یکی از این آدم ها که هیچ وقت در طول تاریخ برای شیعیان دوست داشتنی نخواهد بود و همواره مورد لعن و نفرین نیز بوده و هست، «ابن ملجم مرادی» قاتل حضرت علی(ع) پیشوای شیعیان جهان است. حال تصور کنید یک بازیگر بخواهد نقش این فرد ملعون را ایفا کند و داغ دل میلیون ها شیعه را دوباره تازه کند هرچند که یادآوری و روایت مظلومیت رفته بر حضرت (ع) باشد.
یکی از افرادی که این ریسک را پذیرفت و توانست در قالب یکی از منفورترین چهره های تاریخی که همان ابن ملجم مرادی است، قرار بگیرد، «کریم اکبری مبارکه» بازیگر کم کاری است که بعد از حدود 15 سال هنوز مردم او را به اسم ابن ملجم می شناسند. با او خاطرات حضورش در سریال امام علی(ع) و چگونگی ایفای این نقش را مرور کرده ایم که در ادامه می خوانید:
**یکی از مهمترین نقش هایی که شما ایفا کرده اید، ابن ملجم مرادی بوده است که الان هم بیشتر شما را به واسطه ایفای نقش می شناسند، چه شد در آن مقطع زمانی آقای میرباقری از شما دعوت کردند و مواجه شما با این نقش چه بود؟
-من در حال بالا رفتن از پله های ساختمان تولید سازمان صداوسیما بودم و آقای میرباقری در حال پایین آمدن بودند که آنجا من را دید و گفت ریش هایت را نزن و بگذار بماند من با تو کار دارم. من هم گفتم چشم.
**آن موقع شما از چیزی اطلاع نداشتید؟
-خیر. به هیچ عنوان. کاملا اتفاقی هم را دیدیم. آن روز هم چیزی نگفتند. من آن موقع سر کار آقای بیضایی بودم. گفتم چشم. من یک ماه دیگر کارم تمام می شود و دیگر ریش هایم را نمی زنم. البته من آن موقع بیشتر دستیاری می کردم و کمتر بازی می کردم.
گذشت تا اینکه یک روز دیدم نامه ای روی تابلو زده اند در اداره تئاتر که این اسامی بیایند تله فیلم (سیمافیلم) که از طرف آقای میرباقری بود. من هم گفتم حتما سریالی که می خواهد بسازد عوض شده و نرفتم... گفتم در آمپاس قرارش ندهم. گفتم شاید قبلا کار دیگری میخواسته بسازد و حالا تصمیمش عوض شده و قصد ساخت سریال امام علی(ع) را دارد. من هم که چشمهایم رنگی است و به درد عربستان نمی خورم. بعد از مدتی دوباره یک نامه دیگر زدند که اسم چند نفر همراه با اسم من بود تا برویم پیش اقای میرباقری. وقتی رفتم گفت چرا الان می آیی؟ من اولین نفر به تو گفتم. من هم گفتم داوود جان من فکر می کردم شما قبلا میخواستی یک کار دیگر انجام بدهی، الان هم که سریال امام علی(ع) را میسازی، نمی خواستم شما را تحت فشار قرار بدهم. چون رنگ چشمهای من به درد کار شما نمی خورد. گفت نه... من همان موقع که گفتم می دانستم تو را برای چه نقشی میخواهم. من هم گفتم ببخشید... بهتر بود که من همان بار اول می آمدم و از شما کسب تکلیف می کردم.
**همان موقع نقش را به شما گفتند؟
-نه. چند جلد کتاب به من داد و گفت ببر این ها را بخوان و بعد بیا با هم صحبت کنیم.
**خاطرتان هست چه کتاب هایی بود؟
-راجع به امام علی(ع) بود. 6 جلد کتاب راجع به این شخصیت بزرگوار بود که هر کدام را یک نفر ترجمه کرده بود. کتاب ها را کلی خواندم و روی شخصیت خاصی نُت برداری نکردم. بعد هم گفتم چه نقشی را برای من در نظر گرفته ای؟ با آقای شریفی نیا هر دو به من خندیدند. گفت حالا به تو می گویم. هفته بعد که رفتم، دوباره گفتم که چه نقشی قرار است بازی کنم؟ گفت ابن ملجم مرادی... من خودم خشکم زد. گفتم داوود جان تو در من چه دیده ای که تصمیم گرفتی این نقش را من بازی کنم؟ نمی دانم آقای میرباقری یا آقای شریفی نیا بود که گفتند نقش دیگری برای من در نظر گرفته بودند اما به دلیل اینکه باید لنز می گذاشتم در چشمانم و آقای مؤمنی سر سریال کوچک جنگلی چشمش به خاطر لنز آسیب دیده بود، برای من یک نقش دیگر در نظر گرفتند. قبل از اینکه کار کنم، آقای میرباقری به من گفت که نقشی را بازی می کنی که به یادگار می ماند. نقش کوچک اما بزرگ...
**عکس العملتان چه بود؟
-راستش من ترسیدم برای این نقش...نقشی خاص که اصلا خیلی سخت است... ببینید وقتی که من یک نقش عام بازی می کنم، تماشاچی درباره اش می گوید که خوب است یا بد است.. اما وقتی یک نقش خاص را بازی می کنم در مقابل ابر مرد تاریخ، امکان دارد که کار را با سر بزنم زمین. این ترس را من داشتم... از خود امام علی(ع) خواستم که کمک کند تا این نقش را ایفا کنم. نمی خواستم نقش را عالی بازی کنم، می خواستم 50، 50 باشد... سه روز قبل از اینکه بروم جلوی دوربین خدا را گواه می گیرم که خواب نداشتم. آن موقع در بندر عباس فیلمبرداری می کردیم و بچه های گروه شاهد بودند که شب بیدار بودم. من این خصلت را دارم که شب قبلی که بخواهم بروم جلوی دوربین خواب راحت ندارم. سر مختارنامه هم همینطور بودم. خلاصه رفتم جلوی دوربین و اولین سکانس را گرفتیم و گفتم آقای میرباقری اگر خوب نشده بگو تا من بیشتر روی نقش کار کنم، اما او گفت نه همین طور که جلو میروی خوب است، ما هم حواسمان هست. شکر خدا حاصل هم آنچه شد که در سریال دیدید.
**وقتی فهمیدید که شما قرار است نقش ابن ملجم را بازی کنید، به آقای میرباقری نگفتید که من این نقش را بازی نمی کنم؟
-من چون فارغ التحصیل نمایش هستم، برایم هضم شده است. اما خوب... هیچکس بدش نمی آید که نقش مثبت بازی کند.
**نقش ابن ملجم با نقش های منفی تفاوت دارد، شیعیان نسبت به امام علی(ع) دلبستگی خاصی دارند و قطعا به همان نسبت از قاتل ایشان تنفر دارند. همین موضوع باعث می شود که بازیگر این شخصیت منفور تاریخی قطعا کمی با تأمل ایفای این نقش را بپذیرد.
-چون ما بازیگر هستیم، لم این طور بازی کردن ها را بلدیم. اگر 50 سال پیش بود شاید من پس از ایفای نقش ابن ملجم دیگر نمی توانستم در خیابان راه بروم. ولی به خاطر پشت صحنه هایی که پخش می شود، مردم می فهمند که دزد و پلیس با هم غذا می خورند و می فهمند که فیلم است. بله... در گذشته افرادی که در تعزیه نقش شمر را بازی می کردند، گاهی وقت ها قصد جانش را می کردند. من خودم در محله سید اسماعیل حدود 52 الی 53 سال پیش که تعزیه می رفتم، می دیدم که برخی قصد جان بازیگر شمر را می کردند و مردم او را فراری می دادند. مردم تا این حد خونشان به جوش می آمد. آن تعزیه در تهران ممنوع شد و گروهش آن را در روستای رامشه برگزار می کنند اما دیگر مردم آن تعصب قبل را ندارند. چون متوجه شده اند که آن طرف هنرپیشه است.
**وقتی با خانواده تان مطرح کردید که قرار است این نقش را ایفا کنید، چه واکنشی نشان دادند؟
-مادرم خیلی ناراحت شد. گفت نقش یکی از سربازان حضرت علی (ع) را بازی می کردی. گفت چرا بین همه این نقش ها این را انتخاب کردی مادر؟ گفتم که مادر آقای میرباقری گفتند که این نقش را بازی کنم.
**قبلا هم با آقای میرباقری همکاری کرده بودید؟
-بله. قبلا کار گرگ ها خاکستری نیستند را برای ایشان کار کرده بودم که مال حدود 30 سال پیش است. خلاصه اینکه من هم دوست داشتم یک نقش مثبت بازی کنم ولی هم رنگ چشمم اجازه نمی داد که لنز گذاشتم که آن هم باز کمی مشخص است.
**وقتی کار رفت روی آنتن، برخورد مردم با شما چه بود؟
-اولین بار سرچشمه بودم. سوار مینی بوس بودم که پیاده شدم و علی رغم اینکه چهره ام را تغییر داده بودم، یک نفر من را شناخت و گفت خسته نباشی و از طرف من به آقای میرباقری هم خسته نباشید بگویید. خوشبختانه برخورد بدی با من نشد.
**صحنه های مربوط به شهادت امام علی(ع) در سریال بسیار تاثیرگذار است، حس و حال شما مخصوصا زمانی که بخش مربوط به ضربت زدن را ایفا کردید چه بود؟
-فقط به انجام کارم به نحو احسن فکر می کردم. چون من با ایفای این نقش مظلومیت امام علی(ع) را بیشتر نشان دادم. هر قدر من روی نقش مرادی کار می کردم، قطعا مظلومیت امام علی(ع) بیشتر مشخص بود. در تاریخ داریم که آمده بعد از شهادت مولا، بعضی می گفتند که مگر مولا نماز می خوانده است؟ تا این حد جو علیه ایشان بود. حتی وقتی که ابن ملجم می بیند که امام علی(ع) شبانه در حال تقسیم کردن نان است، از رأی خود برمی گردد اما وقتی بین عشق زمینی و عشق آسمانی می ماند، عشق زمینی را انتخاب می کند و می لغزد. یک جا هم گله می کند که می گوید این مزد دعا و عبادت من نیست.
**شخصیت این ملجم مرادی منبع تاریخی داشت که شما درباره اش تحقیق کنید و بیشتر بشناسیدش؟
-بله. او هم در تاریخ است. مدرس قرآن بوده، صوت خوبی داشته، خیلی زیبا بوده و خیلی هم با خدا بوده است ولی از فرط مذهبی بودن بسیار از آن سوی بام می افتد که ما نمونه آن را در جامعه امروز قبلا دیدیم.
**همکاری شما با آقای میرباقری از این سریال ادامه پیدا کرد تا به مختارنامه رسید؟
-بله. وقتی من دفتر آقای فلاح سر کار آقای بلوچی دستیار بودم، قرار بود مختارنامه کلید بخورد. رفتم آقای میرباقری دو ورقه به من داد. من آن را خواندم. سر این کار شب به شب متن ها را به ما می دادند، تمرین می کردیم و صبح می رفتیم جلوی دوربین. من در کتاب خواندم که بن شمیل مورد تائید امام سجاد(ع)بوده است. او به مشورت اهمیت میداده و البته به خاطر یک مشاور بدی که داشت، کمر قیام مختار را شکست.
**شما در دو سریال تاریخی با آقای میرباقری همراه بودید، به نظرتان ساخت سریال امام علی(ع) با ساخت مختارنامه چه تفاوت هایی داشت؟
-خیلی. ببینید سریال امام علی(ع) درباره ایشان بود. ما نه کلامی از ایشان داشتیم، نه تصویری و مدام افراد دیگر درباره حضرت صحبت می کردند. یا عمار سخن می گفت، یا مالک اشتر و نقل قول بود. اما در مختارنامه، مختار خود صحبت می کند و کاری که آقای میرباقری در اینجا انجام داد کار عظیمی بود و به نظرم سالها باید بگذرد تا کار دیگری شبیه مختارنامه ساخته شود. آقای میرباقری سر این کار خیلی زحمت کشیدند.
**یک نکته مهم دیگر این است که در تولید سریال مختارنامه، امکانات خیلی بیشتر و بهتر از زمان تولید سریال امام علی(ع) بود.
-بله. خوب امروز اگر کسی بخواهد کار کند، از ابزار و امکانات جدیدی که آمده استفاده می کند. هرچند که ابزاری که ما امروز استفاده می کنیم، 30 سال پیش در بیرون از مملکت استفاده می شده است و در حقیقت برای ما جدید است.
**زمانی که بلند می شوید تا ضربه را بزنید، کسی را آنجا نشانده بودند که شما طبیعی تر ایفای نقش کنید یا خیر؟
-عرض کنم، از آنجایی که بلند شدم تا ضربه را بزنم تا جایی که ضربه را می زنم، سه ماه فاصله دارد. حرکت که می کنم، شمشیر را بالا می برم یک پلان است و تمام می شود، کات می خورد... سه ماه بعد ضربه را می زنم. چون باید سقف لوکیشن را آجر کاری می کردند بعد من آمدم و این پلان را گرفتم. یک خاطره ای هم دارم... آن سالها در ماه رمضان کار می کردیم و آقای میرباقری آمد و گفت کریم جان برای اینکه بیشتر حس بگیری و در نقشت فرو بروی میخوام ضربت زدن را بگذارم سحر روز 19 رمضان.گفتم به خدا قسم محال است که بیایم سر فیلمبرداری. آقای میرباقری هم گفتند شوخی کردم و میخواستم ببینم این حرف را بزنم چه میگویی. گفتم اصلا خودم دیوانه میشوم داوود جان. او هم گفت نه. گذاشتند ماه رمضان تمام شد و دو ماه بعد گرفتند.
**در مدت سه ماهی که اشاره کردید، توانستید فضای حسی خودتان را دوباره شبیه به هم در بیاورید؟
-در این قضایا منشی صحنه کمک می کند. در آن حال و هوا هم چند بار تکرار که میکنی حس نزدیک می شود.
**در نهایت روزی که ضربه را می زنید، کسی آنجا نبود که شما مثلا ضربه را به او وارد کنید.
-نه. هیچکس نبود. فقط دوربین بود. مازیار پرتو پشت دوربین بود و من ضربه را به سمت دوربین فرود آوردم.
**این ماجرا و ایفای نقش ابن ملجم بعد روی شما تاثیر نگذاشت که بخواهید روی بحث دین و مذهب بیشتر متمرکز شوید؟
-من فکر می کنم که این کاری که من کردم هر وقت مردم من را می بینند، یاد مولایمان حضرت علی(ع) می افتند و ثوابی که می برند، بخشی متعلق به من است. چون من باعث شدم یاد مولا علی(ع) بیفتند. می توانم بگویم 99 درصد من را با ایفای این نقش می شناسند.
**هنوز بعد از گذشت سالهای بسیار شما بابت حضور در سریال امام علی(ع) عکس العمل از سوی مردم می بینید؟
-بله. به شوخی می گویند چرا مولای ما را شهید کردی؟ در حقیقت جمله هایی می گویند که بفهمانند من را شناخته اند.
**با اینکه کمتر جلوی دوربین رفته اید ولی کاملا برای مردم شناخته شده هستید.
-به خاطر همین ابن ملجم مرادی است.چون شخصیت خاص است مثلا آقای ارجمند که از هنرمندان بسیار خوب کشورمان هستند و نقش های بسیاری بازی کرده اند، بیشتر به اسم مالک اشتر شناخته می شوند.