به گزارش خبرنگار
حوزه راديو وتلويزيون باشگاه خبرنگاران شب گذشته در چهاردهمين روز از ماه مبارك رمضان، برنامه "ماه عسل" با اجرا و تهيه كنندگي "احسان عليخاني " مهمان خانه هاي روزه داران شد تا مخاطبان هميشگي اش را پاي برنامه بنشاند و آن ها را در ساعات پاياني لحظات ناب دعا، با خود همراه كند.
"عليخاني " برگي ديگر از" ماه عسل" را اينگونه ورق زد:سلام به روي ماه همه ي شما، خيلي تشكر مي كنم از اينكه باز هم قراره اين لحظات را با ماباشيد.
با مروري بربرنامه ديروز مشخص شد:"سردار رادان "يك سفر زيارتي، سياحتي به مشهد مقدس به خانواده "يوسف بري" مهمان ديروز "ماه عسل" ،تقديم كرد.
"عليخاني "در ادامه اظهار كرد: يك مطلبي از نگاه تيزبينانه ي شما بگم، ديروز با" پيمان" رفتيم خانه سفيد بقيه ي مبل هاي برنامه را بگيريم كه هي غر نزنيد چرا مبل هاتون رنگارنگه. در حين خريد يك مادر را ديديم ،ميدونم كه مادرها خيلي برنامه ما را تماشا مي كنند بعد اين مادر گفت :چرا نزديك افطار اشك ما را در مي آوريد من گفتم كه من دست شما را مي بوسم ،زنده نباشم ،نفس نكشم اگر چنين نيتي داشته باشيم كه بخواهيم حال شما را منقلب كنيم اين مادر همه ي برنامه هاي ما را ديده بود ودرباره موضوعات مختلف برنامه يه بغض مادرانه جذابي داشت.
مادراني كه با كوچكترين عكس، روايت و داستان حالشون تغيير مي كنه و همذات پنداري مي كنند ،اين نكته فوق العاده و جذاب ترين پيام در" ماه عسل" است كه هنوز وجدان هاي بيدار در سرزمين ما بيدارند و اين رمزگشايي در ماه مبارك رمضان خيلي خوبه.
حالا بريم سراغ دنياي امروز مهمانان "ماه عسل" :آدم هايي كه خيلي غريب هستند اما ي; كارهايي مي كنند كارستون ،كه يه موقع هايي از پس صد تا مثل من هم برنمي ياد.
"احمد" كه پس ازشغل رفتگري حال به نگهباني مشغول بود به همراه همسرش، و در گوشه اي ديگر "حميد" كه در بازار مشغول بود مهمانان بخش اول را به خود اختصاص مي دادند.
"حميد "قصه ي خود را اينگونه عنوان كرد:يك روز در بازار مشغول خريد بودم كه كنار دكه يك كيف ديدم ، اطراف را نگاه كردم ولي كسي را نديدم بعد به داخل كيف كه نگاه كردم حدود 14 كيلو طلاي آب شده به همراه 500يورو داخل آن بود به مامور پاساژ شماره خودم را دادم و گفتم هر كس سراغ كيفي را گرفت با اين شماره تماس بگيرد بعد رفتم در بازار ايستادم و بعد از چند دقيقه صاحب كيف تماس گرفت و با دادن نشاني كيف را به او دادم.
بعد صاحب كيف گفت: هر چه قدر ميخواهي بردار "عليخاني" با حالت مزاح ذكر كرد:حالا الان جاي قشنگ قصه است بايد چنگ مي زدي و برمي داشتي وبعد از جمله ي خودش خنده اش گرفت "حميد "ادامه داد نه من چيزي برنداشتم ولي اون اگر ميخواست بايد يه چيزي خودش مي داد "عليخاني " دوباره با حالت طنز گونه گفت:آدرسشو داري من با فرشيد برم در خونشون.
احمد هم داستان خود را اينگونه بيان كرد:زماني كه كارمند شهرداري بودم در حين خدمت يك كيف با محتويات يك ميلياردو نيم پول،پيدا كرده و بعد آن را به صاحبش بر گرداندم.
وقتي "احمد" از ماجراي پيدا كردن صاحب كيف سخن مي گفت كه بااو تماس گرفتم ولي گويا اوخواب بوده و جواب گوشي را نمي داد"عليخاني" با تعجب گفت طرف يك ميلياردونيم گم كرده بعد خواب بود ما جورابمون را گم كنيم خوابمون نمي بره .
در بخش پاياني هم "ايوب حسن پور" كه به شغل نمكي مشغول بود به همراه همسرش مهمان برنامه بودند.
"عليخاني" عنوان كرد:بچه كه بودم خيلي شيطان بودم مامانم مي گفت اذيت كني مي دمت نمكي ببرتت، امروز كسي روبروي من نشسته كه به وسعت قلبم جا داره.
داستان "ايوب" هم به اين گونه بود كه او در حين جمع آوري نان خشك ها مقدار 150 ميليون طلا پيدا كرده بود آن را به صاحبش برمي گرداند.
"عليخاني "در ادامه با حالت كنايه اظهار كرد: الان خانم هايي كه باكلاس شدند يادشون نره قبلا نمكي مي آمد درب منزلشان و آنها نان خشك هايشان را مي دادند و بعد سبد مي گرفتند اينو گفتم خانم هاي با كلاس دچار سوء تفاهم نشوند و يادشون باشه.
دفتر "ماه عسل" با اين جمله عليخاني بسته شد: كساني 3 هزار ميلياردامانت مردم را مي دزدند اما يه آدم هايي مثل ميهانان ما هم وجود دارند ،حتما اين آدم هايي كه مي توانند شرافت داشته باشند را تماشا كنيد خدارو شكر كه يكي از نوستالژيك هاي بچه گي هام اينجاست كه به من درس بده. ماهتون عسل .../ي2
گزارش از سميه مرداني.