عمو عباس به شغل کشاورزی اشتغال داشت و با توجه به اینکه شخصیتی بسیار زحمتکش بود بر روی زمین افراد کارگری میکرد.
وی به بیماریهای گوناگونی مبتلا بوده و حدود هفت سال در بستر بیماری به سر میبرده است که در روز های آخر پزشکان از مداوای ایشان قطع امید کرده و درمان ایشان را کاری بیهوده اعلام میکنند.
در همین اثنا وجود نازنین حضرت حجت ابن الحسن (ع) به ایشان شفا عنایت کرده و این شفا موجب میشود تا قدرت گره گشایی از مشکلات مردم را بدست آورد.
خضوع، خشوع، ادب و ایمان و تقوای الهی این مرد الهی به همراه ساده زیستی از وی شخصیتی میسازد که به کرات به حضور حضرت حجت شرفیاب شده بود.
عمو عباس با وجود اینکه سواد خواندن و نوشتن نداشت به راحتی اشعار ساده ای را به صورت فیالبداهه میسرود شعر زیر یکی از اشعار ساده و روانی که در لحظات زمزمه می کرد: نه بیمارم نه جاییام می کنه درد - نمیدانم چرا رنگم شده زرد.
همه میگویند گرمای زمینه - خودم دانم ز عشق نازنینه.