کتاب «دیروز بارانی» به عنوان تازه‌ترین اثر تألیفی مشترک میان سید مهدی شجاعی و مجید مجیدی در قالب فیلمنامه به تازگی از سوی انتشارات کتاب نیستان منتشر شده است.

به گزارش باشگاه خبرنگاران، کتاب «دیروز بارانی» به عنوان تازه‌ترین اثر تألیفی مشترک میان سید مهدی شجاعی و مجید مجیدی در قالب فیلمنامه که به تازگی از سوی انتشارات کتاب نیستان منتشر شده است را باید تلاشی در خور اعتنا برای تلفیق و انعکاس برخی از حس‌هان انسانی به دور از به سخره‌گرفتن و بازی نامشروع با احساس مخاطب به شمار آورد؛ تجربه‌ای که پیش از این در دیگر فیلمنامه‌های تألیفی مشترک میان شجاعی و مجیدی از جمله بدوک نیز می‌توان سراغی از آنها گرفت.

کتاب دیروز بارانی در بخش اول خود به انعکاس فیلمنامه‌ای به همین نام پرداخته است. هاشم پسرک جوانی است که با مادر خود زندگی می‌کند و به دلیل فقر، توانایی بستری کردن مادرش در بیمارستان را ندارد. او برای کسب درآمد به صورتی اتفاقی با پسرکی به نام علی ماشاالله آشنا می‌شود که به کار جمع‌آوری کاغذ باطله از کف خیابان‌ها و فروش آن مشغول است و این آشنایی منجر می‌شود که هاشم نیز به این کار روی بیاورد.

ماجرای این فیلمنامه درست از همین گره است که به بخش‌های اوج خود نزدیک می‌شود. هاشم و علی ماشاالله در خیابان گردی‌های روزانه خودشان در تهران تصویری جامع از شهری که در آن در حال زندگی هستند و می‌توان آن را استعاره‌ای از کل ایران (به زعم نویسنده و در زمان تألیف) به شمار آورد به پیش چشم مخاطب می‌آورند. استعاره‌ای که در آن می‌توان از سیاست تا بزهکاری و سیاهی‌های زندگی اجتماعی و همه‌چيز را كنار هم دید.

تصاویر جمع آوری پوسترهای انتخاباتی از خیابان، جمع آوری کاغذ باطله از مدراس و کتک خوردن به خاطر جمع کردن کاغذها میدان میوه و تره بار از جمله این تصاویر به شمار می‌روند و هنر نویسندگان این اثر در تآلیف آن بیش از هر چیز روایتگری بی طرفانه و به دور از غرض ورزی مستقیم است.

در کنار این موضوع هنرمندی نویسندگان این بخش از کتاب در توصیف موقعیت و صحنه‌های رخ داد بخش‌های داستان که در ساخت اثر منجر به ایجاد یک میزانسن دقیق می‌شود نیز از نقاط قابل توجه در تألیف این کتاب است.

رویکرد نویسندگان اما در دومین بخش از این کتاب که شامل فیلم نامه کوتاه «آخرین آبادی» است با کمی تغییر روبرو می‌شود. آخرین آبادی داستانی است سرراست و بی‌حاشیه درباره حال و هوای فعالیت‌های جهادی که در سال‌های ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی بیش از هر دوره‌ای، می‌شد سراغی از آن گرفت و تألیف این داستان در قالب فیلمنامه را نیز می‌توان با هدف بستر سازی برای بازآفرینی آن به شمار آورد.

داستان آخرین آبادی روایتی است از تلاش یک معلم برای رساندن برخی ابزار و لوازم مورد نیاز برخی روستاهای دورافتاده به دست آنها كه در در حین انجام، منجر به حوادثی می‌شود که نتیجه‌ای جز تقویت حس همدلی میان روستاییان و معلم به عنوان نماینده زندگی شهری، حول محور فعالیت جهادی ندارد.

دو فیلم نامه این کتاب جدای از ماهیت تصویری متن، به شکلی تألیف شده است که مخاطب آنها می‌تواند به سادگی نسبت به آن حس همذات‌پنداری داشته و آنها را در پس ذهن خود تصویر سازی نیز کند؛ تا جایی که خوانش سطور آنها برای وی دست کمی از مشاهده اثر سینمایی ساخته شده بر مبنای آن ندارد.

بخشی از فیلم نامه دیروز بارانی به شرح زیر است:

روز‌ـ خارجی‌ـ کنار پیاده‌رو
هاشم و علی ماشاالله از کنار پیاده‌رویی می‌گذرند. علی ماشاالله خم می‌شود و تکه روزنامه‌ای کثیف را برمی‌دارد. پیش از آنکه آن را به کیسه بیندازد، هاشم چشمش به تیتر روزنامه می‌افتد.
هاشم:                     ببینم! چیه؟
و تکه روزنامه را از دست او می‌گیرد.
علی ماشاالله:           روزنامه است.
هاشم:                     می‌دونم.
علی ماشاالله:           خوب، مگه چی نوشته؟
هاشم:                     صبر کن! (به خاطر کثیف بودن روزنامه به سختی می‌خواند یک ناپدری، دختر سه‌سالة همسرش را در رودخانه خفه کرد.
علی ماشاالله:           (توجهش جلب شده) خوب؟ اسم دختره چی بوده؟
هاشم:                     (با بی‌حوصله‌گی آن را به داخل کیسة علی ماشاالله می‌اندازد) این چیزاشو که دیگه نمی‌نویسن. بعدشم خونده نمی‌شه؛ فقط خط درشتش خونده می‌شه.
 
ادامه‌ـ روز‌ـ خارجی‌ـ پیاده‌رو
هر دو مقابل دیواری که چندین پوستر نمایندگی بر روی آن زده شده، می‌ایستند. یکی دو تا از پوسترها خوب چسبانده نشده و در هوا باد می‌خورد.
هاشم:                     اینها هم خوب چیزاییه‌ها.
علی ماشاالله:           مال چی هست؟
هاشم:                     مال نمایندگی مجلسه. اینها ‌رو می‌چسبونن که مردم بهشون رأی بدن. (یکی از پوسترها را می‌کند)
علی ماشاالله :          که چی بشه؟
هاشم:                     که برن مجلس.
عی ماشاالله:            که چه کار کنن؟
هاشم:                           (بدون اعتنا) هیچی... عجب کاغذ سنگین و خوبیه. این حتماً رأی مي‌یاره.
علی ماشاالله:           (یک پوستر دیگر را می‌کند. شوخی هاشم را باور کرده است.) ولی این نه، این کاغذش خیلی سبکه.
 
کتاب فیلم نامه دیروز بارانی در 114 صفحه و با قیمت 6000 تومان منتشر شده است./ي2
 
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.