به گزارش سرويس بين الملل باشگاه خبرنگاران به نقل از پايگاه خبري اخبارک، احتمال بازگشت به خشونت و کشتار در مصر که بعد ازکودتای ارتش در الجزایر جریان یافت؛ بعید دانسته شده است. اما سناریوی ترکیه را که ارتش در طول هفت دهه توانست بر قدرت تسلط یابد و دست از دخالت در سرنوشت مردم برنداشت و تنها زمانی کناره گیری کرد که حزب آزادی و عدالت در 2002 روی کار آمد، بعید نمی دانم.
برخی از من می خواهند در این فرضیه ها تجدید نظر کنم و چنین استدلال می کنند که بعید دانستن سناریوی خشونت در مصر شایسته نیست و دوم اینکه سناریوی امنیتی ای که در رومانی انجام شد، برخی از جنبه ها و شاخص های آن در حوادث بعد از 25 ژانویه دیده می شد.
آنچه مرا نگران می سازد این است که برخی ها می گویند: شرایط کنونی مصر اقتضا می کند که مصر به دوران ترور دهه هشتاد برگردد . برخی از این افراد به من می گویند هنگامی که استفاده از خشونت را در مصر بعید می دانم ، به اختلاف اوضاع و احوال مصر و الجزایر توجه کرده ام و آن را ملاک تحلیل خود قرار داده ام. اما این همه ماجرا نیست زیرا تشابهاتی هم بین این دو کشور وجود دارد.
مثلا گفته اند: نباید چنین پنداشت که خشونت هیچ گاه به مصر برنمی گردد زیرا خشونت که یک دفعه از آسمان نمی آید بلکه شرایط و احوال مردم است که آن را اقتضاء می کند. عده ای سوال می کنند که طرفداران مرسی بعد از اینکه برخی از آنان در درگیری ها کشته شدند، چه عکس العملی نشان می دهند و در حالی که می بینند مقر حزب آزادی و عدالت در آتش می سوزد و پلیس هم به عنوان تماشاگر ایستاده و گاهی هم تشویق می کند.
برخی معتقدند طبیعت مردم مصر و الجزایر با هم متفاوت است و الجزایری ها احساساتی تر هستند ولی مصری ها هم احمق نیستند که هرچقدر تحریک شوند و واکنشی انجام ندهند و اگر طبیعت جغرافیایی دو کشور متفاوت است، جغرافیای مصر همواره این فرصت را می دهد که مردم بتوانند توان جنگ و گریز داشته باشند و شبه جزیره سینا و صحراهای بسیاری که در این کشور وجود دارد به خوبی فضا را برای چنین فعالیت هایی به وجود می آورد. در این رابطه برخی که می گویند سلاح های زیادی در بیشتر نقاط مصر وجود دارد و از طریق لیبی و سودان به آنجا آورده شده است، نظر من را به خود جلب کرد. اینان می گویند گروه های سلفی مرتبط با القاعده دارای طرفدارانی در مصر است و هرازگاهی تهدید به خشونت می کنند. درست است که تعداد این افراد زیاد نیست اما در صورت افزایش درگیری ها جوانان متدینی هستند که به آنان ملحق شوند.
جوابی که به این ها دادم این بود که انقلاب 25 ژانویه به همه چنین فرصتی داد که در روند سیاست مشارکت داشته باشند و درهای درگیری را به روی خود باز کرد. در نتیجه این انقلاب بود که همه اسلام گرایان را جذب کرد تا به میدان بیایند. همه وارد حلقه مشروعیت شدند و عده ای از این افراد دموکراسی را زشت کردند و در آن شک کردند. در نتیجه سازمان های اعمال خشونت در مصر از بین رفتند و این یک دست آورد مهم بود.
با خود گفتم جماعت اسلامی که هم مدتی از خشونت استفاده کرد اما بعدا ثابت کرد که می خواهد در آن تجدید نظر کند و به یک الگوی پخته در فعالیت سیاسی تبدیل شد و روشن است که آنان همه تجربه خود را که بیش از یک چهارم قرن از آن می گذرد، به کار گرفته اند و اگر در عدم استفاده خشونت از این افراد مطمئن باشم اما از واکنش نسل جدید در مقابل حوادث مصر مطمئن نیستم.
یکی از مشکلات تحلیل این پدیده آن است که ما بیشتر به خشونت گروه ها اشاره می کنیم ولی در مقابل خشونت حکومت ها سکوت می کنیم که در بیشتر اوقات منبع گرفتاری و رنج است و در مقابل آنچه گفته می شود که دستگاه های امنیتی نقش خود را بعد از 30 ژوئن ایفا می کنند اما من می ترسم که در معرض خشونت از سوی قدرت حاکم قرار بگیریم. از این رو من موضع گیری خود را در مقابل بعید دانستن تکرار سناریوی الجزایر در مصر اصلاح می کنم و اضافه می کنم که این بعید دانستن به طور موقتی است و تا اطلاع ثانوی می تواند ادامه داشته باشد و پنهان نمی کنم با توجه به چیزی که از نقش نیروهای امنیتی در قبل و بعد سی ژوئن شنیدم تمایل بیشتری پیدا کردم که ادغام هر سه سناریو را با یکدیگر قبول کنم و این احتمال دارد که مصر وارد سناریوی چهارم شود که نشانه های الجزائری و بازتاب کوتای رومانی همراه با چارچوب ترکیه ای در آن مشاهده شود.