به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، هرسال یکی از روزهای ماه مبارک رمضان به دیدار مقام معظم رهبری با دانشجویان اختصاص دارد؛ این مراسم نخست با ارائه سخنان نمایندگان تشکلهای دانشجویی آغاز میشود و سپس مقام معظم رهبری بیانات خود را که در مواردی در پاسخ به مطالب ارائه شده از سوی دانشجویان است ایراد میفرمایند و بعد از برگزاری نماز جماعت به امامت ولی امر مسلمین، دانشجویان میهمان سفره افطار رهبر معظم انقلاب میشوند.
این دیدار امسال نیز مطابق سالهای گذشته با حضور پرشور دانشجویان در حسینیه امام خمینی(ره) برگزار شد؛ در ادامه حواشی خواندنی این مراسم که از سوی دانشجویان روایت شده است میآید:
*سفره افطار و خواهش دانشجوی معلول/روزهای که با نگاه افطار شد
فرهاد نظریان یکی از دانشجویان شرکتکننده در دیدار مقام معظم رهبری با دانشجویان خاطره حضور خود در این مراسم را در وبلاگ آرمانگرایی دانشجویی آورده است: بعد از اتمام نماز، به سمت سفرههای افطار هجوم آوردیم تا بتوانیم بر سر سفره اولی که در بالای آن حضرت آقا مینشینند، بنشینیم و توفیق حاصل شد و به آرزویمان رسیدیم.
آقا هم تشریف آوردند؛ کسی به محتوای سفرهها نگاه نمیکرد مات هم مبهوت جمال نائب امام زمان(عج) بود؛ عدهای هجوم میآوردند که به سمت آقا بروند ولی محافظها تا حدی را میگذاشتند که دانشجویان نزدیک شوند ولی من بعد را مانع میشدند.
در همین حین یک فرد معلولی در سفره ما از جای خود بلند شد و با حالت تضرع میگفت «آقا جان من معلولم بزار بیام پیشت» که آقا هم دستور داد که ایشان را اجازه بدهند بیاید پیششان.
فکر نکنم کسی مزه غذای بیت که برنج و خورشت قیمه بود را حس کرده باشد چرا که روزه همه با نگاه عمیق به سوی آقا افطار شد؛ چه شبی بود، جای همگی تان خالی این شب جزء افتخارات من و امثال من محسوب میشود و هیچگاه فراموشمان نخواهد شد.
* عکسالعمل آقا نسبت به دانشجویی که میخواست پای ایشان را ببوسد
حامد برزگر، دانشجویی که امسال موفق به حضور در مراسم دیدار دانشجویان با مقام معظم رهبری نشده بود خاطراتی از حضور خود در مراسم سال گذشته دیدار مقام معظم رهبری با دانشجویان را بر روی وبلاگ همنشین دل قرار داده است: هر دانشجو که صحبت میکرد بعد از آن به سمت آقا میرفت و دستان آقا را میبوسید دانشجویان حاضر هنگامی که این اتفاق میافتاد صلوات میفرستادند.
در همه این لحظات دانشجویان میگفتند خوش بحالشون؛ از بین تمام دانشجویان که به دست بوسی آقا رفتند، دانشجویی هنگام دست بوسی خواست تا پای آقا را ببوسد که آقا صورت او را گرفت و بالا آورد و دستی بر روی سرش کشید.
*وعده یک دوست و چفیهای که دیگر به من نمیرسد
یکی دیگر از دانشجویان شرکت کننده در این دیدار در وبلاگ دانشجوی مسلمان آورده است: نماینده دانشجویان بسیجی برای صحبت کردن در دیدار با امام خامنهای از دانشگاه ما یعنی شهید چمران اهواز انتخاب شده بود؛ احمد مداحی مسئول بسیج دانشجویی دانشگاه شهید چمران اهواز، فردی که قرار بود در این دیدار صحبت کند.
صبح دیدار به احمد گفتم باید چفیه آقا رو بگیری نصفش رو بدی به من؛ چفیه رو از حضرت ماه عزیز گرفت ولی میگه نصفش نمیکنم.
*بازار داغ تبرک چفیه آقا/ تذکر مجری: دانشجویان ملاحظه دوربینها را بکنید
این ماجرای چفیه گرفتن هم از آقا که داغِ داغ بود، هرکدام از سخنرانان برنامه پس از حرفهایشان میرفتند و یک احوالپرسی و عرض ارادتی در محضر حضرت آقا و بعد هم که چفیهشان را میگرفتند.
لکن یکی از محافظان «آقا» پیرمردی بود که همان جلو پشت سر آقا ایستاده بود و بدون هیچ ملاحظهای هرازگاهی جلو میآمد و با جدیت تمام عبای آقا را بدون هیچ هماهنگی پایین میکشید و چفیه تازه را دور گردن آقا میانداخت! مجری با نمک برنامه هم البته هرچه به بچهها توصیه کرد که به خاطر دوربینها هم که شده بیخیال این چفیه گرفتن بشن، نشد که نشد!
*ماجرای من، کارت ویژه و همکلاسیم که جاماند
محمد آزادی، از دانشجویان شرکت کننده در این مراسم در وبلاگ شخصی خود نوشت: کارت ورود به مراسم به دستم رسید؛ روی کارت نوشته شده بود «ویژه»؛ همان دم درِ ورودی «محمد» را دیدم و خیال کردم که او هم کارت به دست، لابد منتظر است برای ورود.
و من هم که همچنان خیال میکردم کارت «وی آی پی» دستم هست رفتم جلو برای اینکه سوال کنم: «ورودی ویژه» کجاست؟! که متوجه شدم ای بابا! محمد هم بیکارت آمده همان دمِ در و حالا داشت با آن سرباز بنده خدا صحبت میکرد که راهش بدهند تو! و من را که دید آویزانم شد که تو «کارت ویژه» هم که داری و مرا هم ببر!
و من البته همین که خاطرم آمد با چه دردسری کارت بدست آوردم حسابی شرمنده محمد شدم و رفتم تو و البته همچنان خیال میکردم «کارت ویژه» دستم هست!
هفت خوان وارسیها را که گذراندم؛ درهای انتهای حسینیه را بسته بودند و از یکی از درهای وسطی حسینیه وارد شدم.
خیلی جلوتر از آنی بودم که خیال میکردم جاگیر خواهم آورد و این چنین شد که بازهم خیال کردم به اعتبار «کارت ویژه» تعمداً از در جلویی فرستادنم داخل …!
و این خیال البته همچنان ادامه داشت تا اینکه خیلی زود متوجه شدم همین کارتهای ویژه دست بقیه بچهها و البته دست همه هست!
پارتیشن بندی کرده بودند حسینیه را و فضای خالی وجود داشت که لابد بچههای زیادی میتوانستند بیایند؛ خیلی زود یاد «محمد» افتادم و اصرارهایش برای ورود و دلم سوخت…
مجری برنامه هم همان ابتدا به این موضوع اشاره کرد، به پارتیشنهایی که فضا را زیادی تنگ کرده بودند، و به این آرزو که ای کاش بیت رهبری وسعتی به اندازه یک استادیوم فوتبال داشت! و الحق حرف دل خیلیها بود ...
*نابترین مراسم در تمام جهان/ماهها تلاش برای ارائه 10 دقیقه سخنرانی
مجتبی کشوری دانشجوی کارشناسی ارشد در وبلاگ بصیرت در خصوص اهمیت برگزاری دیدارهای دانشجویی با مقام معظم رهبری نوشت: مراسمی حقاً مشابه چنین حرکتی را در هیچ جای دنیای مدعی دموکراسی و آزادی بیان ندیده و نخواهیم دید، که بالاترین مقام یک کشور نه تنها از حیث جایگاه اجرایی بلکه در کسوت فقیه، حکیم و در یک کلام نائب امام زمان (عج)، همه ساله در چندین نوبت اوضاع کشور را از با تحلیل و زبان دانشجویی شنیده و برای تحقق بعضاً ایدههایی و همچنین برطرف کردن گاهاً نقصانهایی اهتمام جدی به خرج دهند.
معمولاً چنین است که نمایندگان تشکلهای گوناگون از ماهها قبل سرفصل مهمترین مطالبات و تحلیلها و نیز انتقادات خود را از فضای عمومی و دانشجویی کشور، بینالملل و منطقهای با توجه به شأنیت تشکل خود احصاء کرده و آن را برای 10 الی 20 دقیقه سخنرانی در محضر رهبری سازماندهی میکنند.
*نزدیک بود از سفره آقا جا بمانم
نماز تمام شد؛ همه به سمت سفره افطاری رفتند؛ اما من کمی تعلل کردم در ذهنم این بود که آقا با ما افطاری میخورند یا نه؛ به سمت سفرهها رفتم؛ دیدم میزی گذاشته شده است؛ برایم مسجل شده بود که آقا میآید اما دیر شده بود.
با تمام سعی و تلاش توانستم در آخر سفرهای که آقا نشسته بود بنشینم؛ در مدت غذا خوردن اصلاً نفهمیدم چه میخورم؛ همهاش نگاهم به سمت آقا بود.
*یاد دانشجوی دانشگاه شریف بخیر که به آقا گزارش کار داد
محمد بدیعی در وبلاگ علم سیاه به تشریح مباحث مطرح شده در دیدار دانشجویان با مقام معظم رهبری پرداخته است و در بخشی از این بررسی آورده است: «آقا» در همین دیدار اخیر میفرمایند بروید روی «عمق راهبردی نظام» کار کنید؛ دانشجوی حقیقی به معنای واقعی دنبال علم بودن باشید.
بروید روی «بیداری اسلامی و اقتصاد مقاومتی» کار کنید، روی «الگو شدن ایران اسلامی» کار کنید، بروید روی مسئله «چگونگی نظارت بر ارگانها کار کنید...»؛ دم اون دانشجوی دانشگاه شریف گرم که پارسال اومد گفت ما یه کاری درباره اقتصاد مقاومتی کردیم و یه طرحی تهیه کردیم و گزارش کار داد به آقا؛ دیدار دانشجویی باید یه قدم بالاتر بره ... گزارش کار بده، سوالات غامض، نو، پربرکت و کلان پرسیده بشه.
حدود هزار نفر از دانشجویان دانشگاهها و مراکز آموزش عالی، عصر روز دوشنبه 6 مرداد در نشستی صمیمانه و صریح با رهبر معظم انقلاب، به بیان دیدگاههای جامعه دانشجویی و تبادل نظر درباره موضوعات مختلف علمی، دانشگاهی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی پرداختند.
*نزدیک بود از سفره آقا جا بمانم
نماز تمام شد؛ همه به سمت سفره افطاری رفتند؛ اما من کمی تعلل کردم در ذهنم این بود که آقا با ما افطاری میخورند یا نه؛ به سمت سفرهها رفتم؛ دیدم میزی گذاشته شده است؛ برایم مسجل شده بود که آقا میآید اما دیر شده بود.
با تمام سعی و تلاش توانستم در آخر سفرهای که آقا نشسته بود بنشینم؛ در مدت غذا خوردن اصلاً نفهمیدم چه میخورم؛ همهاش نگاهم به سمت آقا بود.