به گزارش
خبرنگار باشگاه خبرنگاران، در ادبیات با مشکلی بزرگ مواجه شده ایم و آن این است که اندیشه در ادبیات ما جایش را به تصویر آفرینی هایی که نه چندان هنرمندانه داده است اندیشه هایی مانند مولانا، حافظ و خیام رخت بر بسته است.
انگار این اندیشه ها را فقط در زمان خود می خواهند، اندیشه های بزرگ در تمام اعصار جاری هستند انگار از یادمان رفته است گوته، شاعر بزرگ آلمانی که اندیشه اش را وامدار حافظ است یا "فیتز جرالد" به دلیل ترجمه اشعار شاعر بزرگی مانند خیام شهرت یافت این افراد تا این اندازه در جهان مورد توجه اند در ادبیات ما غریب افتاده اند فقط به خواندنشان آن هم از سر تفنن می پردازیم.
بویی از آن اندیشه ها که نبرده ایم، نی وجود مولانا در غرب طنین انداز می شود کتاب هفت عادت مؤثر مردان بزرگ با توجه به مثنوی مولانا نوشته می شود در حالیکه در کشور ما چنین توجهی به مولانا و آثارش نمی شود، بزرگان ادبیات وسیله ای برای فخر فروشی به ملت های دیگر نیستند این بزرگان آمده اند تا از آنان اندیشه های متعالی را بیاموزیم و آن را در همه جا به کار بریم، در شعر، موسیقی و در تمام قسمت های زندگیمان جاری سازیم. افسوس که بزرگانمان در وطن خویش غریب افتاده اند شاعرانمان فنون شاعری را حتی اندیشه را از آنان نمی آموزند که اگر اینگونه بود اگر سوادی حافظ دیگر شدن در سر هر شاعری باشد ادبیات از نوابغی پر می شود که باعث بالندگی آن است و ادبیات ما نیازمند چنین نوابغی در حال حاضر است ادبیات ما دچار رکود شده است و این را مدیون کسانی هستیم که معیارها را عوض کردند نه آموختند نه یادمان دادند با مفاخر ادبیات سرزمینمان چگونه رفتار کنیم و چه چیزی را از آنان بیاموزیم.
خیام را به بهانه شعر فلسفی گفتن در گوشه ای می گذاریم و تصورمان این است که اشعارش لطیف نیست در حالیکه اگر یکبار تورق زنیم می فهمیم لطافت شعر فلسفی در این شاعر در اوج است اندیشه و محتوا خارج از صورت نیست باید هر دو را زینت داد و چه زیباست شعری که زینت دهنده هر دو بعد باشد./ي2