باشگاه خبرنگاران- ژوان کورسل یک نوجوان ریز جثه فرانسوی بود، پدر او اهل مراکش و مادرش بانویی فرانسوی بود منتها ژوان در کودکی از حضور پدرش محروم شد و تحت تربیت مادری زحمتکش پا به سن نوجوانی گذاشت، در شخصیت این نوجوان فرانسوی چیزی وجود داشت که از او یک ابر مرد می ساخت یا همان انسانی که در جهانی نوساز به دست می آید و در عالمی دیگر که با نیروی اندیشه و اراده فردی ساخته شده باشد. این حس و انگیزه و محرکه و ایده غالب و دائمی همان حس حقیقت گردی و حقانیت جوئی ژان بود.
ژوان در نوجوانی به مراکش سفری کرد که منجر به گرویدن او به آئین مبین محمدی شد. منتها او در ابتدا مذهب اهل سنت را برای خود برگزید. اما ماجرای آشنایی ژان با مکتب شیعه که سرانجام او را با سعادتی جاودانه گره زد. زندگی او را تبدیل به یکی از جالب ترین و دراماتیک ترین بیوگرافی هایی کرد که در دوره معاصر می توان سراغ گرفت دوره طاغوتی محمدرضا پهلوی و هنگامه ای که مبارزات اسلامگرایانه ضد استبدادی در ایران به اوج رسیده بود، حضرت امام خمینی(ره) به پاریس تبعید شدند. همان حضور باعث آشنایی خیلی از غربی ها و به خصوص فرانسویان با مکتب اسلامی انقلابی ایران شد.
حضور امام در فرانسه باعث بوجود آمدن انجمن های اسلامی و گروه های فرهنگی متعدد در دانشگاه ها فضای اجتماعی و روشنفکری فرانسه شد که پس از بازگشت ایشان به ایران حضور این گروه ها همچنان ادامه یافت.
ژوان در همان ایام سخنرانی های حضرت امام(ره) را که به فرانسه ترجمه شده بود مطالعه کرد و خیلی لذت برد و همین باعث شد از دانشجویان خط امامی بخواهد باز هم برایش از آن سخنرانی ها بیاورند.
پس از مدتی رفت و آمد ژوان با دانشجویان ایرانی کانون پاریس بیشتر شد تا اینکه در غروب یک شب جمعه همراه یکی از بچه های کانون به مراسم دعای کمیل رفت و با شخصیت یگانه فتوت در تمام دوران ها، یعنی مولا علی علیه السلام آشنا شد. چند وقت بعد از این قضیه یک روز بچه های کانون دیدند که ژوان نماز می خواند منتها دستهایش را روی هم نگذاشته و حدود یک هفته بعد دیدند که بر مهر سجده می کند.
همین باعث شد که آنها شیعه شدن کمال را رسما جشن بگیرند.
ژوان پس از شیعه شدن نامش را به کمال تغییر داد و چندی بعد برای آموختن علوم دینی عازم حوزه های علمیه قم شد.
البته مادر کمال تا آخر مسیحی ماند اما علاقه خاصی به امام خمینی(ره) داشت. او می گفت که این مرد مسیح است و زیر درخت سیب می نشیند تا با حواریونش صحبت کند.
کمال هم وقتی به قم رفت کتاب های (چهل حدیث) و (مسئله حجاب) را به فرانسوی ترجمه کرد و برای مادرش فرستاد.
یک روز که حضرت امام(ره) طلاب را به حضور در جبهه ها دعوت کردند کمال این را به خودش گرفت و حتی هنگامی که به دلیل خارجی بودن از اعزام او به شدت جلوگیری شد، مجبور شد تا یک شناسنامه عراقی برای خودش جعل کند و نامی عربی به استعاره بگیرد. در سپاه ایران لشگری به نام سپاه بدر وجود داشت که متشکل از عراقی های مخالف با صدام بود و کمال حتی بدون شناسنامه ایرانی از آن طریق می توانست در جهاد شرکت کند. کمال به جبهه رفت و جنگید. جنگ هم تمام شد و ایران قطعنامه را پذیرفت، کمال هم به حجره خودش بازگشت تا اینکه پس از پذیرش قطعنامه، حمله جدیدی به خاک ایران صورت گرفت. این حمله توسط اعضای سازمان مجاهدین خلق صورت پذیرفت یعنی توسط ایرانی های پیوسته به صدام حسین ایران هم سپاه بدر را که متشکل از عراقی های پیروز مکتب امام بود به میدان فرستاد. این صحنه که به عملیات مرصاد مشهور است حقیقتا صحنه شگفت انگیزی بود. نبرد مرصاد در مرحله ای حتی رنگ ناسیونالیستی و میهنی اش را باخت و به تمام معنا تبدیل به یک جنگ ایدئولوژیک شد و یکی از مجال هایی بود که اجازه می داد ما باز هم به کره زمین بگوییم سیاره روح الله. کمال کورسل هم در آن عملیات حضور یافت و بالاخره به درجه رفیع شهادت نایل آمد.
میلاد جلیل زاده