به گزارش خبرنگارباشگاه خبرنگاران قم، در اينکه آيا بايد اعتياد را يک بيماري دانست يا جرم و به تبع آن، فرد معتاد را بيمار تلقي کرد يا مجرم ، ديدگاه هاي متفاوتي وجود دارد، در هر حال ذکر اين نکته ضروري است که با اين تعريف از اعتياد بسياري از رفتارهاي افراد طبيعي بشر نيز که در آنها تکرار وجود دارد به عنوان اعتياد و در ذيل همين عنوان طبقه بندي شده اند.
برخي محققان معتقدند که اعتياد يک واژه حقوقي است و در علوم پزشکي نبايد از اين واژه استفاده کرد و به جاي آن واژه وابستگي داروئي را پيشنهاد کرده اند.
اعتياد عبارت است از وابستگي به عوامل يا موادي كه تكرار مصرف آنها باكم و كيف مشخص و درزمان معين از ديدگاه معتاد ضروري مي نمايد يعني تداوم بخشيدن به مصرف مواد و عوامل مخدر درماني عاميانه، غير معمول، دور از موازين علمي و معتاد كسي است كه نيازمند و وابسته رواني – جسماني به مواد و عوامل مخدر و عادات باشد كه به منظور برآوردن آن بايستي از اين مواد بطور مداوم و درفواصل مشخص استفاده كند.
افزايش سرسام آور مصرف مواد مخدر در جهان و قاچاق بين المللي و دچار شدن به اعتياد، ميليون ها نفر جوان را به فساد و كام مرگ مي كشاند و سوداگران مرگ را به ثروت و قدرت مي رساند.
اعتياد يك مسئله بزرگ بهداشتي و بلايي اجتماعي و داراي جنبه هاي متعدد اقتصادي، سياسي، فرهنگي، رواني، اخلاقي و حقوقي است از اين رو آگاهي خانواده ها درباره سرانجام اعتياد در پيشگيري و مهار آن كمكي موثر به شمار مي آيد.
عوامل زمينه ساز اعتياد به سه گروه تقسيم مي شوند :
عوامل اجتماعي : كمبود امكانات فرهنگي، ورزشي وتفريحي، كمبود امكانات حمايتي خدماتي، درماني ومشاوره اي، توسعه صنعتي، مهاجرت، كمبود فرصت هاي شغلي، محروميت هاي اقتصادي واجتماعي، فرهنگ وآداب وسنن خاص، نقص قوانين مرتبط با مواد مخدر، بازار مواد مخدر ووفور آن
عوامل بين فردي : خانواده، مدرسه، محل سكونت، دوستان
عومل فردي : ژنتيك و وراثت، نوجواني، صفات شخصيتي، اختلالات رواني، نگرش مثبت به مواد، موقعيت هاي مخاطره آميز، تاثير مثبت مواد بر فرد
انتظارات والدين و فرزندان:
وقتي که با يک مادر يا پدر در خصوص انتظاراتش از جوانش سوال مي کنيم آه سردي مي کشد و مي گويد کاش هنوز بچه بود، کاش هنوز بزرگ نشده و قد نکشيده بود کاش هنوز به حرفهاي ما گوش مي داد کاش هنوز در کنار ما با خوشحالي مي نشست و هزاران کاشکي ديگر که نشان دهنده اين است که اعتياد چه بلايي سر جوانش آورده است و در نهايت مي گويد که نمي دانم از روز اولي که ايشان به دنبال پيدا کردن شخصيت بود با همکاري و تشويق دوستانش با سيگار و نهايتا مواد مخدر آشنا شد و نه تنها شخصيت مورد نظر را بدست نياورد بلکه شخصيت خودش را نيز از دست داد و حال وقتي که مواد مصرف مي کند تنها به دنبال سرپا ايستادن است نه شخصيت گمشده اش.
وقتي پاي صحبت دخترک يا پسرکي که بواسطه بخت بدش گرفتار پدر يا مادر معتادي شده مي نشينيم از ته دل آه سردي کشيده و مي گويد به دلم مانده که پدرم همانند باباي پسر همسايه که به خانه مي آيد حداقل ميوه يا تنقلات و... با خودش براي بچه هايش بياورد اما افسوس که نه تنها اين کار را که نمي کند بلکه وسايل جزئي منزل را نيز براي تهيه مواد مورد نيازش نيز از خانه براي فروختن به قيمتي اندک از منزل خارج مي کند.
کاشکي اين پدر را نيز نداشتم ، با چه رويي در مدرسه سرم را بلند کنم وقتي از من مي پرسند پدرت چکاره است چون خودم مي دانم چکاره است اما نمي خواهم بواسطه بازگو کردن وضعيت فعلي اش شخصيت و وجود خودم را زير سوال ببرم پس به ناچار مي گويم پدر ندارم در واقع پدري هم ندارم زيرا پدري نيست که به درد دل و مشکلات من گوش فرا دهد زيرا که درد و مشکلات خودش از من بيشتر است./س