ماه عسل را یک پدیده بدانید که از خیلی وقت پيش جای آن در جامعه ایرانی خالی بود.

باشگاه خبرنگاران، ماه عسل را یک پدیده بدانید که از خیلی وقت پيش جای آن در جامعه ایرانی خالی بود.
 
این برنامه تلویزیونی اعتبارش را از شهرت مهمان‌هایش نمی‌گیرد بلکه سراغ آدم هایی رفته  از همین دور و بر خودمان.
 
ماه عسل آقای گلزار و خانم گلستان را دعوت نکرده است که مخاطب را پای تلویزیون در دام رویا بافی همذات پنداری بیهوده با بت‌هایی بیندازد که شانس باوری همان مردم محروم باعث بزرگ‌شدنشان شده بلکه امید می‌دهد و اميد همان‌چیزی است که جامعه امروز ما کم دارد.
 
از پنجاه سال پیش به این سو، كه فیلم‌های سینمايي برای مردها ساخته می شد،  همیشه باتم پسر فقیری روبرو بودیم که معشوقه‌اي ثروتمند مي‌يابد  و خوشبخت می شود این رویا که برای محرومان و اجتماع شکل مُسَکن، یا بهتر بگویم مُخدر را پیدا کرده بود حکایت از شانس باوری بیش از حد جامعه ايران دارد که بسیاری از مواقع جای همت و تلاش برای نیل به پیشرفت را گرفته.
 
می توان پیش از اختراع سینما هم در داستان های فورك لور که خالق و مخاطب آنها بیشتر زنها بودند، عکس مستوی همین فیلم فارسی ها را دید یعنی دختر فقیری که شاهزاده ای با اسب سفید تصادفا به او  برمی‌خورد و یک دل نه صد دل عاشقش می شود....   
 
اما جامعه ما به خاطر رویاهای مُخدر نیاز به یک امید مدبرانه داشته  که ماه عسل در حال پدید آوردن چنین چیزی است.
 
 نمی دانم که دوازدهمین قسمت از برنامه ماه عسل را در غروب یکشنبه پیش دیدید یا نه؛ زن و مرد میانسالی که دو فرزند سالم و سرحال داشتند  اما دو سال پیش تحت تاثیر یکی از برنامه‌های ماه عسل قرار گرفته و کودکی به نام "فاطمه" را به فرزندی قبول کردند، مهمان ديشب ماه عسل بودند  و پس از دقایقی نوبت خانواده‌ای شد که دو سال پیش در ماه عسل حضور یافته بودند تاحالا آنها مقابل دوربین علیخانی بیایند  این خانم و آقا دو سال پیش همراه با پسری به نام "میلاد" در ماه عسل حضور داشتند میلاد که هنگام حضور در آن برنامه 21 سال سن داشت  چند ماه بعد از اینکه تحت کفالت این خانم و آقا قرار گرفت علائم یک بیماری حاد را در بدن خود دچار شد یعنی یک بیماری خطرناک که باعث فلج شدن تمام جسم او شد اما خانواده "ابراهيمي" از بار نگهداری شانه خالی نکردند تااینکه چند وقت پیش میلاد دار فانی را وداع گفت.
 
بهزیستی هم به این زن و مرد به علت سن بالا کودکی را برای نگه داری نمی داد تا اینکه احسان علیخانی در آخر برنامه پسر بچه‌ای به نام "شاهین" را روی صحنه آورد و به عنوان هدیه ماه عسل به خانواده ابراهيمي سپرذ.
 
به نظر شما این برنامه تلویزیونی چه چیزی کم داشت؟ هیچ چیز ما دیدیم که یک نفر با این که کودکی را به دنیا نیاورده است چقدر می تواند مادرش باشد و یک پدر چقدر می تواند لطیف باشد که با تمام ژست مردانه‌اش  جلوی دوربین تلویزیون بابت فوت میلاد گریه کند،  ماه عسل را خیلی ها دیدند و عبرت ها از خود این ماجرا بر می خیزد  و البته از آدم هایی که  چنان توانستند مهربان باشند که باید "حماسه اش" نامید  و بهتر از ما چیز دیگری نگویم که چشم های پاک و درخشان آن آدم ها خود  گویای هر درس بزرگی است فقط یک کلام آن هم اینکه خواه و ناخواه  این ماه با نام "مرتضی علی" گره خورده است و همين بود که برنامه یکشنبه شب را خیلی بیشتر جذاب می کرد باید گفت شبی را که علی وار زندگی کردیم  اگر به آسمان بنگریم ماه ، عسل است و چشم های بیننده را نیز عسل می کند./ص
 
 
يادداشت از : ميلاد جليل زاده
 
 
 
 
 
 
 
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.