گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران-رَبِّ أَفْحَمَتْنِي ذُنُوبِي، وَ انْقَطَعَتْ مَقَالَتِي، فَلَا حُجَّةَ لِي، فَأَنَا الْأَسِيرُ بِبَلِيَّتِي، الْمُرْتَهَنُ بِعَمَلِي، الْمُتَرَدِّدُ فِي خَطِيئَتِي، الْمُتَحَيِّرُ عَنْ قَصْدِي، الْمُنْقَطَعُ بِي.
قَدْ أَوْقَفْتُ نَفْسِي مَوْقِفَ الْأَذِلَّاءِ الْمُذْنِبِينَ، مَوْقِفَ الْأَشْقِيَاءِ الْمُتَجَرِّينَ عَلَيْكَ، الْمُسْتَخِفِّينَ بِوَعْدِكَ سُبْحَانَكَ أَيَّ جُرْأَةٍ اجْتَرَأْتُ عَلَيْكَ، وَ أَيَّ تَغْرِيرٍ غَرَّرْتُ بِنَفْسِي مَوْلَايَ ارْحَمْ كَبْوَتِي لِحُرِّ وَجْهِي وَ زَلَّةَ قَدَمِي،
وَ عُدْ بِحِلْمِكَ عَلَى جَهْلِي وَ بِإِحْسَانِكَ عَلَى إِسَاءَتِي، فَأَنَا الْمُقِرُّ بِذَنْبِي، الْمُعْتَرِفُ بِخَطِيئَتِي، وَ هَذِهِ يَدِي وَ نَاصِيَتِي، أَسْتَكِينُ بِالْقَوَدِ مِنْ نَفْسِي، ارْحَمْ شَيْبَتِي، وَ نَفَادَ أَيَّامِي،
وَ اقْتِرَابَ أَجَلِي وَ ضَعْفِي وَ مَسْكَنَتِي وَ قِلَّةَ حِيلَتِي. مَوْلَايَ وَ ارْحَمْنِي إِذَا انْقَطَعَ مِنَ الدُّنْيَا أَثَرِي، وَ امَّحَى مِنَ الْمَخْلُوقِينَ ذِكْرِي، وَ كُنْتُ مِنَ الْمَنْسِيِّينَ كَمَنْ قَدْ نُسِيَ مَوْلَايَ وَ ارْحَمْنِي عِنْدَ تَغَيُّرِ صُورَتِي وَ حَالِي إِذَا بَلِيَ جِسْمِي، وَ تَفَرَّقَتْ أَعْضَائِي، وَ تَقَطَّعَتْ أَوْصَالِي، يَا غَفْلَتِي عَمَّا يُرَادُ بِي.
مَوْلَايَ وَ ارْحَمْنِي فِي حَشْرِي وَ نَشْرِي، وَ اجْعَلْ فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ مَعَ أَوْلِيَائِكَ مَوْقِفِي، وَ فِي أَحِبَّائِكَ مَصْدَرِي، وَ فِي جِوَارِكَ مَسْكَنِي، يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ.
ترجمه:پروردگار من، گناهانم زبانِ مرا بند آورده و رشتهي سخنم را از هم گسسته است و من عذري اقامه نتوانم كرد. پس همچنان اسيرِ گرفتاري و گروگانِ كردار خويشتنم. در ميان گناهان سرگردانم، و از مقصد خود بيراه شدهام و دستم از چاره كوتاه است.
من خود را در جايگاه گنهكارانِ سرشكسته قرار دادهام؛ در جايگاه شوربختاني كه با تو گستاخي ميورزند و تهديدهايت را سبك ميشمارند.
پاك و منزّهي تو، به چه جرئتي با تو گستاخي كردم؟ و با كدامين فريب خود را به ورطهي نابودي افكندم؟
اي مولاي من، بر من رحمت آور كه به صورت بر زمين افتادهام و از راه لغزيدهام. به حِلم خود از نادانيام درگذر، و به احسان خود از بدكرداريام، كه به گناه خود اقرار دارم و به خطاي خود معترفم. اينك اين دست من و اين سَرِ من كه براي قصاص از خود آن را با فروتني تسليم كردهام. بر پيريام و پايان گرفتنِ روزگارم و نزديك شدنِ مرگم و ناتواني و درويشي و بيچارگيام رحمت آور.
مولاي من، به من رحم كن آن گاه كه پايم از دينا بريده شود، و يادم از خاطر آفريدگان برود، و همچون كسي كه يكباره از ياد رفته است، به جمع فراموشان درآيم.
مولاي من، آن گاه كه چهره و حالتم دگرگون شود و جسمم بپوسد و اندامم پاره گردد و بندبند وجودم از هم بگسلد، بر من رحمت آور، كه واي بر غفلت من از آنچه در پيش رو دارم.
مولاي من، در آن روز كه از گور خود به درآيم و زنده شوم، به من رحم كن، و در آن روز جاي ايستادنِ مرا براي حساب در ميان دوستدارانت قرار ده، و چنان كن كه با دوستانت به سوي ميزان روانه شوم و در سايهي قربِ تو منزل گزينم، اي پروردگار هستيها.