"بهزاد"(رضا عطاران) كه يك معلم مدرسه بوده پنج سال پيش بر اثر عصبانيت در يك دعواي خياباني جواني را به قتل رسانده و همسر او"شيوا"(هانيه توسلس) تلاش زيادي مي‌كند تا از خانواده‌ي مقتول رضايت بگيرد.

باشگاه خبرنگاران-"بهزاد"(رضا عطاران) كه يك معلم مدرسه بوده پنج سال پيش بر اثر عصبانيت در يك دعواي خياباني جواني را به قتل رسانده و همسر او"شيوا"(هانيه توسلس) تلاش زيادي مي‌كند تا از خانواده‌ي مقتول رضايت بگيرد. اين دو پسري هفت ساله به اسم اميرعلي دارند كه تا به حال نمي‌دانسته پدرش زنده است اما بالاخره با او ديدار مي‌كند.

 اولياء هم در كش و قوس رضايت دادن، ابتدا" بهزاد" و" شيوا "را اميدوار مي‌كنند اما با معركه‌گيري خواهر مقتول دوباره قضيه بهم مي‌خورد تا اينكه رئيس زندان به همراه "اميرعلي" به خانه‌ي آن‌ها مي‌رود و مادر مقتول با شنيدن التماس‌هاي كودكانه‌ي اين پسر‌بچه اشك در چشمانش حلقه مي‌زند و تمام.

 بازي اين پسر‌بچه، همه‌ي مخاطبان را راضي كرد و البته بايد گفت تمام بازي‌ها به اندازه و عالي بودند.
 
اما پديده‌ي بازيگري در اين فيلم غير از بازيگر خردسال آن "رضا عطاران" بود كه در يك نقش جدي واقعا باور‌پذير ظاهر شد.
قاب‌بندي‌ها زيبا بودند و ميزانسن‌ها در قاب يك دوربين هميشه ثابت، حساب به نظر مي‌رسيد.
 
اين‌ها را بايد گفت تا نقدي كه مي‌خوانيد غير‌منصفانه به نظر نيايد اما همين قاب‌هاي خوش رنگ كم كم خواب‌آور شد.

فيلم كسالت آور بود مگر مي‌شود اين را كتمان كرد و اگر عمدي بودن اين ريتم كُند را توجيهي براي آن در نظر بگيريم بايد اسم اين كار را عذر بدتر از گناه گذاشت.
 
انتخاب نام "دهليز" كه اشاره به يك راهرو و معبر سرد و تاريك دارد مي‌خواسته وضعيت امروز "بهزاد" و "شيوا" را به چونان معبره‌اي تشبيه كند و افق روشن بعد از آن را بايد خودمان حدس بزنيم. لابد داشتن ريتم كُند، كسالت باري و كشداري و تطويل بي‌مورد پلان‌ها را هم بايد ذيل همين توجيه بپذيريم؛ فيلم مي‌خواسته فضاي سرد و تاريكي را بنمايد و براي همين از لحاظ روايي و بصري چنين بود كه ديديد. اما آيا اگر بطور مثال مي‌خواهيم خواب آلودگي يك كاراكتر را نشان دهيم بايد كاري كنيم كه مخاطب خوابش بگيرد تا با او همذات پنداري كند؟
 
ضمنا در مورد شخصيت پسر‌بچه‌ي فيلم هم بايد گفت اگر چه خيلي بامزه بود و بازيگر آن خيلي خوب كار كرد اما اين شخصيت با مترهاي رئاليسم پذيرفتني نيست.
 
پسربچه‌ها (و به طور بچه‌ها ) وقتي با پديده‌اي شوك آور برخورد مي‌كنند (مثل برخورد اميرعلي با پدرش)،بازخورد رفتارشان به گونه‌اي ديگر است نه آنچنان كه در اين فيلم ديديم. اينجا اميرعلي عين آدم بزرگها بي‌اشتها مي‌شود، كم حرف مي‌شود، مي‌رود روي تخت دراز مي‌كشد و به انديشه فرو مي‌رود، آه‌هاي فكورانه مي‌كشد و .... در حالي كه بچه‌ها سئوال مي‌كنند، حرف‌هاي صريح مي‌زنند و چنين چيزهايي.

 آخر فيلم پيروي از مد (پايان باز) بود البته پايان باز كاركردهاي قابل توجهي دارد كه بسياري از آثار شاخص از آن استفاده كرده‌اند اما قرار نيست هر كس نتوانست پارچه‌اي را كه بريده خياطي كند، خودش را به اين عنوان‌ها بچسباند و ما هم بپذيريم.
اين مثل قضيه‌ي كساني است كه بلد نيستند شعر بگويند و (موج نو) يا (سپيد) بودن بهانه‌شان مي‌شود تا دفترچه‌ي خاطراتشان را به عنوان شعر قالب كنند./ص
 
يادداشت از : ميلاد جليل زاده
برچسب ها: عطاران ، دهلیز ، فیلم ، سینما ، اکران
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار