحانی از این دروغپردازیها چیست؟
5- آقای روحانی در اظهارات خود گفته است که وزرای خارجه اروپایی به او قول داده بودند در صورت ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت اقدام آمریکا را وتو کنند، اما چرا روحانی این موضوع را به مردم نگفت که در همان مذاکرات او به غربیها قول داده بود که برنامه غنیسازی ایران را تعطیل نگهدارد و در واقع در ازای این موضوع اروپاییها پذیرفتند از ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت خودداری کنند؟
انتهای پیام/