به گزارش
باشگاه خبرنگاران و به نقل از روابط عمومی مراکز فرهنگی هنری منطقه یک ، رمان بت دورهگرد نوشته مرجان بصیری، با حضور محسن فرجی و مجتبی گلستانی به عنوان منتقد و سعید شریفی، دبیر جلسه در خانه فرهنگ دکتر عظیمی، نقد و بررسی شد.
در ابتدای نشست محسن فرجی با بیان اینکه مهمترین نکته کتاب شیوه نوشتن آن است، افزود: رمان بت دورهگرد در قالب ادبیات خودویرانگر روایت شده است که در ادبیات ما کمتر دیده میشود و حقله گمشده ادبیات داستانی معاصر است. شاید بتوان برجستهترین اثر این گونه در ادبیات ایران را کتاب «سه قطره خون» اثر صادق هدایت دانست.
وی افزود: از این منظر رمان بت دورهگرد در ژانر ادبیات خودویرانگر قابل بحث و تامل است و اگر از این زاویه به آن نگاه نشود، سرشار از کنشها و بیکنشیهای آزاردهنده است اما در صورتی که از زاویه ادبیات خودویرانگر به آن نگاه کنیم با یک راوی مواجه میشویم که برای تخریب خودش آمده است.
مجتبی گلستانی دیگر منتقد حاضر در نشست، با اشاره به مبحث دیوانگی در آثار میشل فوکو، اظهار کرد: تقریباً همزمان با طرح دیدگاههای فوکو در دهه 1970، فیلم «دیوانه از قفس پرید» به کارگردانی میلوش فورمن و بر اساس رمانی به همین نام نوشته کن کیسی ساخته شد. اگر صحبت از بینامتنیت میکنیم باید گفت این دو متن از لحاظ شباهت و افتراق قابل تاملند.
گلستانی اضافه کرد: در رمان بت دورهگرد جنون ستایش شده و تقدیس شده و فراتر از معیارهای روانکاوی به چشم میخورد. از منظر فوکو، جنون جامعه دیدگاه خود را بر عقلانیت مردم تحمیل میکند تا باعث طرد افراد غیرعقلانی و در نهایت ایجاد جامعه عقلانی شود.
وی در تشریح یکی از شخصیتهای زن کتاب به نام «سهی»، افزود: این شخصیت ویژگیهای متفاوتی دارد. او با داشتن حافظه بسیار قوی میتواند وارد رویدادهای تاریخی شود. سهی به رمان بت دورهگرد سویه سورئال میدهد و ذهن را درگیر یک تفسیر پساساختارگرایانه میکند.
این منتقد ادبیات داستانی ادامه داد: در سینمای سورئال هم چنین قضیهای به چشم میخورد و برای نمونه میتوان به آثار دیوید لینچ اشاره کرد. در ادبیات دهه 60 و 70 میلادی هم نویسنده در جایی به جنون متعالی میرسد. اینگونه داستانها روی دو لبه حرکت میکنند و نگاهی انتقادی توام با سرکشیهایی که ریشه در رمانتیسیسم دارد در آنها به چشم میخورد که نقد عقلانیت مدرن است. رمان از این منظر همان چیزی است که نقدش میکند و عقلانیتی است که نفیش میکند و از جنون دفاع میکند.
گلستانی افزود: در مجموعه ادبیات ایران با کمتر رمانی مواجه شده بودم که تا این حد تاویل پذیر باشد و دیدگاهش را درباره نفی عقلانیت به صراحت بیان کند.
در ادامه فرجی از دیگاه گلستانی درباره جنون تقدیس شده، انتقاد کرد و گفت: من متوجه مبحث تقدیس هنرمندانه در کتاب نشدم. اینجا مساله قداست بخشیدن به کسی و چیزی مطرح نیست و رمان به سمت تخریب شخصیت پیش میرود. در رمانس از جهان زیباتری نسبت به جهان واقعی صحبت میشود و جهان با همه پستیها و بلندیهایش از منظر نویسنده، نشان داده میشود. ضمن اینکه معتقدم، رمان بت دورهگرد رنگ و لعاب سورئال ندارد.
گلستانی در پاسخ، توضیح داد: جنبههای سورئال رمان در پایان بندی به خوبی نمایان میشوند. در کتاب با هنرمند نقاشی مواجه میشویم که آماج هجوم خاطرات قرار میگیرد و از سوی جامعه و نزدیکانش طرد میشود، در حالی که قدرتی فراتر از دیگران دارد.
وی همچین گفت: تقدیس هنرمند مبحثی است که به ویژه در سینمای لینچ دیده میشود و در ادبیات سورئال هم به چشم میخورد. یعنی هنرمند توانایی انجام بسیاری از کارها را دارد که دیگران از انجامش عاجزند. هایدگر هم فلسفه را تعبیر کار هنرمندان میداند. این دیدگاه در رمان بت دورهگرد هم دیده میشود. هنرمند به نوعی در جامعه سرکوب میشود به خود ویرانگری روی میآورد.
فرجی در بخش دیگری از سخنانش، اظهار کرد: موافق گذاشتن نام سورئال روی این رمان نیستم و میتوان آن را به رمان تجربی تعبیر کرد که شکل و شمایل خاص خود را دارد. هرچند که تهور و جسارت نویسنده برای ورود به این جهان دیده میشود که ریسکهای خود ش را دارد. در این کتاب شورشی علیه شخصیت پردازی وجود دارد و شخصیت اصلی نمیتواند کاری را که میخواهد انجام دهد و این مساله باعث میشود مخاطب سنتی رمان، آن را پس بزند.
گلستانی هم در ادامه توضیح داد: اگر از منظر ادبیات نگاه کنیم، برداشت مخاطب اهمیت چندانی ندارد، چرا که ممکن است به تعداد مخاطبان از یک اثر یا یک نقد، برداشت وجود داشته باشد که این مساله ما نیست و میتوان آنرا دغدغه جامعهشناسی ادبیات دانست. فعلاً باید مخاطب را حذف کنیم مگر اینکه بخواهیم وارد مباحث جامعهشناسی ادبیات شویم.
وی ادامه داد: پیچیدگیهای رمان به این اثر ارزش خاصی داده است و نویسنده نگاهی اعتقادی و بعضاً انقلابی دارد اما محافظهکاریهایی هم در قلمش دیده میشود. هرچه جلوتر میرویم کنشهای هنرمندانه نویسندگی کمتر میشود و محافظه کارانه پیش میرود. : معتقدم زاویه دید سهی، ضرورتی نداشته است. در این رمان سهی مجبور شده است برای اثبات حقانیتش به تشریح عینی حالات ذهنیاش بپردازد.
فرجی هم با بیان اینکه نمیتوانیم مخاطب را حذف کنیم، اضافه کرد: رویاها و کابوسهایی که در رمان روایت شدهاند، اجازه خلاقیت را به مخاطب نمیدهند. یادآوریها حجم عمدهای از رمان را به خود اختصاص دادهاند و بخش کابوسها و رویاها ارتباطی با کلیت رمان ندارند که این مساله آسیب جدی به اثر وارد کرده است.
سعید شریفی، دبیر نشست هم درباره فصلبندی کتاب، گفت: این رمان از سه بخش تشکیل شده است. در نگاه اول انگار فصلبندی ندارد اما وقتی که مطالعه فصل اول را تمام کردم، منتظر اتفاق جدیدی بودم اما رویکرد تازهای دیده نشد و فصل سوم هم چنین وضعیتی داشت. باید پرسید که ضرورت فصلبندی این رمان چیست؟
گلستانی در پاسخ گفت: هر فصل میتوانست به یکی از دیدگاهها اختصاص داشته باشد. این رمان حرفهای است و نویسنده آن هم حرفهای عمل کرده است. در مجموع بتدوره گرد بین 50 تا 60 درصد مقبول است و معتقدم نویسنده آن یک یا دوگام تا تبدیل شدن به رماننویس حرفهای فاصله دارد.
فرجی هم در این باره گفت: بخش عمدهای از آثار امروزی رمان نیست و داستان بلند است که در آن انسان مسالهدار حضوری ندارد اما اینجا مساله عمیقتری دیده میشود و نثر نویسنده به سوی رمان پیش میرود و من مقبول بودن این اثر را بیش از 50 درصد میدانم.
سپس گلستانی درباره شخصیت بهرام در رمان، توضیح داد: شخصیت برادر هم جزو نظام سرکوبگر است و شاید بتوان گفت او مکان و سهی زمان را طی میکنند. ضمن اینکه میتوان گفت این رمان بیانگر دو قطب از یک شخصیت است و شخصیت سهیلا ایدهآلی به نام سهی دارد.
بصیری، نویسنده رمان هم در پاسخ گفت: شخصیت بهرام پرداخت بیشتری داشت و جهانبینی بازتری را ارایه میکرد اما در وزارت ارشاد با ممیزیهایی روبرو شد.
فرجی هم با اشاره به فیلم «خواب سفید» اظهار کرد: پرداخت هنرمندانه نویسنده، ادبیات را از زندگی جدا میکند. برای مثال در حوزه سینمای داخلی فیلم خواب سفید که داستانش را میتوان در دو خط خلاصه کرد، پرداخت هنرمندانه و استادانه جبلی را نشان میدهد./ي2