در دیار کریمان غوغا ست ، کوچه پس کوچه هایش بوی عاشقی می دهند ، اینجا شهر را آذین بسته اند و اکنون شیرینی پخش می شود و شکلات ، شربت و شادی ! اینجا شور و هلهله برپاست.
اینجا غلغله است از قدوم بندگانی که به عشقش روزها را به شب می گذرانند و به یادش چشم انتظارند.
اینجا همه در انتظار تعجیلش صلوات ها نذر کرده اند و آیین زاد روزش چه باشکوه برگزار می شود.
شهر را چراغانی کرده اند ، نوای مولودی می آید و صدای آتش بازی و نور افشانی ، شربت می دهند و شیرینی !
همه آمده اند ، از کوچک و بزرگ گرفته تا پیرو جوان ، کارمند و بازاری ، معلم و خانه دار ، همه آمده اند تا عشقشان را به امام زمان خویش نشان دهند.
آری نیمه شعبان شرافتش را وامدار مولود خجسته ای است که در این روز ، زمین را با قدوم خویش متبرک ساخته است.
آقای من ، مولای من ، برای ظهورت ثانیه ها و لحظه ها را می شمرم تا شاید چشمان خسته و بی رمقم با آمدنت رنگ شادی به خود گیرند.
اکنون سالهاست که به انتظارت نشسته ام ، چه روزها که یک به یک غروب شد نیامدی ، چه بغض ها که در گلو رسوب شد نیامدی ، خلیل آتشین سخن ,تبر بدوش بت شکن ،خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی ، تمام طول هفته را به انتظار جمعه ام ، دوباره صبح, ظهر, نه , غروب شد نیامدی!
و اکنون زادروزت هم گذشت و نیامدی ، و باز ما مانده ایم و آوای غریب انتظار!
ای مولا و صاحب عصر ما ، بیا تا زندگی معنا بگیرد ، بیا و با آمدنت ما را شاد کن که دنیا نیز شاد می شود.
اللهم عجّل لولیک الفرج
التماس دعا
یادداشت از : مریم بهادری