وزیر ارشاد در مراسم تجدید بیعت اهالی فرهنگ، هنر و رسانه با آرمانهای امام (ره):
هم قسم گردیده‌ایم تا جان به تن داریم، کیانِ انقلابت را نگهداریم
ای امام، اینک از ما ملتی اسطوره‌ای در صفحه تاریخ نقش افتاد؛ آنچنانی که به دامان خدایی گرد ننشیند ز کفر جمله آفاق، اوراق نظام عشق را هم، نفرتِ نامردمان از هم نمی‌پاشد.
به گزارش باشگاه خبرنگاران به نقل از مرکز روابط عمومی و اطلاع رسانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، متن سخنان سید محمد حسینی در این مراسم که معاونان، مدیران، کارکنان وزارت ارشاد و اهالی فرهنگ هنر و رسانه نیز حضور داشتند به شرح زیر است:
اماما، رهبرا، ای مقتدای حق پرستانِ جهان، پیر جماران، ای تو معنابخش عزتمند بودن در حضیضِ نفس انسان، ای تو روح الله در بی روحی مذموم دوران، کشتکارا، بذرهایی را که کشتی، ساقه های تردشان اینک قوی گردیده و در معرض هر تندبادی، استوار و محکم و سخت ایستاده، سر اگر خم می‌کند جز بر سر سجاده‌ها نیست، کیست کامروز این نداند؟ کیست کامروز امتحان دیگری از ما ستاند؟ باغبانا، آن نهالانی که کشتی، با هرسهایی که در آن امتحان سخت، در دفاع مردخیز هشت ساله، در تمام این دهه‌ها، داس استکبار، صورت داد! گشته اینک آن درختان تنومندی که طوفان هم حریف شاخه‌هایش نیست، کیست کامروز این نداند؟ کیست کامروز امتحان دیگری از ما ستاند؟ کی تواند؟
ای امام، ای روح توحیدی، آی روح الله، آنچه را بر ما تنیدی از شجاعت از شهامت، از نترسیدن ز مرگ، از عشق بر راه شهادت، اینک از ما ملتی اسطوره‌ای در صفحه تاریخ نقش افتاد؛ آنچنانی که به دامان خدایی گرد ننشیند ز کفر جمله آفاق، اوراق نظام عشق را هم، نفرتِ نامردمان از هم نمی‌پاشد.
فصل بیداری‌ست، آری ای خمینی، ای ابرمرد زمان، ای مقتدای نیک رفتاران نگاهی کن، که می‌دانم که می‌بینی که "عالِم حیّ بود ان کان میّتا" نگاهی کن که می‌دانم که می‌بینی، ببین بیداریِ اسلامی جمع مسلمانان عالم را، ز مصر و تونس و لیبی، ز بحرین و یمن بوی خوش ویس قرنها، بر مشامِ دین احمد می‌رسد، تا باد آری این چنین بادا!
قسم بر مضجع پاکت، قسم بر عزت خاکت، بر آن طهره تراب غیرت دینی کنار مردم اهل خوش آئینی، قسم بر این سرای جاودان و خانه تقوی، به خون پاک یارانت، مریدانت، سوارانت، سواران سپاه عزت و غیرت، سواران عدالت، سواران سپاه سرنوشتِ اعتلای عصر، یاران ولی عصر، من و این جمع همکاران، من واین خیل اهل آرمانهایت، به مردی و به غیرت، هم قسم گردیده‌ایم تا جان به تن داریم، بر نهضت هواداریم، کیانِ انقلابت را نگهداریم و نگذاریم نااهلان بر آن حاکم شوند و لحظه‌ای بر تارک این نهضت قدسی، خزف سان، جای لعل ناب را از آن خود سازند و برتازند بر پیمان این امت! فرو ریزند آن برج و بارویی که از خون شهیدان گشته بنیانی برای اعتبار و افتخار این نظام پاک اسلامی!
به خون پاکتان سوگند ای یاران روح الله که تا جان در بدن داریم، هوادارانِ کوی معرفت را همچو جان خویشتن داریم.
در اینجا در جماران، درددلها، صد سخن داریم، شکایتها، ز یارانِ عقب مانده و هم پیمان شکن داریم، تنی زخمی ز دست دوستان اهرمن داریم. قسم بر رنجهایت ای خمینی، بعد از این هم، عهد در این انجمن داریم که رهبر را چنان جان در میان خویشتن داریم و غیرت را به تن در این تعهد، چون کفن داریم. و نامت را امام عاشقان، اندر جهان خوشبوتر از مشک ختن داریم، و یادت را تو ای ذریه آل علی بهر بصیرت پیرهن داریم.
نام و یادت جاویدان ای افتخار امت اسلامی ایران
اماما، رهبرا، ای مقتدای حق پرستانِ جهان، پیر جماران، ای تو معنابخش عزتمند بودن در حضیضِ نفس انسان، ای تو روح الله در بی روحی مذموم دوران، کشتکارا، بذرهایی را که کشتی، ساقه های تردشان اینک قوی گردیده و در معرض هر تندبادی، استوار و محکم و سخت ایستاده، سر اگر خم می‌کند جز بر سر سجاده‌ها نیست، کیست کامروز این نداند؟ کیست کامروز امتحان دیگری از ما ستاند؟ باغبانا، آن نهالانی که کشتی، با هرسهایی که در آن امتحان سخت، در دفاع مردخیز هشت ساله، در تمام این دهه‌ها، داس استکبار، صورت داد! گشته اینک آن درختان تنومندی که طوفان هم حریف شاخه‌هایش نیست، کیست کامروز این نداند؟ کیست کامروز امتحان دیگری از ما ستاند؟ کی تواند؟
ای امام، ای روح توحیدی، آی روح الله، آنچه را بر ما تنیدی از شجاعت از شهامت، از نترسیدن ز مرگ، از عشق بر راه شهادت، اینک از ما ملتی اسطوره‌ای در صفحه تاریخ نقش افتاد؛ آنچنانی که به دامان خدایی گرد ننشیند ز کفر جمله آفاق، اوراق نظام عشق را هم، نفرتِ نامردمان از هم نمی‌پاشد.
فصل بیداری‌ست، آری ای خمینی، ای ابرمرد زمان، ای مقتدای نیک رفتاران نگاهی کن، که می‌دانم که می‌بینی که "عالِم حیّ بود ان کان میّتا" نگاهی کن که می‌دانم که می‌بینی، ببین بیداریِ اسلامی جمع مسلمانان عالم را، ز مصر و تونس و لیبی، ز بحرین و یمن بوی خوش ویس قرنها، بر مشامِ دین احمد می‌رسد، تا باد آری این چنین بادا!
قسم بر مضجع پاکت، قسم بر عزت خاکت، بر آن طهره تراب غیرت دینی کنار مردم اهل خوش آئینی، قسم بر این سرای جاودان و خانه تقوی، به خون پاک یارانت، مریدانت، سوارانت، سواران سپاه عزت و غیرت، سواران عدالت، سواران سپاه سرنوشتِ اعتلای عصر، یاران ولی عصر، من و این جمع همکاران، من واین خیل اهل آرمانهایت، به مردی و به غیرت، هم قسم گردیده‌ایم تا جان به تن داریم، بر نهضت هواداریم، کیانِ انقلابت را نگهداریم و نگذاریم نااهلان بر آن حاکم شوند و لحظه‌ای بر تارک این نهضت قدسی، خزف سان، جای لعل ناب را از آن خود سازند و برتازند بر پیمان این امت! فرو ریزند آن برج و بارویی که از خون شهیدان گشته بنیانی برای اعتبار و افتخار این نظام پاک اسلامی!
به خون پاکتان سوگند ای یاران روح الله که تا جان در بدن داریم، هوادارانِ کوی معرفت را همچو جان خویشتن داریم.
در اینجا در جماران، درددلها، صد سخن داریم، شکایتها، ز یارانِ عقب مانده و هم پیمان شکن داریم، تنی زخمی ز دست دوستان اهرمن داریم. قسم بر رنجهایت ای خمینی، بعد از این هم، عهد در این انجمن داریم که رهبر را چنان جان در میان خویشتن داریم و غیرت را به تن در این تعهد، چون کفن داریم. و نامت را امام عاشقان، اندر جهان خوشبوتر از مشک ختن داریم، و یادت را تو ای ذریه آل علی بهر بصیرت پیرهن داریم.
نام و یادت جاویدان ای افتخار امت اسلامی ایران
