به گزارش سرويس بين الملل باشگاه خبرنگاران به نقل از پایگاه خبری _ تحلیلی كانترپانچ ؛ در شرايط كنوني و پس از تغيير چهره واقعي اوباما پس از نمايش هاي خيمه شب بازي وي در جهت صلح جهاني ، اكنون زمان فاش شدن چهره واقعي آمريكا پس از شكست در سياست هاي خارجي است.
مشروح اين مقاله به شرح زير است:
پس از آنكه رسوايي جاسوسي سازمان امنيت آمريكا توسط ادوارد اسنودن در محافل خبري شگفتي ساز شد تا همگان ديد بازتري نسبت به آنچا كه آمريكا انجام داده پيدا كنند ،اكنون ادعاي اوباما كه در ظاهر تغيير 180 درجه اي با سياست هاي "بوش پسر" در زمان رياست جمهوري بوده ،در حال سقوط در وادي نابودي كامل است.
اوباما در خلال سالهايي كه زمام رياست جهوري را در دست داشته همواره تلاش كرده تا چهره اي جديد و كاملا متفاوت از سياست هاي جنگ طلبانه بوش پسر داشته باشد و در راه صلح جهاني و نبود هرگونه جنگ و خونريزي گام بردارد.
اما فاش شدن چنين اخباري ضربه اي جبران ناپذير به اعتماد غالب كشورها به سياست هاي به ظاهر صلح طلبانه آمريكا وارد كرده و آن چهره اوباما را كه به دنبال نشان دادن فردي قابل اعتماد است ، نابود كرده است.
اوباما از ابتداي رياست جمهوري اش تاكنون از سياست صلح طلبانه خود دفاع كرده و سعي داشته تا همواره در كنار سازمان ملل تصميم گيري كند و از سياست به اصطلاح جنگ يك طرفه جلوگيري كند اما اين چهره پوشالي اكنون مويد آنست كه نمايش فوق سرانجام پيداكرده و شايد بتوان گفته كه شكست ديپلماسي اوباما در بهترين زمان رخ داده است.
*اوباما همان " بوش سوم " است
اما اكنون سوالي كه بسياري منتظر يافتن پاسخي به آن هستند آنست كه آيا اوباما پس از اين شكست در سياست خارجه ، كماكان به بودن گرگی در لباس يك ميش آرام ادامه مي دهد و يا اينكه خود را به عنوان بوش سوم كه ادامه دهنده همان سياست جنگ طلبانه است را ادامه خواهد داد؟
پاسخ سوال اينست كه اوباما بازهم ميانه روي خواهد كرد ، بدان معني كه در يك سو كماكان چهره خود را به عنوان يك مصلحت گرا در جهان حفظ كرده و از سوي ديگر به معناي واقعي سياست خارجي به مراتب خطرناك تري از بوش پسر ادامه خواهد داد.
اين دلايل شواهد روشني از وضعيت كنوني اوباماست كه افرداي همچون اسنودن و كشورهايي همچون روسيه و سوريه كه در راس آن بشار اسد به عنوان رئيس جمهور قانوني آن قرار داشته ،آمريكا را در گوشه اي قرار داده و آن را روز به روز منزوي تر از هميشه مي كنند.
كشورهاي فوق آمريكا را به شدت نگران مي كنند ، چرا كه آنها روز به روز بر تضعيف نفوذ و قدرت سياسي آمريكا تاثير چشمگيري دارند و اكنون آمريكا به دنبال هرگونه تكاپويي است تا در مقابل افزايش قدرت سياسي و اقتصادي كشورهاي چين ، روسيه و ايران بايستد.
* نبود ايده اي جديد و تكرار هميشگي سياست های شکست خورده در آمريكا
شواهد كنوني حاكي از آنست كه رياست جمهوري درآمريكا مجموعه اي از ديدگاههاي هم حزبي هاي خود و حتي از جناح مخالف را انجام مي دهد و در واقع هيچگونه تغييري را به نسبت گذشته نمي توان ديد.
در آمريكا چه دموكرات ها و چه جمهوري خواهان طرفدار افزايش نفوذ در جهان و نشان دادن اين موضوع هستند كه آمريكا يك ابر قدرت شكست ناپذير است و بنابراين نشان دادن چهره اي از آمريكا از جانب اوباما كه در آن اين كشور طرفدار صلح جهاني است ، معنا پيدا نمي كند.
در جريان مناظرات تلويزيوني بين باراك اوباما و ميت رامني در انتخابات رياست جمهوري اين كشور شاهد آن بوديم كه اين دو در خصوص قدرت خارجي آمريكا سخنان مشابه و درعين حال مختصري را ايراد كردند و از پرداختن به جزئيات بيشتر پرهيز كردند تا
مردم بيشتر از اين در جريان جزئيات قرار نگيرند اما موضوع مشخص آنست كه تمام سياست مداران آمريكايي براي افزايش قدرت سياسي آمريكا در جهان يك هدف مشخص دارند و ظهور يك فردي همچون اوباما كه مدعي تغييرات اساسي در سياست هاي خارجي است ،معنا ندارد.
بهتر است در خصوص تداوم اقدامات دولت بوش پسر پس از روي كار آمدن اوباما مثال هاي روشني را ارائه دهيم ، در ابتدا مواضع تغيير نيافته آمريكا در بين كشورهاي آمريكاي لاتين را بررسي مي كنيم.
دولت اوباما در خلال فعاليت خود همواره از اجراي كودتاي نظامي در كشورهاي هندوراس و پاراگوئه حمايت كرده است تا با اين اقدام دولت قانوني كه در اين كشورها با راي مردم تشكيل شده است را از بين ببرد و همچنين مي توان به صرف هزينه هاي كلان در ونزوئلا توسط آمريكا اشاره كرد كه تلاش كردند تا با حمايت از حزب اپوزسيون در اين كشور مانع پيروزي مجدد دولت هوگو چاوز در انتخابات شوند.
همچنان كه در كنار اين اقدامات بي نتيجه توسط آمريكا تحريم هاي يكجانبه اعمالي اين كشور بر عليه كوبا ادامه دارد و به نظر مي رسد كه هنوز هم اوباما تمامي اقدامات بوش در سياست خارجي اش را ادامه داده است.
در خصوص سياست خارجي اوباما در خاورمیانه نيز مي توان به نكته هاي بسياري اشاره كرد ، وي كماكان حضور نيروهاي نظامي آمريكا در افغانستان را ادامه داد و حتي در همين اواخر مذاكراتي هولناك را با طالبان در قطر آغاز كرد كه مي تواند نگراني هاي بسياري را ايجاد كند.
اوباما همچنين دستور غيرقانوني بمباران شهرهاي ليبي را صادر كرد كه منجر به كشته شدن بسياري از مردم بي گناه اين كشور شده و همچنين در نابودي دولت سوريه و به وجود آوردن خرابي ها در اين كشور نقش چشمگيري بازي كرده است كه البته تاكنون استرتژي اوباما در سوريه نتيجه نداده است و بر خلاف تصوز آنها ،با حمايت كوروكورانه از اقدامات وحشتناك شورشيان در سوريه ، وجهه سياسي و جهاني آمريكا در حال نابودي جدي است.
در كنار حمايت از افراطي هاي تكفيري در خاك سوريه كه حتي با قوانين سازمان ملل نيز در تضاد است ،در سوي ديگر شاهد حمايت اين كشور از كشتار مردم در كرانه باختري و غزه توسط اسرائيل هستيم كه اين نكته ها ياد آور آنست كه آمريكا كماكان از سياست هاي متعصبانه خود كوتاه نيامده است.
بايد اذعان داشت كه آمريكا عليرغم حمايت خود از دموكراسي جهاني كماكان به داشتن رابطه قوي با كشورهايي همچون عربستان سعودي و قطر كه هيچگونه مردم سالاري در آنها رعايت نمي شود افتخار مي كند.
تاكنون اوباما توانسته بود سياست دولت بوش را با نقاب يك مرد خوب به جلو ببرد اما اكنون اين مرد خوب ديگر نمي تواند دوام بياورد چرا كه وضعيت بين المللي اكنون تغيير ويژه اي پيدا كرده است.
* اسنودن و سوريه تبديل به آفت سياست خارجي آمريكا شده اند
رسوايي اسنودن و مخالفت با دولت سوريه تبديل به دو مسئله بغرنج براي اوباما شده است تا ديگر كشورهاي اروپايي و كشورهاي به اصطلاح متحد آمريكا از اعتمادي كه به سياست هاي اوباما داشتند نااميد شوند.
در مورد سياست اوباما در سوريه بايد اين نكته را متذكر شد كه آمريكا درباره از ميان برداشتن بشار اسد در سوريه سرمياه گذاري بسياري را انجام داده است و تلاش هاي اين كشور براي از ميان برداشتن اسد تمامي ندارد اما درصورت شكست آمريكا در اين مبارزه آنهم در مقابله با كشورهايي همچون روسيه و ايران مي تواند براي آمريكا عواقب جبران ناپذيري در سياست خارجي داشته باشد.
ناآرامي در سوريه محصول سياست غلط اوباما و همكارانش در سياست خارجي اين كشور است كه تا به اينجاي كار ضربه مهلكي بر ديپلماسي اين كشور وارد كرده است چرا كه جهانيان شاهد جنايت هاي اعمال شده از جانب شورشياني هستند كه بي رحمانه به مردم كشورشان هجوم مي برند.
با اين وجود كمي تا شكست واقعي سياست آمريكا در سوريه باقي نمانده است و در آن زمان تمامي كشورهايي كه در سوداي آمريكاي بي نقص بوده اند به ناگاه متوجه آن مي شوند كه اين كشور ديگر نمي تواند حرف اول و آخر را در عرصه جهاني بزند و ديپلماسي اين كشور حداقل در سوريه شكست تامل برانگيزي را متحمل شده است.
بسياري منتظر آن هستند تا آينده وضعيت آمريكا را روشن كند اما در پاسخ به چنين افرادي بايد متذكر شد كه پس از رسوايي اسنودن و بحران سوريه ديگر هيچگونه دفاعي براي آمريكا باقي نمانده است و اين كشور پس از اين وقايع مدت ها تلاش كند تا تنها صورت مسئله را به نوعي پاك كند اما اين بار وضعيت به حدي وخيم است كه متحدان آمريكا نيز از اعتماد پيداكردن دوباره به آمريكاييها متزلزل خواهند بود.