به گزارش خبرنگار
حوزه راديو و تلويزيون باشگاه خبرنگاران، شب گذشته در بيست ويكمين روز از ماه مبارك رمضان، برنامه "ماه عسل" با اجرا و تهيه كنندگي "احسان عليخاني" درب برنامه خود را به روي مشتاقان خود گشود.
"عليخاني" پس از ذكر دعاي فرج گفت: سلام، سلام به روي ماه همه ي شما هموطنان خوبم هر جاي دنيا كه هستيد و داريد برنامه خودتان را تماشا مي كنيد.
سپس تيتراژي در وصف حضرت علي(ع) پخش شد.
"عليخاني "با اشاره به مهمانان شب گذشته عنوان كرد:ستاد پرستاري يك سفر حج عمره به خانم سليماني و همسرش اهدا كرد.
"عليخاني" سپس وارد دنياي مهمانان برنامه شد.
يك خانم به همراه فرزندش از مهمانان بخش اول برنامه بودند.
زن قصه ي زندگي خود را اينگونه بازگو كرد: 14سال پيش ازدواج كردم كه حاصل آن علي 13 ساله است زندگي خوبي داشتيم.
بعد از فوت پدر شوهرم، برادرشوهر بزرگترم ارث خود را طلب كرد و هر بار خانواده اش از شوهر من مي خواستند كه با او صحبت كند تقريبا اين دعواها هر چند يك بار ادامه داشت تا اينكه روزي كه همسرم به خانه مادرش مي رود در طبقه پايين كه برادرشوهرم زندگي مي كرد با هم جرو بحث مي كنند كه در يك لحظه برادرشوهرم همسرم را به قتل مي رساند. ولي من و فرزندم رضايت داديم به شرطي كه هيچ وقت او را نبينيم.
"علي"دليل رضايت خود را اينگونه بيان كرد: گذشتم تا فرزند عمويم هم مثل من نشود.
در بخش دوم كه" عليخاني "خيلي آن را اتفاق عجيب و فوق العاده مي خواند و از مخاطبان مي خواست تا حتما بيننده اين بخش باشند يك زوج مهمان برنامه بودند.
آقاي شكفته اينگونه داستان زندگي خود را بيان كرد: در خراسان زضوي زندگي مي كنيم و صاحب سه فرزند هستيم، پسرم بابك در حال خدمت سربازي در نيروي انتظامي بود كه بدست يك نفر چاقو خورد و به شهادت مي رسد.
"عليخاني "با شاره به پخش مستندي رو به مخاطبان اعلام كرد كه بچه ها و كساني كه ناراحتي قلبي دارند اين مستند را نگاه نكنند.
بعد ادامه داد:تا به الان چنين چيزي را تماشا نكرديد ما پس از تماشاي اين مستند تا 8 صبح در دفتر راه مي رفتيم چون برامون غير قابل تصور بود.
در اين مستند صحنه هاي اعدام قاتل بابك و التماس كردن هاي مادر قاتل را به تصوير كشيده بود و اينكه پس از اعدام قاتل مادر بابك فريادكنان مي گويد كه بخشيدم و سپس قاتل را از طناب دار پايين مي آورند.
هنگامي كه "عليخاني" از مادر "بابك" پرسيد چرا در آن لحظه از قاتل فرزندت گذشتي او در پاسخ گفت:يك لحظه به ياد بابك افتادم لحظه اي كه بابك چاقو خورده بود من بالاي سر او نبودم و نمي دانم آن لحظه چي گفت و چه كسي را صدا زد بعد متوسل شدم به حضرت زينب و از او خواستم همانطور كه در طي اين 5 ماه به من صبر عطا كرده بهم توان و قدرت بده تا با اين موضوع كنار بيام آخه داغ فرزند خيلي سخت و كمر شكنه.
من ثانيه شماري مي كردم تا لحظه به دار آويختن قاتل پسرم راببينم ولي وقتي ديدم چطور با مرگ دست و پنجه نرم مي كنند ازش گذشتم.
"عليخاني" پس از خروج از دنياي مهمانان خاطر نشان كرد: سخته آدم چيزي كه يه وقت حرفشو مي زني بعد كسي عمل كنه يادمون باشه اين اتفاق هميشه نمي افته هميشه دلي ظريف و با ايمان پيدا نمي كنيد كه رضايت بدهند خيلي ها قصاص مي كنند حواستون باشه از اميرالمونين بخواهيم خشم و عصبانيتمون را كنترل كنيم. يا علي
گزارش از سميه مرداني.